در چهارمین روز گردهمایی «۱۰ روز با عکاسان» که به عکاسی جنگ پرداخت، با مرور زندگی بهروز مرادی عنوان شد روزی که خبر شهادت این عکاس اعلام شد، دو پاترول به سپاه خرمشهر آمد، یکی حامل خبر شهادتش و دیگری برای بازداشت او به خاطر سخنرانی که انجام داده بود.
به گزارش ستاد خبری چهارمین دوره «۱۰ روز با عکاسان»، چهارمین روز برگزاری این گردهمایی که سهشنبه، ۲۲ دی در خانه هنرمندان برگزار شد به انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس اختصاص داشت.
سیامک حاجی محمد، عکاس در اولین نشست این روز به موضوع «عکاسی/جنگ: خاک، نگاهی به سرزمین در میانه من و دیگری» پرداخت.
او با اشاره به اولین کتابهای منتشر شده از عکسهای جنگ همچون «آبادان که میجنگد» اثر بهمن جلالی، «زندگی_ جنگ»، «خرمشهر» و… عنوان کرد: «این آثار بخشی از زندگی ما را توأمان با جنگ نشان میدهند و در واقع این عکسهای جنگ بودهاند که آرام آرام ما را به سمت مرزبندی کردن سوق دادند و بعد از آن بود که درگیر مسأله هویت شدیم.»
این عکاس در بخشی دیگری از صحبتهایش بیان کرد: «این عکسها تمامأ مصداق زندگی، خانه، شهر هستند اما انتظار نداشته باشید که همه آنچه در هنر عکاسی جنگ بوده است، بیان کنم. من در این خصوص به دنبال زندگی، خانه، شهر، خاک و از این دست موارد بودم که اتفاقأ در این آثار به وفور به چشم میخورند مثل کتاب خرمشهر که عنوان آن نیز شهر را تداعی میکند و این همان مسألهای است که همیشه مطرح بوده، چیزی که نشان میدهد عکاسی ما از ابتدا عکاسی زندگی بوده و متناسب با هر شرایطی به دنبال نشانههایی از آن میگشته است.»
حاجی محمد خاطر نشان کرد: «در کنار همه این صحبتها داستان این است که اینجا کجا است؟ ما که هستیم؟ سوالاتی که امروزه به تعداد زیادی در پروژههای هنری با عنوان هویت مطرح میشود. زن ایرانی، مرد ایرانی و… یعنی چه به تصویر کشیده میشوند و تنها محدود به فرد نیستند بلکه شهر و اجتماع هم در بین این پرسشها وجود دارد مثل عکسهای بهنام صدیقی، شادی قدیریان، گوهر دشتی و… عکاسی برای من یک قاب خالی است و آن چیزی که این قاب را از زمینه سفیدش جدا میکند عکاسی جنگ است و تمام.»
زندگی و آثار شهید هنرمند بهروز مرادی
در نشست بعدی «زندگی و آثار شهید هنرمند بهروز مرادی» مورد بررسی قرار گرفت. در این نشست قاسمعلی فراست، نویسنده با بیان اینکه بچههای رزمنده را به چهار گروه میتوان تقسیم کرد. به گفته او دسته اول کسانی بودند که باری نجات میهن خود به جنگ رفتند، دسته دوم کسانی بودند که درد دین داشتند، دسته سوم کسانی بودند که مجبور شدند به جبهه بروند همچون رانندههای کامیونی که به جبههها بار میبردند. این نویسنده در مورد دسته چهارم اظهار کرد: «گروه چهارم کسانی بودند که به عنوان آدم فرهنگی از جمله عکاس و فیلمبردار به جنگ رفتند. آنها کسانی بودند که هم رزم میکردند و هم نگاه فرهنگی داشتند. آنها معتقد بودند این جنگی که درگرفته ممکن است به گوش آینده نرسد، چون نامردترین ژانر فرهنگی تاریخ است و خیلی از چیزهایی که ما دیدیم و درک کردیم، امروز طور دیگری بیان میشود.»
فراست با اشاره به اینکه بهروز مرادی از کسانی بود که فکر میکرد اتفاقات آن روزها باید برای فرداها بماند، گفت: «در فضایی که خبرنگارها به سراغ کسانی میرفتند که حرف زدن و مصاحبه کردن را ریا میدانستند، مرادی از کسانی بود که حرف میزد و یادداشت روزانه مینوشت. یکی از کسانی بود که از خرمشهر به حوزه اندیشه و هنر اسلامی تهران میآمد و به دیگران میگفت بیایند و ببینند در خرمشهر چه میگذرد و آنها را ثبت و ضبط کنند. اینها باعث میشود فکر کنیم چه خیانتی به این آدمها کردیم که نتوانستیم در داستانها و فیلمهایمان آنها را آنطور که بودند تصویر کنیم.»
فراست ادامه داد: «فرزندان ما حق دارند امروز وقتی حرف دفاع مقدس میشود، قداست آن را درک نکنند، چون یک سریال با ضعفهای اساسی با عنوان «کیمیا» ساخته میشود که وقتی جوانها آن را نگاه میکنند میگویند عجب بچههای نترسی بودند. البته عیبی هم ندارد. باید ساخته شود. اگر توانسته بودیم نگاه و شجاعت آدمهای آن روزها را هنرمندانه تصویر کنیم، جوانها میفهمیدند جهانآرا واقعا چه کسی بود. وقتی جنگ بوسنی شروع میشود.»
در بخش دیگری از این نشست جاسم غضبانپور، عکاس و از دوستان شهید بهروز مرادی در ابتدا به معرفی و نمایش تعدادی از عکاسان جنگ پرداخت. غضبانپور در ادامه بیان کرد: «مرادی کسی بود که فکر میکرد باید موزهای برای جنگ پایهگذاری شود تا فاجعه و ظلمی که به خرمشهر رفته بود به نسل بعدی منتقل شود. برای همین سنگر به سنگر و خانه به خانه میرفت و آشغالهای عراقیها را جمع میکرد. اول ما او را مسخره میکردیم، اما بعد دیدم یکی از چیزهایی که او جمع کرده نگاتیو عکسهایی است که عراقیها از خودشان گرفتهاند. عراقیهایی که در خانههای ما ساکن بودند و از خودشان عکس گرفته بودند. هرچه را جمع میکرد، میبرد میگذاشت در انباری که روبروی مسجد بود.»
این عکاس با اشاره به اینکه بهروز مرادی زبان طنز و تلخی داشت و در برابر مسائل روزگار این تلخی گزنده بود، گفت: «حتی گاهی خودش سوژه عکاسی بچهها میشد تا روحیه آنها را عوض کند. طنز را به راحتی میتوانیم در تصاویر بهروز ببینیم. عکاسی را سال ۶۱ شروع کرد و از هر فرصتی برای یاد گرفتن استفاده میکرد. جزو کسانی بود که با اولین گلولههایی که در جبهه شلیک شد وارد رزم شد و چند روز قبل از قبولی قطعنامه به شهادت رسید و بسیار دلاورانه هم شهید شد. میگفتند آنقدر آرپیجی زده بود که از گوشهایش خون میآمد.»
غضبانپور همچنین گفت: «او شبها با یک ضبط صوت در شهری که هیچ بنی بشری در آن زندگی میکرد راه میافتاد و صدای باد و شلیک گلوله و به هم خوردن اشیا را ضبط میکرد. میگفت این افکتهای صدا را در موزه میگذاریم تا اگر کسی خواست فیلم بسازد از آنها استفاده کند. میگفت هیچ افکتی نمیتواند اینها را بازسازی کند و اینها مخصوص خود خرمشهر است. او در شاخههای عکاسی، تفحص، موزه جنگ، جمعآوری اشیا و… میجنگید. زمانی که هیچ کس به چیدمان فکر نمیکرد، او کار چیدمان انجام میداد.»
غضبانپور به نحوه شهادت بهروز مرادی اشاره کرد: «او سوم خرداد ۶۷ سخنرانی تندی علیه مسؤولان استان انجام داد و روز بعدش به شهادت رسید. او به یکی از دوستانش گفته بود نمیخواهد بعد از جنگ را ببیند و همینطور هم شد. روزی که خبر شهادتش را آوردند، دو تا پاترول به سپاه خرمشهر آمد، یکی حامل خبر شهادتش و دیگری برای بازداشت او به خاطر سخنرانی تندش. اما دیر رسیدند. او رفته بود.»
مفاهیم جدید عکاسی
سومین نشست این برنامه نیز با موضوع «مفاهیم جدید عکاسی: امر روزمره، سلفی، اشتراک گذاری» با حضور حامد کیا عکاس و جامعهشناس، سیامک حاجی محمد عکاس و آرش حمیدی عکاس و مدیر کلوپ عکس ایران برگزار شد.
آرش حمیدی مدیر این نشست در اغاز بیان کرد: «اینجا بیشتر نیاز است تا مبحث نظری مفاهیم جدید در عکاسی باز شود چون عمومأ تا صحبت از این مفاهیم میشود همه به سراغ ابزارها و شیوههای آن میروند و در واقع آنقدر بین مواردی چون اشتراک گذاری، سلفی نگاری و… هستیم که گویی غرق شدهایم و دیگر آنها را نمیبینیم؛ حال ما میخواهیم در این نشست به تبعات، تأثیرات و این موضوعات که از مفاهیم روز عکاسی نشأت میگیرند، بپردازیم.»
سپس سیامک حاجی محمدی با اشاره به موضوع لحظه در عکاسی گفت: «عکاسی که امروز وجود دارد لحظه به لحظه زندگی ماست و چیزی که این دو لحظه را از هم جدا میکند ولی باز پیوندشان میدهد تعریفی به نام عکاسی است که خیلی از افراد آن را تجربه کردهاند چون تعریف غالب عکاسی همان لحظه زیبایی شناسانهای است که کسی مثل برسون هم روی آن تأکید دارد اما اینجا شکافی وجود دارد چرا که حتی وقتی روزمره هم لحظه برجسته را دنبال میکند با آن لحظه تعریف شده یکی نمیشود و اینجاست که تعریف عکاسی سست میشود و ما نمیدانیم اصلأ میتوانیم هنرمند شویم یانه.»
او ادامه داد: «این دو لحظه با این موضوع از هم فاصله میگیرند ولی هیچوقت به طور کامل جدا نمیشوند که این عامل باعث میشود عکاسی هم نقطه شکست باشد و هم پیوست، چون فرد در هر دو طرف عکس میگیرد و چیزی که اهمیت پیدا میکند این است که چه کسی و به چه نحوی ارزش گذاری میکند.»
در ادامه این بحث حامد کیا راجع به فرهنگ امروز ایران درباره سلفی نگاری یا عکاسی دیجیتال و فضاهای مجازی گفت: «اینستاگرام مانند یک فضایی است که به وسیله ادیتهای مورد نظر هر فرد شکلهای مختلفی از هویت را نشان میدهد و به نوعی ورکشاپی است که در آن امر معمول زندگی را از طریق عکاسی به یک امر فرا معمول تبدیل میکند؛ در دوران گذشته ما عکاسی از خودمان با دیگران را داشتیم ولی امروز عکاسی از خود برای دیگران را و در واقع این فضاها محلی برای عرضه هویتی ماست.»
او ادامه داد: «زنانه شدن فرهنگ ایرانی یکی از عواقب نمایش اینگونه سبک زندگی است، در اصل مردانگی ایرانی طعم زنانه پیدا کرده و این اتفاق در اینستاگرام و دیگر فضاها حلول یافته است به عنوان مثال در دهه شصت مردانگی در محافظت از دین و کشور بود ولی الان با مفهوم دیگری روبه رو شدهایم، مردی که آینه برایش اهمیت دارد و این آینهها در فضای دیجیتال با نمایش بدن عریان فرد نمود پیدا کرده؛ اینها در حالی است که همیشه در فرهنگ ایرانی اندرونی و بیرونی از هم جدا بودهاند اما در این روزها کلی عکس منتشر میشود که بسیاری از آنها متعلق به اندرونی یا همان درون خانه شخص است و فرد در این نمایش روابط یا تصاویری را نشان میدهد که شخص دیگری در جایگاه پایینتری از لحاظ اجتماعی توانایی دستیابی به آن را ندارد.»
کیا اضافه کرد: «در نتیجه همین مقایسههایی که با دیگران در چنین فضاهایی پیش میآید افسردگی ایجاد شده و جوان ایرانی امروزه به دنبال جواب یک سوال است و آن این است که باحال بودن در زندگی چیست؟ و برای رسیدن به پاسخ که قسمت زیادی از آن را در لایکها و نظرها در دنیای مجازی پیدا میکنند دست به هر کاری میزنند و همین فضاست که بحران عشق، اعتماد و…. را در ایران رقم زده، چون جوان امروزی در اینجا به دنبال شهرت اینستایی است.»
این عکاس تصریح کرد: «اینستا به مثابه اوقات فراغت برای نسلی است که در جامعه سیاست گذاری برای فراغتش انجام نشده و این مسأله ناعدالتی اجتماعی از جنس اینستاگرام و فضاهای مجازی ایجاد کرده و موجب شده تا فرد با عکس دیجیتال موقعیتش را اطلاع دهد، اما تک تک تلاشها و دست و پا زدنها برای ارائه همان هویت است، موردی که امروزه نبودش باعث جنگ هویتی در جامعه ایرانی بین پدر و فرزند، استاد و شاگرد و… شده است.»
بخشهای ویژه
بخشهای ویژه چهارمین روز «۱۰ روز با عکاسان» شامل «نگاه شخصی» و کارگاه آموزشی در خانه هنرمندان برپا شدند.
به گزارش ستاد خبری چهارمین دوره «۱۰ روز با عکاسان»، در چهارمین روز این گردهمایی که سهشنبه، ۲۲ دی برگزار شد، کارگاه آموزشی عکاسی از فضاها و فعالیتهای صنعتی از سوی داریوش کیانی از ساعت ۱۰ تا ۱۲ برپا شد.
داریوش کیانی در این کارگاه آموزشی ضمن توضیح لوازم و تجهیزات مورد نیاز عکاسی از فضاهای صنعتی، نحوه عکاسی در این شاخه را بازدید اولیه از لوکیشن، برنامه ریزی و اولویتبندیهای لازم، راهکارهای مورد نظر برای رعایت نکات ایمنی هنگام عکاسی و کادربندی و تاثیر فیلترهای رنگی عنوان کرد.
همچنین برنامه بخش ویژه «نگاه شخصی» نیز با ارائه مجموعه عکسهای ساتیار امامی از ساعت ۱۶ تا ۱۷ در گالری پاییز خانه هنرمندان آغاز شد. او مختصری از شروع فعالیتها و نوع دیدگاههای خود را در حوزه عکاسی بیان کرد و همراه با نمایش عکس، تجربه شخصی خود در زمینه استفاده از فلاش در موقعیتهای مختلف از جمله مطبوعات، سینما و مستند اجتماعی را با حاضرین به اشتراک گذاشت.
از ساعت ۱۷ تا ۱۸ نیز فرید ثانی مجموعه عکسهای مستند از چندین سفر به آفریقا را نمایش داد. او که بیشتر به عنوان عکاس طبیعت شناخته میشود، دلایل عکاسی مستند در سفرهایش را توضیح داد.
نادر داوودی از ساعت ۱۸ تا ۱۹ با حضور آقای به نمایش مجموعه عکسهایی که طی ۲۵ سال گذشته تا امروز از نیویورک گرفته است، پرداخت. برخی از این عکسها به صورت مستند و برخی به شکل تصاویر ترکیبی تهیه شدهاند.