عکس: کاوه بغدادچی
گفتوگوی اختصاصی با «سایت عکاسی»- عصر همان دوشنبه بهاری که توفان سهمگینی از باد و خاشاک تهران را درنوردید با
مسعود زندهروح کرمانی، که به تازگی به عنوان رئیس هیات مدیره انجمن عکاسان ایران انتخاب شده است، به گفتوگو نشستم.
از تغییر و تحولات اخیر در ترکیب هیات مدیره
انجمن عکاسان ایران تا برنامههای ویژه برای آینده انجمن و از سهم شهرستانهای ایران از برنامهها و فعالیتهای آموزشی انجمن تا انتقادات مطرح شده به عملکرد ترکیب قبلی هیات مدیره در این گفتوگو مطرح شد.
– آقای زندهروح به تازگی تغییر و تحولاتی در ترکیب هیات مدیره و ریاست انجمن عکاسان ایران انجام گرفته و مسئولیتهای جدیدی به افرادی از جمله خود شما واگذار شده است. لطفا درباره این تغییرات کمی توضیح دهید.
بحث تغییر و تحولات انجمن به این صورت است که دو نفر از اعضایی که قبلا عضو هیات مدیره بودند سال گذشته استعفا دادند و دو نفر که قبلا در لیست علیالبدل بودند به عنوان اعضای جایگزین وارد ترکیب اصلی هیات مدیره شدند. دو نفری که استعفا دادند یکی خانم مریم زندی و دیگری آقای محسن راستانی بودند که این دو نفر دیگر در جمع
هیات مدیره کنونی انجمن حضور ندارند.
برای ثبت انجمن و تایید پروانه فعالیت باید استعلامهایی درباره تک تک اعضای هیات مدیره از نهادهای ذیربط دریافت میشد که به دلایلی استعلامهای مربوط به خانم زندی طولانی شد و گرفتن پروانه فعالیت انجمن به همین دلیل به تاخیر افتاد. فشارهایی روی انجمن بود و خانم زندی به خاطر عقب نیفتادن کار انجمن استعفا دادند. در این زمان نفر اول علیالبدل در لیست یعنی بنده جایگزین ایشان در ترکیب هیات مدیره شدم.
نفر دوم هم آقای محسن راستانی بودند که به دلیل مشغله شخصی و زمان کمی که برای کار در هیات مدیره داشتند استعفا دادند و آقای محمدمهدی رحیمیان که قبلا در لیست علیالبدل بودند به جای ایشان وارد ترکیب هیات مدیره انجمن شدند. بنابراین جلسات هیات مدیره در نیمه دوم سال ۹۲ با حضور ما دو نفر و اعضای ثابت قبلی برگزار شد.
هیات مدیره طبق آئیننامه باید هر سال در یک جلسه رسمی رئیس هیات را انتخاب کنند که یا ابقا میشود و یا جایگزین. در دوره اول مریم زندی و در دو دوره بعدی فرزاد هاشمی این مسئولیت را داشتند و دوره چهارم هم ساعد نیکذات در این سمت بود و در رایگیری پایان سال ۹۲ بنده به عنوان رئیس هیات مدیره، فرزاد هاشمی به عنوان نایبرئیس انتخاب شدیم و سعید دستوری هم در سمت خزانهدار ابقا شد. اضافه کنم که خزانهدار و سخنگو هم انتخابش با هیات مدیره است ولی
بازرس باید حتما توسط رای مجمع عمومی انتخاب شود.
– پس میتوانیم بگوییم که تغییرات رخ داده در ترکیب هیات مدیره ناشی از امر ناگزیر بوده و لزوما به این معنی نیست که انجمن به این نتیجه رسیده بود که برای بهبود عملکردش باید در رویکردها و سیاستگزاریهایش تغییراتی اعمال شود؟
ما باید قائل به این باشیم که در هر دوره کسی که مدیریت را در دست میگیرد برنامههای خاص خود را برای اجرایی شدن دارد. طبعا اگر آقای نیکذات دوباره به ریاست انتخاب میشد احتمالا برنامههای سال ۹۲ ادامه مییافت. ما اواسط سال ۹۲ رسما پروانه فعالیت گرفتیم. تا پیش از این انجمن بیش از سه سال کار کرده بود و حتی کارت عضویت صادر کرده بود و جلسات هیات مدیره تشکیل میشد، صورت جلسات و اسناد داشتیم، «ده روز با عکاسان» را برگزار کردیم و در شهرستانها برنامه همراه با عکاسان داشتیم ولی اینها پیش از رسمیت انجمن و در واقع با چشمپوشی وزارت کشور انجام میشد.
از زمان صدور پروانه، هیات مدیره سه سال اعتبار دارد و میتواند در راس کار باشد و بعدش باید مجمع عمومی برای رایگیری تشکیل شود. پیش از صدور رسمی پروانه ما بسیار محدودیت فعالیت داشتیم و بسیاری از کارها حتی صدور کارت را نباید انجام میدادیم. ولی مجبور بودیم که ساختار و اعضایمان را مشخص بکنیم تا بتوانیم برای آینده برنامهریزی کنیم.
ولی الان با پروانه رسمی ما انجمن یا NGO رسمی هستیم که به ثبث ماده ۱۰ قانون احزاب وزارت کشور رسیده و میتواند مانند یک حزب عملکرد داشته باشد. بنابراین هیات مدیره قبلی در بحث عملکرد دستش بسته بوده و محدودیت داشت. الان اگر انجمن تشکیلات منسجم داشته باشد و مدیریتش هم دارای برنامه باشد رویکرد عملکردی انجمن احتمالا تغییر خواهد کرد ولی رویکرد تفکری انجمن به عنوان اینکه نگران عکاسی و عکاسان است تغییر نمیکند و فقط روشهای عملکردی است که تغییر میکند.
اگر چارچوب عملکردی ثابت داشته باشیم و بتوانیم مشخص کنیم که در سال چه برنامههای ثابتی داریم و چه قسمتی از برنامهها را باید برای امور پیشبینی نشده باز بگذاریم آن وقت مدیر انجمن هر کس که باشد دیگر میداند که چه شرح وظایفی دارد و نیاز به چه تعاملات و رفتارهای بینرسانهای و بینانجمنی دارد.
– در شرایط کنونی انجمن چه برنامههایی برای آینده دارد و چه کارکردها و انتظاراتی برای خودش تعریف کرده است؟ به گمان من یکی از بزرگترین مشکلات انجمن در سالهای قبل انتظارات و کارکردهای غیرواقعی و دور از دسترسی بود که برآوردنش از عهده انجمن که هیچ بلکه از عهده یک وزارتخانه هم به زحمت برمیآمد و این نوعی سرخوردگی از فعالیت انجمن و توانایی و کارایی آن ایجاد کرده بود. آیا هیات مدیره جدید قصد بازنگری در این کارکردها و انتظارات و تعاریف را دارد؟
طبیعی است. چیزی حدود ۱۱ سال پیش کلید شکلگیری انجمن ملی عکاسان خورد ولی با کلمه ملی مخالفت شد و عنوان انجمن به انجمن عکاسان ایران تغییر کرد. واقعیت اینجاست یکسری ایدهآلها در ذهن افراد مثلا هیات موسس یا عکاسان کشور بوده که در شکلگیری تاثیر داشته است. بعضی ایدهآلها میتواند برآورده شود ولی نیاز به زمان دارد ولی برای برخی دیگر نه توانایی داریم و نه سطح کیفی و نه امکانات لازم را. ما باید با واقعیت زندگی کنیم؛ با تمام مشکلات و سختیهایی که در کشور داریم.
انجمن سعی داشته بسیار بیطرف و فراجناحی و تنها در زمینههای مرتبط با عکاسی و عکاسان فعالیت کند و برای فراهم کردن بستر رشد نگاه به آینده داشته باشد. ولی گاهی چنان درگیر یک معضل کوچک ولی مهم شده که از بازدهی بازمانده است. من فکر میکنم هیات مدیریه کنونی باید در زمان باقیماندهاش حتما روی فکر، نگاه و قوانین انجمن بازنگری داشته باشد. باید فکری را که قصد اجرایش را دارد نخست با تواناییهایش، بودجهاش و میزان تعاملاتش با مجموعههای دیگر بسنجد.
قبول دارم که بعضی مواقع صحبتهایی بوده که بیش از توان اجرایی انجمن بوده است. فکر کنم اگر از الان کمی با واقعیتهای موجود جامعه و همچنین نگاه امیدوارانه به آینده کار کنیم انجمن قطعا عملکرد و موقعیت بهتری خواهد داشت.
– پس از همه این حرفها، فکر میکنید در شرایط کنونی، که انجمن پروانه هم دارد، مهمترین کاری که از عهدهاش برمیآید و انتظاری واقعی هم هست، چه میتواند باشد؟
مایلم دو شاخه مجزا در نظر بگیرم. شاخه نخست جایگاه خود انجمن است. فکر میکنم انجمن در طول زمان در جایگاه خوبی قرار نگرفته و در بسیاری موارد حتی عقب هم مانده است. شاید اینقدر درگیر خودمان بودیم که فراموش کردیم گروههای کوچکتر از ما حرکتهای بزرگتر از ما داشتهاند. واقعیتی است که باید بپذیریم که گاهی خودمان را درگیر مسائل ریز کردیم. انجمن اول باید به جایگاه واقعیش بازگردد. جایگاهی که به نظر من انجمن نه باید مدیریت بکند و نه حاکمیت کند و نه نظارت.
باید به جایی برسد که بتواند تمام این شاخههای مختلف عکاسی و انجمنها و رسانههای تخصصی را به هم نزدیک کند و یک کانون بسازد. از کانون ایده بگیرد و به کانون ایده بدهد و با آن تعامل داشته باشد. فکر کنم جایگاه درست ما چنین جایی باشد. در کنار همه هستیم و مثل همه هستیم ولی دغدغههایی بیشتر از دیگران داریم.
ممکن است زیرشاخههای عکاسی هرکدام دغدغه کار خودشان را داشته باشند مثلا یک عکاس خبری فقط به زمینه کار خودش فکر کند ولی انجمن باید علاوه بر آن عکاس خبری دغدغه عکاس هنری را هم داشته باشد. باید به جایگاهی برگردیم که برای رسیدن به آن، روزی این مسئولیت را با اعتماد و اطمینان از عکاسان گرفتیم.
شاخه دوم هم از نظر من عملکرد و اقدام عملیاتی است. وقتی جایگاه مشخص باشد باید برنامهها و اجرائیات هم مشخص شود. اینجاست که مثلا ما در مورد دوسالانه از موضع قدرت با مجموعه وزارت ارشاد صحبت کردیم و گفتیم شما نباید برگزارکننده باشید بلکه باید حامی و ناظر باشید. خط فکری و محتوایی دوسالانه را جای دیگری باید بدهد.
من در برنامه امسالم به طور جدی پیگیر تشکیل کمیتههایی هستم که حداقل سه سال دربارهاش بحث شده و شروعش کلید خورده است. کمیته رسانه، کمیته انجمنها و تشکلها، کمیته راهبردی، کمیته جشنوارهها و مسابقات و … مثلا کمیته رسانه باید در طول سال فعال باشد تا انجمن بتواند روی تفکر خبری عکاسی کشور تاثیرگذار باشد و با سایر رسانهها هم تعامل و همفکری داشته باشیم.
این کمیتهها قرار نیست فقط برای دوسالانه فعال باشند بلکه دوسالانه فقط قسمت کوچکی از زمینه کاری آنها خواهند بود. شاید اصلا یکی از وظایف این کمیتهها کار روی مباحث آموزشی در شهرستانها باشد و برای این کار ایده و روش پیدا کنیم. این کمیتهها همیشگی هستند و جزوی از زیرمجموعههای انجمن. آدمها و برنامههایشان شاید مقطعی تغییر کنند ولی کلیت ماجرا باید ثابت بماند.
الان نشستهایی که انجمن عکاسان ایران با رسانهها، انجمنها و برخی عکاسان دارد، به بهانه دوسالانه برگزار میشود ولی قرار است این نشستها و تعاملات ادامه داشته باشد و دوسالانه فقط بهانه تشکیل و شروع این همکاری است. رصد فعالیت رسانهای در زمینه عکاسی و تشخیص اینکه چه تحولاتی در حال رخ دادن است و کجا باید خط فکری بدهیم از اولویتهای انجمن است.
کمیته راهبردی ما باید وظیفه برنامهریزی و پیشبینی مسیر عکاسی در سه سال آینده را برعهده بگیرد. همچنین کمیته پژوهش و آموزش خواهیم داشت برای بررسی و پیشنهاد شیوههای آموزشی و سپس کمیتهای مثل کمیته انجمنها و تشکلها موظف است راههای اجرایی شدن این پیشنهادات را در شهرستانها عملی سازد. چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر نیروی انسانی برای این کمیتهها پیشبینی شده است.
عکس: دبیرخانه انجمن عکاسان ایران
– با این گستردگی انتظارات و تعاریف فکر نمیکنید حجم عظیمی از کار اداری، بوروکراسی و جلسات فرسایشی به وجود میآید و اصلا از نظر اقتصادی آیا انجمن توانایی تامین مالی برای فعالیت این کمیتههای گسترده را دارد؟ چقدر فکر میکنید واقعا این کمیتهها امکان اجرایی شدن داشته باشند؟
باید ببینیم که آیا مستند ساختن یا جلسه گذاشتن یا اصلا بوروکراسی خود به خود چیز بدی است یا نه. به گمان من جامعهای مدنی است که همه چیزش براساس اصول درست حرکت بکند. مثلا ما اگر خواهان دوسالانه خوب و ماندگاری مثل دوسالانه ونیز هستیم باید ببینیم آیا در عمر حدود ۱۱۶ ساله این بیینال بوروکراسی خاصی به وجود آمده است یا نه. من فکر میکنم باید این اتفاقات بیفتند. ما حتی باید اتاق فکر داشته باشیم که به شورای سیاستگذاری ما ورودی بدهد و نظرات گروههای تاثیرگذار بر عکاسی ایران از انجمن عکاسان تبلیغاتی گرفته تا سایت دوربین.نت را منعکس کند. مسیریابی، فرمدهی و شکلدهی این ورودی با شورا باشد و بعد به قسمت اجرایی برود.
قطعا هزینه اقتصادی دارد. باید بتوانیم آن را تامین کنیم. اگر نتوانیم امروز بنشینیم و از عکاسی صحبت کنیم و حتی غم و دلخوریهای خود را بیان کنیم کجا باید بگوییم؟ اگر دیگران برایمان تصمیم گرفتند چه کار میخواهیم بکنیم؟ دوازده دوره برای دوسالانه تصمیم گرفتند ولی این دوره قرار شده خودمان تصمیمگیرنده باشیم. باید تصمیم درست و بهتری از دوازده دوره قبلی بگیریم تا اثبات کنیم میتوانیم خودمان بقیه راه را جلو ببریم.
شاید اگر ما این کمیتهها و کارگروهها و جلسات را خوب پیش ببریم دیگر لازم نباشد برای دوسالانه چهاردهم اینقدر بحث و تحقیق بکنیم. آنوقت دوسالانه چهاردهم برای ما کار کوچکی خواهد بود و ما به فکر کارهای بزرگتری خواهیم بود مثل اینکه در ونیز چه کار میتوانیم بکنیم. وقتی با هم باشیم، با هم فکر کنیم و با هم حرکت کنیم قطعا بهتر از تصمیم و عمل تعداد کمتری از افراد خواهد شد. من به شدت به این تنوع اندیشهها اعتقاد دارم. شدیدا در مجموعه انجمن پیگیر این کار هستیم. فکر میکنیم این نیاز ماست که از همفکری به نتیجه برسیم.
– در کشور ما بسیاری از سیستمها قائل به فرد هستند. نگران نیستید که پس از کلی فعالیت و اعتمادسازی و جلب اعضا و مخاطب و در نتیجه تشکیل یک انجمن با قدرت سازماندهی بالا با رفتن یک تیم چه بر سر این میراث خواهد آمد؟ آیا فکری شده که این روند رو به رشد که در پی آن هستید تداوم و پایداری داشته باشد و قائل به فرد نباشد و به قول معروف به دست نااهلان نیفتد؟
فرض کنیم که سیستم قادل به فرد باشد و او در حال اعتمادسازی است. این اعتمادسازی است که باید سازماندهی شود و شکل بگیرد. پس سیستم قائل به فرد نیست. اعتمادسازی وظیفه انجمن است. اگر تابحال جدی گرفته نشده مشکل از آدمها نبوده است.
– بحث من سر ضرورت اعتمادسازی نیست آقای زندهروح. قطعا باید اعتمادسازی انجام شود. من میخواهم ببینم برای استمرار این روند چه فکری کردهاید و چه تضمینی هست؟
این استمرار تشکیلات میخواهد. بیش از ۱۵۰ انجمن در این کشور وجود دارند که نزدیک به ۲۵ تا ۳۰ عدد از آنها رسمی و ثبتشده هستند. ما دو سال روی انجمنها کار کردیم و اطلاعات جمع کردیم. انجمن کارآمد باید ثبتشده باشد، باید اساسنامه داشته باشد، باید ساختار داشته باشد، نه اینکه دوستانه باشد وگرنه از این انجمنها زیاد داریم. انجمنهای دوستانه و غیررسمی که ساختار ندارند معمولا قائل به فرد هستند.
ما نگاهمان نگاه تشکیلاتی است. باید برنامه روشن داشته باشیم و خودمان را موظف به اجرای آن بدانیم. انجمن دوازده هدف دارد که فکر کنم چهار موردش ربط مستقیم با خود عکاسان دارد مثل حمایت حقوقی ولی بقیه ربطشان به عکاسی است و نه خود عکاس. ما نیازمند تشکیل دایره حقوقی هستیم همچنین ما باید دایره رفاهی داشته باشیم. چیزی که تاکنون در موردش فعالیتی نداشتیم.
عکاسانی که دو سال است عضو انجمن هستند ولی بیمه نیستند را چه کسی باید به کارشان رسیدگی کند؟ جزو شرح وظایف ماست. چرا تا به حال عمل نشده؟ چون تشکیلات نداشتیم. ما برنامهریزی و شرح وظیفه سازمانی و تشکیلاتی داشته باشیم فرقی نمیکند فردا چه کسی رئیس باشد. ممکن است روش اجرایی فرق کند ولی ساختار کلی باید دستنخورده بماند.
این را اعضا هم باید از ما بخواهند. ما الان بیشتر از هزار نفر عضو رسمی داریم و ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر هم متقاضی عضویت هستند. من به عنوان رئیس این انجمن دوست دارم این افراد از ما شرح وظایف و گزارش کارکرد بخواهند. نباید انجمنی را ایجاد کنیم و سپس فراموشش کنیم و کنار بکشیم و بگوییم به ما فقط یک کارت دادهاند.
تمام تلاش ما الان این است که تشکیلات مدون و طرح روشن نظاممند داشته باشیم و قانونی داشته باشیم که همه کارمان را براساس قانون انجام دهیم. ما حتی میخواهیم از انجمنهای در حال شکلگیری در شهرستانها طوری حمایت کنیم که آنها رسما تشکیل شوند و فعالیت کنند تا فردا اگر خواستیم برنامهای را در جایی اجرا کنیم از آنها کمک بگیریم.
عکس: دبیرخانه انجمن عکاسان ایران
– آیا تاکنون اصلا بررسی کردهاید که در کشورهای دیگر هم انجمنی باشد که این حجم هماهنگی را انجام دهد و این همه زیرشاخه پراکنده را زیر یک سقف جمع کرده باشد؟ آیا امکانپذیر هست ایجاد چنین ساختاری؟
بحث کشورهای دیگر متفاوت است. من سوالی میپرسم. چرا ما این همه آموزشگاه عکاسی داریم؟ بخشی از این قضیه به خاطر ضعف و کمبودهای سیستم آموزش دانشگاهی ماست. وقتی وزارت علوم در دروسش بازنگری نمیکند، فردی که نیازمند دانش جدید است نیازش را در جای دیگری جستجو میکند. اینها باید در قالب یک ساختار منسجم و درست به عنوان نیازهای ما تدوین میشد. ما اگر درست کار کنیم شاید پنج سال دیگر به عنوان انجمن بتوانیم تواناییهای عکاسیمان را مثل دانههای تسبیح به هم قفل کنیم و هر کسی سر جای خودش باشد و انجمن هم همینطور. ولی الان اینگونه نیست.
ببینید الان سوالی هست که مثلا بین انجمن عکاسان تبلیغاتی با انجمن عکاسان سینمایی چه ارتباطی وجود دارد؟ من معتقدم باید بین این انجمنهای عکاسی ارتباط باشد. همه اینها عکاس هستند. ولی هرکدام برای خودشان فضای بستهای درست کردهاند و خود را در آن دایره بسته تعریف میکنند. نه بیرون میآیند و نه اجازه میدهند کسی به آسانی وارد آن شود. این اشتباه است. باید گستردهتر نگاه کرد.
انجمن عکاسان استرالیا که الان اینقدر حرفهای و گسترده است واقعا این همه زیرشاخه ندارد ولی با اصول و تعریفی کار میکند که در جامعه عکاسی آن کشور از سیستم آموزشی و دانشگاه گرفته تا گالری و نمایشگاهها و فروش عکس را دربرمیگیرد.
– یعنی شما معتقدید که آن بستر اجتماعی و فرهنگی لازم برای فعالیت درست در اینجا وجود ندارد و لذا شرایط انجمن در اینجا متفاوت است؟
دقیقا. این بستر نبوده و و هنوز هم نیست. شما ببینید زمانی در کشور ما انجمنهایی به دلیل پاسخ به نیازهایی به وجود آمدند ولی الان اثری از آنها نیست. مثلا انجمن عکاسان بحران الان کجاست؟ این انجمن زمان فعالیتش فقط سه جلد کتاب درباره زلزله بم چاپ کرد. من میگویم این بسترها نیست که اینجوری میشود. این بسترها در خارج از ایران تعریف شده است.
همین است که معمولا نمیبینیم آنجا یک انجمن عکاسی با عنوان کلی وجود داشته باشد و مثلا میشنویم که انجمن عکاسان فاینآرت نیویورک. تداخل هم پیش نمیآید که مثلا هنریها خبریها را قبول نداشته باشند. ولی اینجا ما این مسائل را داریم. یعنی همدیگر را نفی میکنیم که درست نیست. مرحوم بهمن جلالی همیشه حرف خوبی میزد میگفت از آن کسی که در مغازهاش پرتره ساده پرسنلی میگیرد تا کسی که اصلا در کره ماه عکاسی میکند همگی عکاس هستند ولی جایگاههایشان با هم متفاوت است. ما دائم در حال نفی هم هستیم، اینها که آرتیست نیستند، اینها که فتوژورنالیست نیستند، اینها که مستندنگار نیستند.
باید به جایی برسیم که این بسترها ایجاد شوند و در آن صورت شاید اصلا بسیاری از این کمیتهها دیگر ضروریت به وجوشان به این شکل نباشد. من حتی گاهی فکر میکنم چرا مجمع عمومی ما باید با دعوت از حدود هزار نفر تشکیل بشود. به جای آن بهتر نیست به شکل فدراسیونی عمل کنیم؟ شاید اگر ما ۳۱ انجمن مشابه در استانهای کشور داشته باشیم که با این اهداف و تفکرات آشنا باشند، روسایشان بتوانند بهتر هیات مدیره انجمن اصلی را مشخص کنند. اینها مسیرهایی است که باید آزمایش بکنیم تا به جایی برسیم که این انجمن برای تمامی اعضایش فکر و هدفی داشته باشد.
پوستر نخستین برنامه «ده روز با عکاسان ایران» – واژه «ایران» در تیتر برنامه درج شده است.
– یکی از مهمترین انتقاداتی که من و خیلیهای دیگر به عملکرد ترکیب قبلی هیات مدیره داشتیم این بود که با اینکه بیشتر اعضای انجمن را عکاسان شهرستانی تشکیل میدهند ولی سهم این عکاسان از خروجی انجمن عملا ناچیز است، من حتی یادداشتی نوشتم همزمان با نخستین برنامه ده روز با عکاسان ایران و به طنز مراسم را «ده روز با عکاسان تهران و حومه» نامیدم و این نوشته بسیار بازتاب یافت و از آن پس در ادبیات هیات مدیره و مسئولین انجمن عبارت عکاسان شهرستانی مدام به کار رفت و مثلا گفتند مراسم را DVD میکنیم و میفرستیم شهرستانها و اصلا مراسم را در شهرستانها هم خواهیم داشت.
ولی عملا یکسری حرکات بسیار محدودی انجام شد و قضیه فرق چندانی نکرد و در حد حرف باقی ماند. فکر کنم خود هیات مدیره هم به این ضعف واقف بود ولی کاری نتوانست بکند چون در دومین برنامه ده روز با عکاسان که پاییز ۹۲ برگزار شد من دقت کردم که کلمه «ایران»، احتمالا در اثر همین سهم نداشتن شهرستانها، از پسوند تیتر برنامه حذف شده بود و تیتر «ده روز با عکاسان ایران» که در سال ۹۱ استفاده شده ببود برای سال ۹۲ به «ده روز با عکاسان» تغییر کرده بود و در بیانیهها و مصاحبههای اعضای هیات مدیره در برنامه سال ۹۲ هم دیگر خبری از عباراتی مثل «رویداد بینظیر»، «برنامه منحصر به فرد» و «بزرگترین گردهمایی تاریخ عکاسی ایران» نبود. چه برنامههایی دارید برای افزایش سهم شهرستانها و تمرکززدایی از تهران؟
سوال بسیار خوبی را در زمان بسیار خوبی پرسیدید. اولا من الان در بحث اعضا وارد نمیشوم چون برای آنها برنامه مفصلی دارم که به زودی اعلام خواهم کرد و تغییرات زیادی در نوع عضوگیری، نوع طبقهبندی اعضا و تعهد اعضا به انجمن در طول سال خواهیم داشت که به محض آماده شدن طرحش را ارائه میکنم. نمیخواهیم اینطور باشد که یک نفر یک روزی عضو انجمن شود و ما به او کارتی بدهیم بگوییم خداحافظ و سال آینده بیاید و عضویتش را تمدید کند. باید در ارتباط باشیم. ببینیم ما برای او چه کار کردهایم و او چقدر از امکان ما استفاده کرده و چقدر خودش امکان برای خودش فراهم کرده است.
ما کشور پهناوری هستیم. من شدیدا اعتقاد به شهرستانها دارم. اعتقاد دارم به اینکه در تهران همه چیز هست ولی به مانند حمید سوری که در جشنواره اردیبهشت هرمزگان گفت «ایران تهران نیست» من هم چنین طرز فکری دارم. من اعتقاد به برونرفت اطلاعات از تهران دارم. باید روی اعضا و تشکلهای شهرستانها سرمایهگذاری بکنیم. اگر نکنیم بازنده هستیم.
اینکه من میبینم فلان عکاس شهرستانی ما که بسیار در زمینه مستند میتوانست نامدار و ماندگار باشد رفته و آتلیه باز کرده و عکس مراسم و عروسی میگیرد، این به من برمیگردد، به انجمن برمیگردد. چرا بستر فراهم نکردیم؟ خیلی ایدهآل است این حرف چون ما هم پول و امکانات برای این بسترسازی نداریم. ما هم دستمان در خزانه دولت نیست. ولی انصافا زمینه را میتوانستیم فراهم کنیم. من دقیقا دارم روی این چیزها فکر میکنم. بخش مهم استعدادهای ما در شهرستانها هستند و همینها هم هستند که بعدا در تهران رشد میکنند. اینها باید کشف شوند و برایشان برنامهریزی شود.
در طرح پیشنهادی امسال من برای برنامه سالانه «ده روز با عکاسان»، اجرای این برنامه در حداقل سه استان گنجانده شده و تقریبا نهایی هم شده است و اسامی این سه استان به زودی اعلام میشود. ولی من به سه استان قانع نیستم و سعی دارم تعداد را به حداقل شش استان برسانم. شدیدا در حال هماهنگی با استانها هستیم تا دوباره برخی از انجمنها را فعال کنیم. مثلا چرا باید ارومیه با این همه عکاس امروز انجمن عکاسی متمرکز نداشته باشد؟ در حال پیگیری این موضوع هستیم. خراسان جنوبی هم همینطور.
قصد دارم دوسالانه عکس را بعد از تهران ظرف یکسال در هر ۳۱ استان دیگر هم نمایش بدهیم. هر چه هم دوسالانه در تهران نشست و سخنرانی و کارگاه داشته باشد باید حتما بخش مهمی از آنها بعدا به شهرستانها هم برود. قرار نیست کسی کلی راه بیاید تهران برای استفاده از این برنامهها. کاش دستم آنقدر باز بود که بتوانم این برنامه ده روز با عکاسان را همزمان در ۳۱ استان برگزار کنم.
ما مشتاقیم همه چیز را ببریم شهرستان ولی با برنامه و اندیشه. بدانیم برای چه چیزی به چه شهری میرویم. من حتی با انجمن سینمای جوان هم در این مورد مذاکراتی داشتهام. ما با توجه به سطح استانها و خروجی و عکسهای عکاسانشان باید برای هر کدام برنامهریزی کنیم. مثلا نگاه ما به خوزستان و خراسان رضوی و آذربایجان غربی و بوشهر باید با کرمان متفاوت باشد. همه اینها را داریم دستهبندی میکنیم. مثلا سیستم آموزشی ده روز با عکاسان ما در بیرجند باید با تهران متفاوت باشد. امیدوارم بتوانیم در یک دوره دو ساله این برنامه را در بیشتر استانها اجرا کنیم.
پوستر دومین برنامه «ده روز با عکاسان» – واژه «ایران» از تیتر برنامه حذف شده است.
– یکی دیگر از انتقادات من و خیلیهای دیگر به عملکرد ترکیب قبلی هیات مدیره شناخت ناقص و محدود نسبت به عکاسی روز دنیا بود. ببینید مثلا در همین برنامه ده روز با عکاسان ۹۲ نمایشگاهی برگزار کردند با عنوان کلی «مروری بر ۳۵ سال عکاسی ایران» ولی عملا بدنه نمایشگاه از چند سال به خصوص در دهه شصت و همچنین از یک گرایش خاص عکاسی فراتر نمیرفت. خب عکاسی ما در این ۳۵ سال که فقط آن موارد و آن سالها نبوده. چه تدبیری دارید برای افزایش این شناخت از دنیای عکاسی و به ویژه پوشش دادن گرایشهای نخبهگراتر، هنریتر یا معاصرتر عکاسی و نهایتا رسیدن به یک جامعیت در شناخت؟ چطور میخواهید دانش روز عکاسی را به انجمن تزریق کنید و از این زیباییشناسی دهه شصتی و دیدگاه محتوایی رسانهمحور که تاکنون جریان مسلط بر انجمن بوده فاصله بگیرید؟
طبعا ما در همان کمیتهها به همین کلیتها نگاه میکنیم. ببینید مثلا ما در همین جلساتمان از آقای مسعود امیرلویی که چند دهه است مسئولیت اداره مجله عکس را دارند تا کسی که سایتی تاسیس کرده که هنوز عمرش به دو سال هم نمیرسد را برای مشورت دعوت کردهایم. ما باید تمام این تفکرات را کنار هم بگذاریم. قطعا طرز فکرها متفاوت است. هیچکدام هم غلط نمیگویند و هر کس کار خودش را میکند. ما در کمیته راهبردی و کمیته پژوهشی این نگاه را سعی داریم رعایت کنیم که به قول شما عکاسی را از دهه ۵۰ و ۶۰ بکشانیم به دهه ۹۰.
ما در ۵۰ سال عکاسی مملکتمان تفکرات کاملا متفاوتی داشتهایم. طبیعتا کسانی که در دهه ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ عکاسی میکردند به احتمال زیاد اصلا در تعریف عکاسی با هم اختلاف نظر دارند. ولی اینها باید در کنار هم باشند و نفی نشوند. شاید تنها رشته تجسمی که این همه تفاوت گسترده بین اول و آخرش هست همین عکاسی باشد. چون بخشی از آن به شدت به تکنولوژی وابسته است و تغییر تکنولوژی روی تفکرات تاثیر گذاشته است. در بخشی دیگر تفکرها هستند که حرف اول را میزنند ولی همین تفکرها در هنر معاصر تغییر کردهاند. دقیقا نسل جدید ماست که با هنر معاصر بیشتر آشناست تا نسل گذشته. ولی از نظر علمی همه دارند درست فکر میکنند.
آرزوی من است که بتوانم روزی در همین کشور تاثیرگذارهای تمام دههها را کنار هم بنشانم و نشان دهم که مثلا احمد عالی در دهه ۵۰ در عکاسی همان کاری را میکرده که یک جوان بیست و چند ساله ما دارد امروز با کامپیوتر میکند. ریشهها یکی است اگرچه ممکن است نگاهها متفاوت باشد. یکی از برنامههایی که دارم پی میگیرم همین است که بتوانم رد نگاهی را که از نگاتیو آمده و کمکم در اثر دیجیتالی شدن تغییر کرده معرفی کنم و تاثیرگذاریها را نشان دهم.
امیدوارم بعضی دوستان هم اطمینان بکنند. نه به مسعود زندهروح، که فقط یک فرد است، بلکه به انجمن. به انجمنی که پشتیبان چنین فکری خواهد بود و اگر از انجمن پشتیبانی شود همه میتوانیم با هم کار کنیم و حرف هم را بشنویم. از نظر من و خیلی از اعضای هیات مدیره منتقد دوست خوب ماست و کمک میکند تا راه درست را ببینیم. باید احترام بگذاریم به انتقاد. کسی که همیشه از ما تعریف میکند کارش همیشه تعریف است. ما نیاز به انتقاد داریم. وقتی نقدی به ما گوشزد شود ما اشکالاتمان را پیدا میکنیم.
– مجمع عمومی بعدی و انتخابات هیات مدیره و بازرس جدید انجمن عکاسان ایران چه زمانی خواهد بود؟
دوره سه ساله هیات مدیره کنونی که پس از تائید پروانه توسط وزارت کشور مشغول کار شده سال ۹۵ به پایان میرسد و قبل از آن باید حتما مجمع عمومی برگزار شود. البته ما قانونا باید تا پایان امسال یک مجمع عمومی فوقالعاده برای جایگزینی یا ابقای بازرس انجمن داشته باشیم. طبق
اساسنامه دوره کاری هر بازرس فقط یک سال است و بنابراین ما باید حتما هر سال یک مجمع عمومی داشته باشیم و البته گزارش مالی و عملکرد هم باید در این مجمع ارائه و مصوب شود. اگر تابحال نشده به دلیل نداشتن رسمیت بوده است.
– حرفی آخری هم اگر هست بفرمایید لطفا؟
ممنونم از شما. من دوست دارم عکاسان عزیز اگر اشکالی در کار ما هست حتما به ما منتقل کنند و کسانی که تاکنون همراه با انجمن بودهاند باز هم همراه بمانند، اگر چه خیلی وقتها ما شرمند خیلیها شدیم. ولی ما در ابتدای یک راه هستیم و کمک کنیم که این خواستنها شکل بگیرد و محقق شود. به نفع انجمن و جامعه و همه ماست. اگر درست عمل بکنیم اصلا دولت نیازی نمیبیند تا در همه امور وارد شود. امیدوارم به عنوان اولین انجمنی که توانستیم برگزاری دوسالانه عکس را از وزارت ارشاد تحویل بگیریم در برگزاری آن هم موفق باشیم.
پینوشت:
طبق اعلام وبسایت انجمن عکاسان ایران، نخستین جرقه تشکیل این انجمن شهریورماه ۸۳ طی جلسهای با حضور شماری از نمایندگان انجمنهای تخصصی، نهادهای آموزشی و نشریات عکاسی در خانه هنرمندان ایران زده شد. جلسات و بحثها ادامه یافت تا اینکه فرهنگسرای نیاوران اسفندماه ۸۴ میزبان جلسه انتخاب هیات موسس شد.
سیزده نفر در آن جلسه به عنوان اعضای هیات موسس انتخاب شدند و نهایتا نخستین مجمع عمومی انجمن برای انتخاب اعضای هیات مدیره آذرماه ۸۸ در مجموعه فرهنگی آسمان وابسته به فرهنگستان هنر تشکیل شد و انجمن عکاسان ایران آغاز به کار کرد ولی اعلام عمومی صدور و دریافت پروانه فعالیت رسمی انجمن از سوی وزارت کشور آذرماه ۹۲ و در جریان دومین برنامه ده روز با عکاسان اعلام شد.
شایان ذکر است «سایت عکاسی» پیش از این در یک پرونده اختصاصی به بررسی موضوع تشکیل انجمن پرداخته بود که مجموعه مطالب آن از طریق این لینک برای مخاطبان محترم قابل دسترسی است.