nasiri.jpg

وبلاگ منصور نصیری

shargh.jpg

صفحه آخر روزنامه شرق دیروز


بله عصبانی هستم، بسیار هم عصبانی هستم. هم من و هم دوست و همکار عزیزم منصور نصیری. هرگز در عصبانیت هیچ ‏ننوشتم اما این بار نمی‌شود، دارم خفه می‌شوم. شاید آن دزد محترم پیش خودش بگوید عصبانی باش تا بمیری هیچ غلطی هم ‏نمی‌توانی بکنی مگر قبلی‌ها که این همه داد و فریاد کردند دستشان به کجا رسید؟ عکس را چاپ کردیم، خوب کاری کردیم. ‏اسم عکاس را نزدیم، دستمان درد نکند. برای عکس از خودمان تیتر و زیرنویس زدیم، می‌تونیم. حق هم دارد. از ماست که بر ‏ماست. وقتی یک روزنامه پرتیراژ و پرمخاطب به خود اجازه می‌دهد که عکس یک عضو انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ‏ایران را بدون کسب اجازه و بدون ذکر نام و با زیرنویس جعلی به چاپ برساند و آب هم از آب تکان نخورد و هیچ کاری هم از ‏دست عکاس و انجمن صنفی و هیچ تشکل دیگری بر نیاید و هیچ کس و هیچ جایی نباشد که بتوانی کوچکترین اعتراضی کنی ‏طبیعی است که هر که از راه برسد، به خود اجازه می‌دهد که بدون کوچکترین فکری چنین کند. ‏
آقا یا خانم محترم سارق آن لحظه که این عکس را برای چاپ در صفحه آخر روزنامه شرق روز چهارشنبه ۱۸ مرداد انتخاب ‏کردید پیش خودتان چه فکر کردید؟ آیا فکر نکردید که این عکس یک عکاس دارد؟ آیا از خودتان پرسیدید که عکاس این عکس ‏که از همکاران سابق خودتان در آن نشریه بوده و ده‌ها مقاله‌اش در آن روزنامه به چاپ رسیده پس از دیدن عکس ِ بدون نامش ‏چه عکس العملی دارد؟ آیا به این فکر نکردید که یک عکاس ایرانی الان لبنان چه می‌کند و چگونه خود را به آنجا رسانده؟ ‏آیا می‌دانید منصور نصیری برای رساندن خود به لبنان ۱۰ روز تمام در همین تهران خودمان با چه مشکلاتی مواجه بود و چند بار ‏به سفارت سوریه و لبنان مراجعه کرد؟ و یا برای تهیه بلیط دمشق با چه مشکلاتی مواجه شد؟ و یا چه هزینه ای را بدون هیچ ‏کمک و حمایتی متحمل شده است؟ ‏
حالا بد نیست به این سوال ها هم جواب دهید: شما در زیر نویس عکس آورده اید که: بحبوحه جنگ. تصویر جوانی لبنانی در ‏آرایشگاهش که از عکاس می‌خواهد عکسی از او نگیرد. اما تصویری که بر آینه افتاده، گویای همه چیز است. شما از کجا متوجه شدید که ‏اینجا لبنان است؟ از کجا فهمیدید که آن جوان لبنانی است؟ و از کجا به این ‏مهم دست یافتید که اینجا آرایشگاهش است؟ و اینکه او می‌خواهد عکاس از او عکس نگیرد را چگونه توجیه می کنید؟ ‏
این عکس در دمشق گرفته شده و آن جوان هم سوری است و آنجا هم آرایشگاهش نیست و در حال خداحافظی با عکاس بوده و ‏نه منع او از عکاسی. ‏
آیا بهتر نبود قبل از ارسال این عکس برای چاپ با دبیر سرویس عکس روزنامه شرق آقای کوثری مشورت می‌کردید؟ آیا ‏شایسته نیست به مشی و سیاست نشریه خود و اخلاق حرفه ای احترام بگذارید؟ بزرگان شرق که غرق در سیاستند و از این ‏موضوعات دور، شما به خاطر حضور آبرومند خود در این عرصه چنین نکنید.


علیرضا نیک نژاد
مدیر سایت عکاسی