پروانه ستاری:
یک رسانه تا چه حد اجازه دارد تا در زندگی فردی افراد نفوذ کند؟ این سئوالی است که سال ها ذهن هنرمندان و منتقدان هنر و رسانه ها را به خود مشغول کرده. در ابتدای هزارهی سوم میلادی به موازات بحث دموکراسی خواهی و خواست افراد برای رعایت حقوق شهروندی، بحث کنترل شکل گرفته است که به صورت قدرتمندی فضا را برای فردیتی امن و احساس آسایش تنگ کرده است.
نمایشگاه گروهی “فوتو- ویدئو آرت” با عنوان ســوژه که روز شنبه، ۳ دی، در گالری آریا افتتاح شد، نگاهی انتقادی به همین موضوع داشت.
ورود به نمایشگاه همراه با نور فلش قوی ای بود که شوکی به مخاطب وارد می کرد. عکس تک تک بازدید کنندگان در بدو ورود گرفته و نمایش داده می شد بدون این که بخواهند و بدانند. در این نمایشگاه ۱۹ قطعه عکس از سوژه هایی که خود نمیدانستند و شاید نمیخواستند سوژه ی عکس باشند، برای نمایش گذاشته بودند. یکی در برابر هجوم دوربین ها و عکاسان هراسیده، دیگری روی از دوربین برگردانده، یکی دیگر فریاد میزند و دیگری مایوس در برابر این همه تهاجم مایوس و مستاصل تسلیم شده است.
در یک قاب تصویر دیجیتال یک ویدئو پروجکشن تعداد دیگری از عکس ها را به صورت “اسلاید شو” نمایش میدهد.
در سمت دیگر گالری در یک تلویزیون و روی یک پرده دو نمایش دیگر از هجوم دوربین به سوژه نمایش داده میشود.
مقدمات این نمایشگاه که با تاکید برگزارکنندگان آن کاری گروهی از امیرحسین ابن الدین، کوروش ادیم، حامد ثابت، تورج خامنه زاده، امید دیلمی، ماهور زهرایی، مهرداد عسکری طاری، سپهرعلیمحمدلو، رامیار منوچهرزاده، مهرداد نراقی است، از نزدیک به ۱۰ ماه پیش شروع شده است.
به گفتهی مهرداد عسگری طاری این نمایشگاه که ترکیبی از موسیقی، فیلم و عکس است در اعتراض به استفاده از دوربین به عنوان ابزار کنترل برپا شده است.
کوروش ادیم نیز چنین نظری دارد. او می گوید که: « ایدهی این نمایشگاه انتقاد از رسانه ها در اشکال مختلف آن است. رسانهای معاصر در خدمت ابزارهای قدرت و قدرتمندان هستند و مخاطبان دنیا را آنطور که قدرتمندان می خواهند می بینند».
این نمایشگاه که انتقادی به گونه ای از عکاسی است که فردیت و حریم شخصی انسان را نادیده میگیرد، تا ۸ دی ماه هر روز از ساعت ۱۷ تا ۲۰ در گالری آریا برپاست.
آیا جنبهی روشنگرانهی عکاسی توسط شاخه ای از عکاسان نادیده گرفته نشده است؟
متن بیانیه نمایشگاه به قلم دکتر یونس شکر خواه به شرح زیر است :
هیچ جا در امان نیستیم؛ حتی در شکاف کوهها؛ سیگنال ها می بارند؛ حروف؛ اصوات و تصاویر به گلوله هائی می مانند که قصد جانمان را کرده اند و اگر زنده بمانیم؛ تصاویرمان کج و معوج است؛ در دام قلم ها و مردمک دوربین ها؛ در غریب ترین زاویه ها؛ در ثانیه هائی پرهراس؛ درست در لحظاتی که خلوتمان را به یغما برده اند.
چه دارد رخ می دهد؟ به کجا رسیده ایم و کجا باز خواهند ایستاد.
برقی زده ایم بر تاریکخانه عکاسی تا نوری برافکنیم بر رسانه ها و همین عکس که خود رسانه است؛ تا دیده شود که چطور جهان واقعی سه بعدی به سطحی تخت و یکدست تنزل می یابد: ما به عنوان شکار رسانه ها.
واژه ها؛ صداها وعکس ها می توانند عاطفه ها را بر انگیزنند؛ آموزش دهند؛ سرگرم کنند و متقاعد سازند.
واژه ها؛ صداها وعکس ها می توانند گمراه کنند؛ شوک بیافرینند؛ کلیشه بسازند و گیج کنند.
کجا باز خواهند ایستاد؟
رسانه ها مرزی برای پوشش نمی شناسند و مردم می خواهند مرزهای خودشان را داشته باشند: حریم خصوصی شان را.
انرژی و خستگی. اولی ولع سیری ناپذیر رسانه هاست و دومی روایت سوژه های بی دفاع؛ اولی سنگ و دومی شیشه.
خبر باید برآورد دقیق؛ جامع و حقیقی از رویدادهای روزانه باشد در بستری که به رویداد معنا دهد.
ما رویداد نیستیم! ما را پای گیوتین تیراژها؛ صداهای کر کننده و تصاویر گنگ دفن نکنید! دست از کلیشه ها بشوئید؛ اعتبارتان را دوباره بسازید! بگذارید زندگی کنیم!