نمایشگاه انفرادی جمشید بایرامی با عنوان «به همین سادگی» از جمعه هفدهم دی ۸۹ در گالری آران افتتاح میشود.
این مجموعه شامل عکسهایی سیاه و سفید و رنگی در ابعاد ۱۰۰×۱۵۰ سانتیمتر ارائه شده است.
همایون عسکری سیریزی در کاتالوگ نمایشگاه این چنین نوشته است:
«به همین سادگی» عنوان فروتنانهای به نظر میرسد، ذیل ِ نام عکسهایی که جمشید بایرامی در گذر سالها، بیهیچ مداخله یا داوری، همچون آینهای بیغش در فراروی واقعیت، غنا و زیباییشان را برتابیده است، گرچه در لحظاتی بس کوتاه، اما زمان را چنان بر تارک آن ثانیههای خرد دوخته که هر عکس به سندی از تاریخ میماند، همچون آمیزهای شگرف از معنا و زیبایی که از پرتو حضور هموارهٔ او در بستر رخدادهای مهم روزگارش، رنگ و بویی سراسر اجتماعی دارد.
پنداری او همه جا بوده است، در همهٔ این سالها، از کف خیابانهای تیرماه در کنار انبوه آدمیانی هر کدام به سان تیرکی استوار تا در تپه ماهورهایی دورافتاده در دشتهای زمستان، در جستجوی انسان، که حضور زندگی را در عکسهای او جلوه گر باشد.
در عکسهایش، رو به حقیقتی دشوار، آنجا که قضاوتی را به انتظار نشستهای که ستایش باشد یا که نکوهشی، او انسان و واقعیت را به ساحت فرم و رنگ و زیبایی میبرد؛ گویی از آن انتزاعی نقاشانه برمی سازد، و گاه از فرم عدد وار انبوه آدمیان ِ در طواف، که به گردش برادههایی هم شکل اما بینام و نشان میمانند، مفهوم انسان را بر کشیده است؛ درست همان جا که نام انسان حقیر مینماید، از او ابدیتی برپا میکند.
در عکسهایش از «سرزمین پدری»، گرچه از صخرهها و دشتها، از طبیعت جانکاه و زیبای آن میگوید، اما باز، انسان است که جغرافیای سرزمین او را ترسیم میکند، با همهٔ رسوم و سنن خویش، برساخته از فرهنگی استوار بر زبان مادری که طنین آوای آن از هر عکس جمشید بایرامی شنیدنی است.
شاید هم از این رو است که «به همین سادگی» عنوان فروتنانهای به نظر میرسد، ذیل ِ نام عکسهایی که جمشید بایرامی درگذر سالها، در تعقیب واقعیتی سیال و گریزپا، لحظهای توانسته است به دشواری آن را جلوی دوربین خود بایستاند:
یک – دو – سه… و به همین سادگی.
افتتاحیه ساعت ۳ بعد از ظهر تا ۹ شب روزهای دیگر ۱۱ تا ۷ بعد از ظهر
(جمعه غیر افتتاحیه تعطیل است.)
این نمایشگاه تا بیست و نهم دی ادامه دارد.
گالری آران، خردمند شمالی، کوچه دی، پلاک ۱۲
این جمله را لطفا برای من معنی کنید:
در عکسهایش، رو به حقیقتی دشوار، آنجا که قضاوتی را به انتظار نشستهای که ستایش باشد یا که نکوهشی، او انسان و واقعیت را به ساحت فرم و رنگ و زیبایی میبرد؛ گویی از آن انتزاعی نقاشانه برمی سازد، و گاه از فرم عدد وار انبوه آدمیان ِ در طواف، که به گردش برادههایی هم شکل اما بینام و نشان میمانند، مفهوم انسان را بر کشیده است؛ درست همان جا که نام انسان حقیر مینماید، از او ابدیتی برپا میکند.
به نظرم عکسا هم به همین سادگی باشن!