بله عصبانی هستم، بسیار هم عصبانی هستم. هم من و هم دوست و همکار عزیزم منصور نصیری. هرگز در عصبانیت هیچ ننوشتم اما این بار نمیشود، دارم خفه میشوم. شاید آن دزد محترم پیش خودش بگوید عصبانی باش تا بمیری هیچ غلطی هم نمیتوانی بکنی مگر قبلیها که این همه داد و فریاد کردند دستشان به کجا رسید؟ عکس را چاپ کردیم، خوب کاری کردیم. اسم عکاس را نزدیم، دستمان درد نکند. برای عکس از خودمان تیتر و زیرنویس زدیم، میتونیم. حق هم دارد. از ماست که بر ماست. وقتی یک روزنامه پرتیراژ و پرمخاطب به خود اجازه میدهد که عکس یک عضو انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران را بدون کسب اجازه و بدون ذکر نام و با زیرنویس جعلی به چاپ برساند و آب هم از آب تکان نخورد و هیچ کاری هم از دست عکاس و انجمن صنفی و هیچ تشکل دیگری بر نیاید و هیچ کس و هیچ جایی نباشد که بتوانی کوچکترین اعتراضی کنی طبیعی است که هر که از راه برسد، به خود اجازه میدهد که بدون کوچکترین فکری چنین کند.
آقا یا خانم محترم سارق آن لحظه که این عکس را برای چاپ در صفحه آخر روزنامه شرق روز چهارشنبه ۱۸ مرداد انتخاب کردید پیش خودتان چه فکر کردید؟ آیا فکر نکردید که این عکس یک عکاس دارد؟ آیا از خودتان پرسیدید که عکاس این عکس که از همکاران سابق خودتان در آن نشریه بوده و دهها مقالهاش در آن روزنامه به چاپ رسیده پس از دیدن عکس ِ بدون نامش چه عکس العملی دارد؟ آیا به این فکر نکردید که یک عکاس ایرانی الان لبنان چه میکند و چگونه خود را به آنجا رسانده؟ آیا میدانید منصور نصیری برای رساندن خود به لبنان ۱۰ روز تمام در همین تهران خودمان با چه مشکلاتی مواجه بود و چند بار به سفارت سوریه و لبنان مراجعه کرد؟ و یا برای تهیه بلیط دمشق با چه مشکلاتی مواجه شد؟ و یا چه هزینه ای را بدون هیچ کمک و حمایتی متحمل شده است؟
حالا بد نیست به این سوال ها هم جواب دهید: شما در زیر نویس عکس آورده اید که: بحبوحه جنگ. تصویر جوانی لبنانی در آرایشگاهش که از عکاس میخواهد عکسی از او نگیرد. اما تصویری که بر آینه افتاده، گویای همه چیز است. شما از کجا متوجه شدید که اینجا لبنان است؟ از کجا فهمیدید که آن جوان لبنانی است؟ و از کجا به این مهم دست یافتید که اینجا آرایشگاهش است؟ و اینکه او میخواهد عکاس از او عکس نگیرد را چگونه توجیه می کنید؟
این عکس در دمشق گرفته شده و آن جوان هم سوری است و آنجا هم آرایشگاهش نیست و در حال خداحافظی با عکاس بوده و نه منع او از عکاسی.
آیا بهتر نبود قبل از ارسال این عکس برای چاپ با دبیر سرویس عکس روزنامه شرق آقای کوثری مشورت میکردید؟ آیا شایسته نیست به مشی و سیاست نشریه خود و اخلاق حرفه ای احترام بگذارید؟ بزرگان شرق که غرق در سیاستند و از این موضوعات دور، شما به خاطر حضور آبرومند خود در این عرصه چنین نکنید.
علیرضا نیک نژاد
مدیر سایت عکاسی
سلام آقای نیک نژاد
اصولاً مدت هاست که روزنامه شرق رویه ای غیر حرفه ای برگزیده است و بر این تصور باطل است که چون پر خواننده شده دیگر می تواند هر کاری بکند. از چاپ عکس دزدی تا چاپ خبرهای «علمی» جعلی و حمایت از انجمن های شبه علم که خودم یک موردش را پی گیر بودم اما حرفم به هیچ جا نرسید و در جوابم محترمانه گفتند که توضیحات شما در این باره قابل چاپ نیست و… بگذریم. من هم حرفها دارم درباره این روزنامه غیر حرفه ای که خبر ندارد اما در حال از دست دادن خیل عظیمی از خوانندگانش است. پیروز باشید…
دمتون گرم خوب زدید تو زوقشون ( دروغ ) ؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم با این تابلویی ………… آخرشه
همه ایران را فراموش کردنند چسپیدن به لبنان بابا کسی که به فکر ملت ومردم کشور خودش نباشه مسلمانم نیست خوب می شد به جای لبنان وحزب الله به فکر ملت بی چاره وتنهای خودمان باشید به فکر بسیاری که برای نان شب محتاجند کاش روزی می رسید که این افکار خودنمایانه تمام می شد واول خودمان بعد دیگران را می دیدیم.
چیزی که به خانه رواست برای مسجد حرامه // به خدا حرامه
salam,
oun dozd eyne khialesh nist va matalebe shoma ro nemikhoone,
amma ehghaghe haghe shoma ro tahsin mikonam, ke in karetoon, age daste jam’ e bashe, moaser tare, hamchenin, rahiye vaseh sabte ghanooni paydar,
ba arezooye movafaghtyyat, shad bashid,