اما سالها گذشته و حالا عکاسی ایران نامها و آثار تازهای را به خود میبینید. برخیشان فرصتهایی برای عرضه عکسهایشان یافتهاند و برخیشان نه. آثاری هستند که در گفتگو و در امتداد یکدیگر شکل گرفتهاند، خوبهایشان حاصل گرامر شخصیتری هستند که بعضا در عکاسی خودمان به وجود آمده است. چند عکاس ایرانی در خارج از سرزمین مادری – حالا بیشتر از بعد مادیاش هم که باشد – به گُل نشستهاند، اما سورپرایز اینکه حالا آثارشان حتی تا جلد نشریه مهمی چون اپرچر پیش رفته و چند خوانش قابل تامل در باب آثارشان نوشته شده است، اما خانه، سرزمین مادری در باب همان عکاسها چیزی نداشته جز سکوت و سکوت. موضع انتقادی پذیرفتنیست اما نه وقتی که نقدها جایشان در پستو و دورهمیهای همیشگیست. اینجا و آنجا ندارد. انگار تا تسویه حساب و یا قرض دادن نانی در میان نباشد درباره عکسهای ایرانی قرار نیست چیز زیادی نوشته شود. و چه بد.
باری، ایده راهاندازی یک نشریه الکترونیکی در باره عکاسی ایران مدتها در ذهنم جا خوش کرده بود. نشریهای که به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر شود و به آثار مطلوب و قابل توجه بپردازد که فرصت اندک است و چه خوب اگر که همین اندک صرف زیباییها و استعدادها شود. از دوستانم ممنونم که در این مسیر با من همدل و همرویا شدند و از همهای که با ما همراه شدند تا دیده، دیده شود.
عکاسی ایران فرصت کمی برای دیده شدن و خوانده شدن داشته است، عکاسیای که فاصله دارد با آنچه که باید باشد، اما ما دوستش میداریم و از همه مهمتر به آن امیدواریم.