گالری آرتین در مشهد از دوشنبه ۳۰ تیرماه ۹۳ میزبان برگزاری نمایشگاه و نشستهایی تخصصی در زمینهٔ هنر معاصر خواهد بود.
طبق اعلام دستاندرکاران، این رویداد با عنوان «هفتخوان سهراب» در امتداد نشستهای سالانهٔ هنر معاصر در مشهد است که از سه سال پیش شروع شده و امسال به کیوریتوری گروه آنتی تعهد و با همکاری گالری آرتین برپا میشود.
علی جمشیدیفر، احمد سیدکشمیری، مهران یزدی، بابک جوادزاده، هادی خراسانی، آرش برومند، احسان عبدی و بابک توانایی هنرمندانی هستند که آثارشان در این نمایشگاه ارائه خواهد شد.
بر اساس برنامهٔ اعلام شده، هر شب از ساعت ۲۱ الی ۲۱:۳۰ اثر (یک خوان از زندگی سهراب) ارائه میشود و آثار در قالب چندرسانهای (اینستالیشن، ویدئو، پرفورمنس و…) ارائه خواهد شد و سپس از ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۳ مهمانان دعوت شده برای این نشست طبق برنامهٔ زیر سخنرانی خواهد داشت:
۳۰ و ۳۱ تیرماه: مهران مهاجر – رامیار منوچهرزاده (عکاسی صحنهپردازی شده)
۱ و ۲ مردادماه: نادر فتورهچی – امیرحسین بیانی (هنر و سیاست)
۳ و ۴ مردادماه: امید هاشمی – نیما نیکاخلاق (مساله بستر کنش در هپنینگ)
۵ و ۶ مردادماه: هلیا دارابی – دکتر کامبیز موسوی (رویکردهای جدید در تاریخ و نقد هنر و آموزش نظریهٔ هنر در ایران)
علاقهمندان میتوانند برای شرکت در این برنامهها از ۳۰ تیر تا ۶ مردادماه ۹۳ هر شب از ساعت ۲۱ تا ۲۳ به گالری آرتین به نشانی مشهد، خیابان قائم، قائم ۸، پلاک ۲\۵۸ مراجعه کنند. همچنین میتوانید برای کسب اطلاعات بیشتر از طریق شماره تلفن ۰۵۱۱۸۴۳۵۱۳۹ با مسئولین برگزاری نشستها تماس بگیرید.
در متن بیانیهٔ این نمایشگاه آمده است: «نمیدانیم نخستین کسی که جوان مرگ شد، که بود و چرا چنین شد. سهراب مظهر مرگ نابهنگام و جوانمرگی است. حکایت غمنامهای است از برخورد دسیسه، آرمان و عاطفه. کشته شدنی است که تنها مرگ فیزیکی را نشان نمیدهد. کشته شدن و جوانمرگی سهراب ترنج نارسیدهای است که به قهر از درخت جدا کردند! زندگی نیز تهدیدی به مرگ و جوانمرگی است؛ در این برداشت، «هفت خوان سهراب» طی نمودن مراحلی از زندگی است که معنای هر گسستی را در سپهر زیست میتوان به آن تعمیم داد که از جمله آن میتوان از غصه مردن، از عشق مردن، از گرسنگی مردن اشاره کرد.
جوانمرگی که با نام سهرابکشی پیوند خورده است، نکتهای معاصر را در خود دارد: اینکه زندگی و مرگ – جوانمرگی – پدیدهای طبیعی نیستند که خارج از مناسبات قدرت قرار بگیرند. اگر فراتر از تقابلهای دوتایی زندگی و مرگ به قدرت نظر بیفکنیم، میتوانیم دریابیم که جوانمرگ در رابطه با قدرت نه مرده است و نه زنده، بلکه وضعیتی خنثی دارد و در حقیقت قدرت است که حق مردن یا زنده بودن را بخش میکند و به هر دسیسه، نیرنگ و تروری متوسل میشود. همانطور که در داستان رستم و سهراب، کیکاووس چنین کرد!
حال پرسش اینجاست در این میان حق زندگی و مرگ واقعاً به چه معناست؟ آیا قدرت زندگی و مرگ را توزیع میکند؟ یا با نگاه فردوسی میتوان همسو بود و آن را ناشی از بخت مقدر دانست؟ بنابراین جوهر اصلی حق زندگی و مرگ و به ویژه جوانمرگی در واقع همان حق کشتن در مناسبات قدرت است. به راستی که هنوز بهنگام مردن طنین ناآشنایی دارد.»