اختصاصی «سایت عکاسی» – شاید بتوان ایمن دویل را یکی از افرادی دانست که عکاسی خیابانی را متحول کرده‌اند. او عکاسی را در ۴۷ سالگی، بعد از بیست سال وقفه، شروع کرد و افراد پیری که از جلوی خانه‌اش، در خیابان پارنلِ شهر دوبلین، می‌گذشتند را سوژه خود قرار داد. سال ۱۹۹۱ مدرک عکاسی‌اش را گرفت، خودش می‌گوید: «بعد از فارغ‌التحصیل شدن هیچ عکسی نگرفتم یا کتابی در زمینه عکاسی نخواندم، برای احیای این ژانر هم تلاش نکردم چون به جز چند عکاس از دهه ۶۰، مثل گری وینگرند و جوئل مایروویتز، هیچ شناختی از عکاسی خیابانی نداشتم.»

   کتاب «i» نتیجه این بازگشت بود، که عنوانش به نمایشنامه «من نه» از ساموئل بکت اشاره غیرمستقیم دارد. دویل این کتاب را با هزینه شخصی‌اش منتشر کرد. عکس‌ها رنگی‌اند و ساکنان مسن شمال دوبلین را نشان می‌دهند که به تنهایی، و بی‌توجه به خیابان‌های شلوغ مرکز شهر، مسیر روزانه‌شان را می‌رفتند و می‌آمدند. می‌گوید: «برای اینکه افراد جلوه متفاوت و جالب‌تری داشته باشند، هرج و مرج خیابان‌ها را کنار گذاشتم. همیشه صبح‌های دوشنبه عکس می‌گرفتم که خیابان‌ها تازه تمیز شده بودند و همیشه هم اطراف محل زندگی‌ام بودم؛ همه تصویرها را در شعاع نیم مایلی از خانه‌ام گرفتم و راستش بسیاری از آنها در فاصله ۱۰ متری از خانه‌ام تهیه شد. سعی کردم اطراف خیابان گرفتون و پارک سنت استفان، در بخش جنوبی دوبلین، کار کنم ولی نتوانستم. انرژی‌ای که از محیط می‌گرفتم متفاوت بود.»



  اکثر سوژه‌های این کتاب در عالم خودشان هستند و اغلب پشت به دوربین و از بالا عکسشان گرفته شده است، ضمنا به قدری آهسته قدم می‌زنند که انگار در دوبلین متروک زندگی می‌کنند. با کنار گذاشتن عناصر معمول عکاسی خیابانی – مثل علایم، جمعیت، ترافیک و حرکت‌های عصبی‌کننده – تنهایی این افراد بیشتر به چشم می‌آید. «همیشه حواسم به افراد پیر بود. برایم آشنا بودند ولی یک بار شروع به تعقیب شخصی کردم که سوار اتوبوس می‌شد تا به شهر برود، شاید به اداره پست می‌رفت تا چند تمبر بخرد یا حقوق بازنشستگی‌اش را دریافت کند. برایم جالب بود که این افراد ظاهر مشخصی داشتند و رفته رفته به رنگ و بافت لباسشان دقت کردم. بعضی‌ها به من گفته‌اند چیزی در مردم شمالی وجود دارد که آنها را از بخش‌های دیگر دوبلین متمایز می‌کند.»



  دویل، مثل بسیاری از تازه‌کارها، یک نسخه از اولین کتابش را برای مارتین پار، عکاس مطرح بریتانیایی، فرستاد و به هیچ وجه انتظار نداشت پاسخی دریافت کند. او زمانی متوجه اهمیت عکس‌هایش شد که پار در سایت فلیکر «من» را تحسین کرد و آن را «بهترین کتاب عکس در دهه گذشته» دانست. به نظر می‌رسد هنوز از واکنش پار متعجب است: «ناگهان سفارش‌ها هجوم آوردند. ۵۰۰ نسخه را به صورت آنلاین فروختم و کتابفروشی‌ها برای سفارش بیشتر تماس می‌گرفتند. قبلا توی اتاقم می‌نشستم و به بسته‌های کتاب نگاه می‌کردم؛ و بعد خیلی زود تمامشان را فروختم.»



  همزمان موفقیت زودهنگام دیگری به سراغش آمد. مایکل هاپن، از گالری‌داران سرشناس لندن، او را به همه معرفی کرد و آثارش را در گالری چلسی به نمایش گذاشت. بعد از دو سال – و دو کتاب عکس دیگر – خودش را برای برگزاری نمایشگاه در جشنواره Rencontres d’Arles آماده کرد. عکس‌هایی از سه‌گانه زندگی خیابانی دوبلین – من، به پیش و پایان – در اینستالیشنی رادیکال با اجرای دراماتیک موسیقی از دیوید داناهو و طراحی‌های انتزاعی نیال سویینی ترکیب شد. بازدیدکننده‌ها از میان شبکه‌ عکس‌ها روی تخته‌های مورب پیش می‌روند و بعضی از تصویرها هم در اندازه‌های بزرگ چاپ شدند، به طوری که تمام سطح دیوار را پوشاندند. یکی از برجسته‌ترین تصویرهای مجموعه «به پیش» در اندازه بسیار بزرگی روی دیوار است. تصویر دسته‌ای از آدم‌ها که به سمت بالای خیابان اُکونل قدم‌های بلند بر می‌دارند. در پیش‌زمینه خطوط بخار و تئاتر گیت دیده می‌شود و جلوتر از همه مردی عضلانی است که تی‌شرت تنگی پوشیده؛ انگار دوربین هم سطح زمین است. حالت تهاجمی مرد قاب‌بندی، ترکیب‌بندی و موقعیت (proximity) توی عکس را می‌سازد.



  دویل اعتراف می‌کند خجالتی است ولی به نظر می‌رسد از عکسبرداری در فاصله نزدیک وحشتی ندارد. می‌خندد: «درست است و اغلب از آنچه که در تصویر می‌بینید نزدیک‌تر هستم. شاید فقط یکی دو متر از سوژه فاصله دارم ولی با استفاده از لنز زاویه باز ظاهرا دورترم. وقتی از فاصله خیلی نزدیک عکس می‌گیرید، مردم تصور می‌کنند سوژه‌تان نیستند، گاهی می‌توانید احساس رضایت را در نگاه‌هایشان ببینید. سخت‌ترین قسمت کار گرفتن عکسی طبیعی است… اگر سوژه‌تان به دوربین نگاه کند عکستان خراب می‌شود.»



   زمانی این موفقیت تحسین‌آمیزتر می‌شود که غیبت ۲۰ ساله دویل از دنیای عکاسی را فراموش نکنیم. آن سال‌ها وارد بازار موسیقی دوبلین شده بود. در سال ۱۹۹۱، پیش از فراگیر شدن رسانه‌های جمعی (مثل اینترنت)، برنامه‌ریزی کرد تا استودیویی با سرمایه‌گذاری مردم بخرد: «به صدها نفر نامه می‌نوشتم یا تلفن می‌زدم تا ۱۰ دلار بدهند و در استودیو من سرمایه‌گذاری کنند. باید ۸۰۰۰ دلار جمع می‌کردم.» خیلی زود استودیویی زیر عنوان Dead Elvis Records به راه انداخت و جشنواره هنر و موسیقی الکترونیک Deaf را تشکیل داد. رابطه‌اش با داناهو، آهنگساز و تهیه کننده، و سویینی، گرافیست برنامه‌های جشنواره، از آن زمان شروع شد.

  می‌گوید: «از خیلی جهات اولین کتابم را مثل آهنگ‌ها تهیه کردم. قدم به قدم پیش رفتم و کارم را آماده و بسته‌بندی کردم و در آخر امیدوام بودم راهی برای فروششان پیدا شود. حدود نه هزار دلار پس‌انداز کرده بودم تا شهریه دوره عکاسی مستند را بپردازم. قصد داشتم این دوره را در بلفاست بگذرانم ولی در عوض هشت هزار دلار قرض گرفتم و به اضافه پس‌اندازم هزینه تهیه کتاب را جور کردم. ریسک زیادی بود و اگر مارتین پار از آن حمایت نمی‌کرد احتمالا فروش نمی‌رفت. او چند نسخه خرید و با این کارش در پرداخت هزینه چاپ کمک کرد و باعث شد پیش بروم.»



   هر سه کتاب دویل جلدهای متفاوتی دارند که به جای عکس از متن، گرافیک و طراحی (drawing) استفاده شده است. پایان، آخرین کتاب او، بهتر از دو تای دیگر است و شامل ۱۳ بخش مجزا در قابی سفید رنگ و ۲۳ طراحی از سویینی می‌شود، بعلاوه موسیقی داناهو که روی دیسک ۷ اینچی گرامافون ضبط شده است. دویل می‌گوید: «برای من خود کتاب اهمیت بیشتری دارد. از نظر من چاپ مجزای هر عکس مثل نقل‌قول‌هایی از کتاب است.»

  بعد از سه‌گانه آثار خیابانی، کار بعدی او چیست؟ «سوال مهمی است! تا الان به طور غریزی این‌جا و آن‌جا می‌پلکیدم.» این روزها خیابان‌های بیرون خانه دویل پر سر و صداست: در ماه‌های اخیر ۶ نفر به قتل رسیدند. می‌گوید: «فعلا با دوربین بیرون نمی‌روم. فضای شهر عصبی‌کننده است و این حال و هوا روی کارم اثر می‌گذارد.» از زمانی که ناخواسته نیروی دوباره‌ای به عکاسی خیابانی داد، تازه به کارش علاقمند شد: «باید راهی برای اجرای ایده‌هایم پیدا کنم.» به نظر مطمئن می‌رسد.

پی‌نوشت:
–    آثار ایمن دویل تا ۲۵ سپتامبر در تالار ون‌گوگ در جشنواره Arles  فرانسه به نمایش گذاشته شده است.

منبع:
The Guardian