سلام بر کاظم و همه خبرنگاران به خاطر همه رنجهایشان و به خاطر همه صبوریشان شاید برای هر کس روز یا ماه یا سالی بیشتر از دیگر روزها و ماهها و سالها اهمیت داشته باشد، اما برای همه خبرنگاران ما روز ۱۷مرداد اهمیت ویژهای دارد و شاید اگر تو نیز در میان ما بودی این روز برای تو مهم بود.
کاظم در روز خبرنگار به تو فکر میکنم به ۲۵ سال پیش که برای به تصویر کشیدن جنایات اسرائیل علیه مردم فلسطین و لبنان به آنجا رفتی و در یک توطئه مشترک مزدوران اسرائیل تو را ربودند و از آن روز تا امروز سرنوشت تو همچنان در هالهای از ابهام است.
به تو فکر میکنم و به همه صبری که در بیست و پنج سال گذشته داشتهای و به سختیهایی که تحمل کردهای، اما تو بهتر میدانی زندگی یک خبرنگار یک زندگی عادی نیست، بلکه صحنه پرفراز و نشیب مسئولیت و عمل است زندگی یک خبرنگار بدون مسئولیت شناسی پایان کار است. تو چه در دفاع مقدس و چه در عزیمت داوطلبانه به لبنان در محاصره رژیم اشغالگر قدس ثابت کردی که اهل عمل هستی و از سختیهای آن باکی نداشتی میگویند وقتی آهنگ جنگ نواخته میشود صف مردان جنگ از بقیه جدا میشود و تو به عنوان یک خبرنگار در صف جنگ بودی با اسلحه قلم و دوربین.
آری روز خبرنگار باید نشانهای باشد از انسانهای اهل مسئولیت وعمل و این روز میتواند یکی از روزهای خدا باشد.
کاظم ما هنوز چشم انتظار ماندهایم و بغض در گلو داریم ۲۵سال چشم انتظاری و۲۵سال بعض، بی هیچ تسکینی و گذشت سالها از ارزشهای تو نکاسته است.
کاظم ۲۵ سال است که تو در چنگال رژیم اشغالگر قدس گرفتار شدهای، آنهم گرفتار نااهلان و ناپاکان روزگار، سال گذشته روز خبرنگار برای ما استرس و اضطراب به همراه داشت چرا که هم زمان بود با حمله مجدد اسرائیل به لبنان اما پس از ۳۳ روز هیمنه ارتشی که با تبلغات دروغین آن شکست ناپذیر قلمداد کرده بودند در هم شکست وحزب الله پیروز شد.
راستی کاظم چرا از میان این همه نام خانوادگی دنیا نام خانوادگی تو اخوان است شاید برای این که ما بدانیم چقدر ما و دوستان و همکارانت درباره تو برادری کرده اند و برادرانه به جستجوی تو پرداختهاند میخواهم در روز خبرنگار به دیدن همه خبرنگاران بروم و برای چندمین بار از آنان خواهش کنم سرنوشت تو را پیگیری و تو را فراموش نکنند، قاب عکس تو را به آنها تقدیم کنم تا در روز خبرنگار هر جا که خواستتند عکس یادگاری بگیرند آن را در دست بگیرند تا نشانهای باشد از مظلومیت خبرنگاران و هرکس در مورد این قاب عکس و علت آن سئوال کرد پاسخ بدهند و بگویند این عکس خبرنگاری است که ۲۵ سال پیش در لبنان ربوده شده و هیچ اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست.
با خود فکر میکنم اگر یک روز و در روز خبرنگار چنین اتفاقی بیفتد بازتاب آن چگونه خواهد بود واگر همکاران خبرنگار او بی تفاوت برخورد کنند چه خواهد شد شاید برخی از خبرنگاران جوان کاظم را نشناسند، اما خبرنگاران قدیمی که کاظم را میشناسند، لااقل کاظم برای آنان که نباید نیاز به معرفی داشته باشد. دلم میخواهد همه خبرنگاران بگویند سرنوشت کاظم برای همه ما مهم است دلم میخواهد اگرکسی از من پرسید همکاران کاظم برای او چه کردهاند با خوشروئی بگویم هرچه از دستشان برآمده انجام دادند، سکوت نکردند و بیتفاوت نبودند در حد وسعشان قلم زدند، انتظار معجزه که از آنان نداریم، اما، ای همکار کاظم اخوان حالا که دارم اینها را مینویسم قلبم آتش میگیرد و خاکستر میشود باور میکنی یا نه؟
اگر منصفانه قضاوت کنی میبینی که در برابر روشن شدن سرنوشت کاظم کوتاه آمدهاید، خودتان را توجیه کردهاید و هزار کار نکرده دیگر برای یک خبرنگار در بند صهیونیسم، که عین صداقت، پاکی و شجاعت بود. بارها این جمله را شنیدهام که سرنوشت کاظم اخوان خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی و سه همراه او احمد متوسلیان، تقی رستگار مقدم وسید محسن موسوی کاردار سفارت ایران در لبنان یک معمای پیچیده شده که کسی از آن سر در نمیآورد و خانوادهای این عزیزان پس از گذشت ۲۵سال همچنان باید در انتظار حل این معما باشند.
به هر حال میبخشید در روز خبرنگار باید این روز را به آنان تبریک میگفتیم، اما از آنان انتقاد کردیم.
شاهرخ سلطان احمدی / خواهرزاده کاظم اخوان