پیمان هوشمندزاده
دو هفته نامه هنری تجسمی تندیس – شماره صد و بیست و هفت – یازده تیر ۱۳۸۷
یار علی پور مقدم به طنز میگوید: پیمان هوشمندزاده، بهترین عکاس در میان نویسندهها و بهترین نویسنده در جمع عکاسهاست. هوشمندزاده عکاسی حرفهای را از ۱۳۷۴، با نمایشگاهی در گالری کیهان، آغاز کرد. اما نمایشگاه تیپهای قهوهخانهای در گالری هفت ثمر (۱۳۷۷) و اشارتش بر نوعی تیپشناسی بومی، نام وی را بر سر زبانها انداخت. پیمان هوشمندزاده، تجربه هشت سال عکاسی مطبوعاتی را در کارنامه دارد، هر چند با بسته شدن آن نشریات، عطای کار مطبوعاتی را به لقایش بخشید. در طی این سالها تقریبا در بیست نمایشگاه گروهی داخلی و ده نمایشگاه گروهی خارجی (نیویورک، پاریس، لندن، برلین، استانبول، کپنهاک و …) شرکت کرده است. اینها بهانهای شد تا با یکی از پر کارترین عکاسان ایرانی درباره برگزاری نمایشگاههای گروهی عکس گفت و گو کنیم.
شما سوابق زیاد شرکت در نمایشگاههای گروهی عکس داخلی و خارجی دارید. لطفا از تصورات خود درباره موجودیت این نمایشگاهها و محاسن و معایبش بگویید؟
کلا این جور نمایشگاهها – چه اینجا و چه آنجا – به هیچ دردی نمیخورد؛ برای این که هیچ مقصد و جمع بندی را دنبال نمیکند؛ برای این که یک نفر میآید و ایکس (x) نفر عکاس را انتخاب میکند و در نهایت از هر کدام از آنها دو یا سه فریم به نمایش در میآید. در میان این عکاسها کسی هم هست که پنجاه سال سابقه عکاسی دارد، با چند صد پروژه و مجموعه عکس. آن وقت عکسهای او را در کنار آثار جوانی قرار میدهند که اولین مجموعهاش را ارائه کرده! مخاطب چه طور میان این دو عکاس و پروندههای پشت سرش، با نمایش دو فریم، قضاوت کند؟!
اگر به این قضیه باور ندارید، پس چه طور پای ثابت این نمایشگاهها بودهاید؟
راستش به طمع فروش عکسهایم شرکت کردهام، ولی این اتفاق هم نمیافتد. موارد نادری پیش آمده که عکس در این جور نمایشگاهها به فروش برسد. بالاخره این نمایشگاهها یک مزیتهایی هم دارند، مثل سفر و اقامتی کوتاه و … در ضمن، ممکن است یک گالریدار و کارشناس و منتقدی پیدا شود و از عکسی خوشاش بیاید و نمایشگاه انفرادی ترتیب بدهد. اصل ماجرا به این بر میگردد که نفس ِ برگزاری این نمایشگاهها بد نیست، ولی آدمی که بداند چهطور و چرا و کجا عکس جمع آوری کند نداریم. هر کسی میآید با سلیقهاش یک تعداد کار جمع میکند و فقط معیارش خوش آمدن و خوش نیامدن است! من هم از بقیه مستثنا نیستم. وقتی از من دعوت میشود، احساس میکنم ممکن است به نفعم باشد همکاری کنم و در موارد دیگری هم در تعارف بازی و رودربایستی با خیلیها مجبور به شرکت در این نمایشگاهها شدهام.
در میان نمایشگاههای عکس ایرانی مواردی بوده که احساس کنید آثار جمعآوری شده دست کم در جمعبندی و ارائه یک پیشنهاد به مخاطب موفقتر از بقیه بوده؟
گمان میکنم نمایشگاه عکس ایران در برلین، که خانم رز عیسی جمع کرده بودند، یا نمایشگاه دیگری که دانمارکیها از عکس ایران در کپنهاک به نمایش گذاشتند، دست کم این حسن را داشت که عکسها در آن، هم لحن بودند و مخاطب وقتی عکسها را میدید، احساس میکرد یک سری عکس شرقی میبیند. ولی غالبا همین حسن هم در نمایشگاههای دیگر وجود ندارد. مثلا نمایشگاه ترکیه افتضاح بود؛ هم انتخابها، هم ارائهها و همه چیز در ابتداییترین شکلش ترتیب داده شده بود. در ضمن، وقتی جمع بندی میکنیم، به این نتیجه میرسیم که در همه این نمایشگاهها متولیان دغدغه قضایای عکاسی ما را ندارند و اصلا به دنبال کشف هنرمند نیستند. انگار قرار نیست با هنرمند برخورد داشته باشند. یک عدهای هستند که گرفت و گیرهای سیاسی خود را دارند، مثلا با موضوع حجاب و زن و … میخواهند برای سوالاتشان جوابی پیدا کنند! بنابراین، درگیری بصری هم ندارند. همه میپرسند ایران کجاست و سوالاتی از این دست. تازه من عکاس باید بنشینم و ثابت کنم که عرب نیستم. همچنین ثابت کنم که در ایران مردم سوار شتر نمیشوند و … اینها مساله من نبوده و نیست. برای همین، هیچ دل خوشی از این نمایشگاهها ندارم. هر چند این را باید بگویم: در سالهای اخیر کسانی پیدا شدهاند که سعی دارند روشی اتخاذ کنند تا نمایشگاههای گروهی هدفمندی را بدون دخالت سلیقه شخصی جمعآوری کنند. من به این جمعآوری معتقدم و حتما افراد مستعدی پیدا خواهند شد. ولی یقینا سیفالله صمدیان یکی از آنها نیست.
بنابر هر دلیلی و با این توجیهی که میکنید، بعضی هستند که با تمرکز بر این سوژهها، از طریق برگزاری همین نمایشگاهها، شناخته شده و معرفی شدهاند؟
در اغلب موارد همان طوری بوده که گفتهام؛ بجز شیرین نشاط، که اصلا ارتباطی با عکاسی ایران ندارد، معدود عکاسان داخلی فرصت این را پیدا کردهاند. مثلا شادی قدیریان و دنبال آن بهمن جلالی در این خط و مسیر افتاد. من فقط همین دو نفر را از میان عکاسان ایرانی میشناسم که در محافل عکاسی بیرون از اینجا مطرح شدهاند. البته به بهمن جلالی حق میدهم که سعی کند خودش را به این جنس عکاسی نزدیک کند؛ برای اینکه یک عمر عکاسی کرد و نصیبی از آن نبرد. ولی حالا که از آینه و تصویر زن تاریخی و خط بهره میگیرد، ادیشن پنجم هر اثرش را دو تا سه میلیون تومان میفروشد.
فکر میکنید چرا عکس شما این امکان را پیدا نکرد؟
کار من را نمیپسندند؛ چون تزئینی نیست.
یعنی صرفا تزئینی بودن امکان موفقیت را فراهم میکند؟!
این هم هست، ولی راستش فقط تزئین نیست، الزامات دیگری هم دارد، مثلا این که موضوع زن ایرانی را پی بگیرید. اینها پاشنه آشین ماجراست؛ یعنی اگر روی این موضوعات معلوم کار کنید به آن توجه میکنند، و الا اوضاع همین است که میبینید.
وقتی این فرمول را میشناسید، چرا از آن استفاده نمیکنید؟
برای این که من مسئله خودم را دارم. شما دارید خباثت میکنید! گمان میکنید من گوسفندم و نمیدانم چه طور میشود وارد بازی این جور عکاسی شد و بیدلیل میروم روی موضوع سبیل و کمربند کار میکنم. هر وقت میبینم یک نفر دارد خیلی ساده لوحانه تقلید میکند و مضحکه عام و خاص میشود، میدانم که مسیر درست را رفتهام، با وجودی که بلد بودم جوری کپی کنم که ردپای کسی در آن دیده نشود. ولی هیچ وقت راضی به این کار نشدهام.
سایت عکاسی: با تشکر از پیمان هوشمندزاده و محمد حسن حامدی، مدیر مسئول محترم نشریه تندیس، که اجازه انتشار این مطلب را در سایت دادند. عکاسان و مخاطبان می توانند از طریق بخش نظر همین مطلب دیدگاه خود را مطرح کنند.