tehran-mostanad-6.jpg
عکس: جاسم غضبانپور . از مجموعه از زمین و آسمان . عکاسی آنالوگ . ۴۵×۳۰ سانتیمتر . ۱۳۶۷

جاسم غضبانپور متولد ۱۳۴۲ و اهل خرمشهر است. او عکاسی را از سن ده سالگی و به قصد عکاسی مستند آغاز کرد و به وضعیت اجتماعی دوران کودکی‌اش پرداخت.
روستاها و شهرها و وقایع روزگار را بی‌وقفه عکاسی کرد تا بمانند. به همین سادگی.
او دیدگاه خود را نسبت به عکاسی مستند این طور بیان می کند: «عکاسی مستند یعنی کلیه تصاویری که بدون دخل و تصرف عکاس ثبت و ضبط شوند.»
در همان دوران کودکی به روستاهای اطراف خرمشهر می‌رفت و زندگی‌شان را به تصویر می‌کشید و برای تامین مخارج عکاسی‌اش با دوربین پولاروید عکس یادگاری می‌گرفت.
«آن چرا که می‌اندیشیدم سریع‌تر از آن بود که روی کاغذ بیاورم برای همین هم رفتم سراغ عکاسی».
غضبانپور در ادامه خاطراتش می‌گوید: «از دوم راهنمایی به بعد پولاروید را کنار گذاشتم. بعد از ظهرها می‌رفتم به یک لابراتوار در خرمشهر کار تاریکخانه می‌کردم. آن زمان در خانه جوانان خرمشهر کلاس عکاسی داشتیم. دوربین
از آنها می‌گرفتیم و می‌رفتیم عکاسی. سال ۱۳۵۷ که شد از طریق تیمی که در خانه جوانان داشتیم چندین نمایشگاه عکس برگزار کردیم. با موضوع فقر و اوضاع و احوال جامعه در آن زمان. این نمایشگاه‌ها در دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران، دانشگاه تبریز، جندی شاپور اهواز و … برگزار شدند.
بنابراین من خرمشهر را از سال ۱۳۵۳ تا به امروز عکاسی کردم. در دوره انقلاب به عنوان یک انقلابی کار خودم را انجام دادم. از کل راهپیمایی ها و حدفاصل انقلاب تا سال ۵۹ کلیه وقایعی که در خرمشهر اتفاق افتاد را در عکاسی کردم. جنگ که شد در یک دوره کوتاه، حدود یک سال امدادگر بودم و فقط به کار امداد می‌رسیدم. عکاسی هم در این یک سال تقریباً تعطیل شد. برای این که همه ابزار و ادواتم را از دست دادم و بعد از یکسال عکاسی جنگی را به صورت جدی آغاز کردم .»
غضبانپور در اواخر سال ۶۲ و بعد از انقلاب فرهنگی به دانشگاه هنر می‌رود و در رشته عکاسی تحصیل می‌کند.
همین باعث می‌شود که آثار جنگ را در تهران هم دنبال کند. «زمان موشک باران من عکاس ستاد تبلیغات جنگ شده بودم. شهر نسبتاً خالی شده بود. هر جا که موشک می‌خورد می‌رفتیم و عکاسی می‌کردیم.»
در اواسط سال ۶۶ شروع به ثبت نقاشی‌های دیواری در تهران و نقاط دیگری می‌کند. او از نقاشی دیواری و دیوار نوشته‌ها بعنوان یکی از نکات قابل توجه برای شرح روحیه دوران یاد می‌کند. «بعد از باز پس‌گیری خرمشهر تمام دیوار نوشته‌های عراقی‌ها را در خرمشهر ثبت کردم سنگرهایشان، دیوار نوشته‌ها همراه با فضاهای مسکونی که برای خودشان درست کرده بودند الان اگر اینها را به یک جامعه‌شناس یا محقق نشان دهیم می‌تواند حال و احوال آن دوران را تحلیل کند.»
«بعضی‌ها از من خرده می‌گیرند و می‌گویند که در عکس‌هایت انسان نیست. ولی من می‌گویم حتی از یک درخت، یک لانگ شات، از یک شهر. به هر حال آدم‌ها اینها را ساخته‌اند.
آدم‌ها در پس قضیه هستند. یک نقاش دیواری را یک آدمی کشیده است. یعنی انسان یا عنصر انسانی ممکن است در عکس نباشد ولی حضورش و ردپایش در عکس پیداست.
دنبال این نوع عکاسی مستند اجتماعی هستم که صریح، راحت و بدون چیدمان باشد. وگرنه آن عکس فاقد سندیت تاریخی خواهد بود. پس من در عکس‌هایم دخل و تصرف نمی‌کنم. وظیفه من عکاس، ثبت صرف و عینی موضوع است .»
غضبانپور عکاسی مستند را در غالب مجموعه تعریف می‌کند و این دیدگاه را مدیون بهمن جلالی می‌داند. «همان سال ۱۳۶۱ که باهاش آشنا شدم در خرمشهر، می‌گفت که تک فریم عکاسی نکن و همه چیز را به صورت داستان، منسجم کار کن. این چهار چوب منظم کمک کرد به منظم شدن فکر و ذهن و من که در یک مجموعه همه موارد باید وجود داشته باشد و چهارچوب مند شود.»
او بعد از دوران جنگ، با جدیت تمام عکاسی را ادامه داد.
ادامه مجموعه خرمشهر، مجموعه بم، جمع‌آوری و چاپ کتاب و بسیار فعالیت‌های دیگر در زمینه عکاسی جنگ.
«این شعار بود که می‌گفتند عکاسان جنگ تاریخ مصرفشان با جنگ تمام می‌شود غافل از اینکه ربطی به جنگ ندارد. یعنی که وقتی شما یک عکاس صاحب اندیشه و مولف هستی، دیگر ربطی به زلزله و جنگ و سیل ندارد. اندیشه شما ورای این جنگ است. عکاس مولف دائم در حال اندیشیدن است.
او در پایان به زحمات فراوان همه عکاسان در دوره جنگ تحمیلی اشاره می‌کند:
«عکاس جنگ در زمان جنگ باید می‌رفت خط مقدم تا بتواند عکس بگیرد. عملیات فاو، حلبچه، باید تو میدان مین می‌رفت، تو می‌دانی که شیمیایی زده شده، کدام رشته هنری را پیدا می‌کنید که به اندازه رشته عکاسی شهید و جانباز داده باشد. سعید جانبزرگی به نظر من یکی از بهترین عکاس‌های جنگ بود که بر اثر شیمیایی شهید شد. همین الان کلی عکاس داریم که جانباز شیمیایی‌اند. در جنگ این طور معنای زندگی و زیستن را فهمیدم و بالطبع بعد از جنگ هم می‌توانم زندگی را ادامه دهم.»