علی اصغر بروجردی معروف به اصغر قاتل اولین قاتل زنجیره ای در ایران در سال ۱۳۱۳ شمسی در میدان توپخانه تهران به دار آویخته شد.
از زمان پیدایش تمدنهای انسانی و شکلگیری مرزها و قلمروها و همچنین پدید آمدن منافع مشترک میان انسانها در زندگی اجتماعی، مجازاتها هم شکل گرفتند. تعریف جرم و شیوههای مجازات تا به امروز با توجه به فرهنگها و مذاهب گوناگون بشری دستخوش تغییرات زیادی بوده است.
در این میان مجازات اعدام شدیدترین مجازاتی است که در قوانین جزایی پیشبینی شده است و به طور معمول نسبت به مجرمانی اعمال میشود که مهمترین جرائم را هم مرتکب شدهاند. وجود این افراد احتمالا برای جامعه خطرناک و آنها از نظر سیستم جزایی قابل اصلاح نیستند لذا با هدف طرد ابدی مجرم از جامعه حکم اعدام صادر میشود.
اعدام میرزا رضا کرمانی، عکاس: آنتوان سوریوگین، مردادماه ۱۲۷۵ خورشیدی
تاریخچهٔ عکاسی از اعدام در ایران شاید تقریبا همزمان با سالهای اولیهٔ ورود عکاسی به ایران باشد و شاید بتوان اولین عکس ثبت شده از مراسم اعدام را به آنتوان سوریوگین، عکاس گرجستانیتبار، نسبت داد که از مراسم اعدام میرزا رضا کرمانی، که به جرم ترور ناصرالدین شاه قاجار به مرگ محکوم شده بود، گرفته است.
عکسهای اعدام در دورههای مختلف با پیامهای متفاوتی همچون فتح، عبرت و خشونت منتشر شدهاند و اغلب هم عکاسان تحت تاثیر شرایط، راوی و گزارشگر واقعهٔ اعدام بودهاند یا با نگاهی انتقادانه سعی در اصلاح وضعیت موجود در جامعه داشتهاند.
اعدام عسگرخان راهزن در ملاء عام در اوایل قرن بیستم. در این دوره نیروی پلیس کشور تازه شکل گرفته بود. عکاس: میرزا فتح الله چهره نگار
تا به امروز عکسهای متعددی از اجرای مراسم اعدام در نقاط مختلف کشور در رسانههای داخلی و بینالمللی منتشر شده و جوایز متعددی از جشنوارههای مختلف به این عکسها تعلق گرفته است. شاید به جرات میتوان گفت کسی در داخل و خارج از کشور باشد که عکسی از اعدام در ایران ندیده باشد و تحت تاثیر مفاهیمی همچون خشونت، انتقام و عبرت قرار نگرفته باشد.
اما از طرفی با توجه به لزوم بیان حقیقت در عکاسی مستند، که سعی در روشنگری جوامع برای کمک به بهبود وضعیت بشری دارد، در ذهن برخی از ما این پرسش به وجود میآید که آیا انتشار این تصاویر مرتبط با مجازات اعدام موفق به بیان حقیقت شده است؟
چهار متهم اصلی پرونده جنایت خمینیشهردر مهر ۱۳۹۰ در ملاء عام بالای چوبه دار رفتند.
عکس: ابراهیم نوروزی، برنده جایزه دوم بخش خبری world press photo 2012
تمامی عکاسان با شعار «نشان دادن واقعیت» از صحنهٔ اعدام عکس میگیرند و صرفا خود واقعه را واقعیت میپندارند. غافل از اینکه در حقیقت روابط و مناسبات شبکههایی که موجب ایجاد جرم میشوند خود واقعیت است نه فعل اعدام. به گمان نگارنده، رسالت عکاس مستند در چارچوب بیان حقیقت، نشان دادن و نقد شبکههای جرمپرور است. شبکههایی که موجب تضادهایی شدهاند که در شهری که در یک طرفش یک شبه میلیاردر ساخته میشود در طرف دیگرش یک شبه مجرم به وجود میآید.
چهار متهم اصلی پرونده جنایت خمینیشهردر مهر ۱۳۹۰ در ملاء عام بالای چوبه دار رفتند.
عکس: ابراهیم نوروزی، برنده جایزه دوم بخش خبری world press photo 2012
میان شتاب جامعه در مصرفگرایی و سرمایهمحوری و پیامدهای آن با زوال اخلاق و فقر اقتصادی و به تبع آن فقر فرهنگی ارتباطی مستقیمی وجود دارد. به گمان نگارنده، هرچه تضادهای اینچنینی در جامعه بیشتر شود جامعه از آن طرف بیشتر به سمت بیاخلاقی و خشونت پیش میرود.
عکاس پژوهشگری که به دنبال روشنگری حقیقی در جوامع است رسالت به چالش کشیدن و نقد فضایی را برعهده دارد که مجرم میپرورد و نه صرفا عکاسی از فضایی که مجرم در آن محاکمه و مجازات میشود.
داشتن شناخت در عکاسی مستند و اعتقاد به رسالت روشنگری، این تکلیف را بر گردن عکاس مینهد که چراغی روشن کند میان تاریکی لایههای پنهان بسترهای اجتماعی جرمپرور تا خودش کنشی ایجاد کند نه اینکه خود واکنشی شود به کنش وقایع. چرا که در غیر اینصورت عکاس گرفتار در جهان وقایع خود را راوی واقعیتی میداند که در بیان حقیقت ناتوان است.
تعداد عکسهایی که از گذشته تا امروز با موضوع اعدام در ایران منتشر شده مسلما بسیار زیاد است و اگر قرار بود این عکسها با این نوع نگاه به موضوع اعدام موجب بیان تمام حقیقت ماجرا در جامعه شوند، امروز جامعهای عاری از جرمهای مشابه برای تمامی ما مهیا بود.
اعدام دو تن از زورگیران در تهران / عکس از محمدعلی برنو
برنده عکس سال Prix de la Photographie, Paris ۲۰۱۴
بنابراین به عقیدهٔ نگارنده، شاید عکاسی از اعدام به این صورت، به درستی بر جامعه تاثیر نگذاشته و حتی میتوان گفت که با توجه به نگرش سطحی به واقعهٔ اعدام و اصرار برخی عکاسان و رسانهها بر نشر عکسهای آن، انتشار عکسهای اینچنینی از اعدام در رسانهها و فضای اجتماعی، میتواند جامعه را دچار نوعی تصویرزدگی نسبت به مسئلهٔ جرم و مجرم کند.
در واقع شاید حتی این نوع پرداختن سطحی به اعدام باعث نوعی بیتفاوتی و بیتوجهی احساسی در انسانها شود. در حقیقت عکاس باید به قضیهٔ مجرم و اعدام عمیقتر نگاه کند تا تنها صورت و فرم بررسی و نمایش داده نشده باشد بلکه این بسترهای اجتماعی ایجاد جرم و مجرم هستند که باید سوژهٔ اصلی کار عکاس قرار گیرند.
اعدام دو تن از زورگیران در تهران / عکس از محمدعلی برنو
برنده عکس سال Prix de la Photographie, Paris ۲۰۱۴
در دنیای امروز که بر این مهم اعتراف دارد که آنچه به عنوان واقعیت تجربه میکنیم در واقع اثر واقعیت است نه خود واقعیت و تنها شناخت ممکن برای ما نمودهای رسانهای است، مطمئنا انتشار صورت وقایع به این شکل، جز مشوش کردن چهرهٔ جامعهٔ ما در عرصهٔ جهانی و تشدید مساله و دامن زدن بیشتر به ارائه تصویر خشن از جامعهٔ ایران تاثیر دیگری ندارد.
مگر اینکه تنها دلیل ما زرق و برق مدالها و گرنتهای نهادهایی باشد که خودشان ناخواسته در گفتمان جهانی به گروگان گرفته شدهاند تا با شعار نگاه بومی و صدای شخصی داشتن، نهایتا تفکرات و خواستههای خود را سفارش میدهند.
به زعم نگارنده، شاخصههای حرفهای بودن در جامعهٔ عکاسی مسابقهمحور ایران به فستیوالها و جوایز آنها خلاصه شده و سایهٔ سنگین مدالها و تقدیرها سبب به حاشیه راندن پژوهش و آموزش شده است.
در اینجاست که سهلالوصولترین راه برای حرفهای شدن پریدن بر موجی است که امروز به سوی ساحل ما در حرکت است و بیم آن میرود به زودی مراسم اعدام، همچون مراسم عزاداری محرم در خرمآباد به کلیشهای عکاسانه بدل شود که تابع گفتمان فستیوالهاست. فاصله و عمق در سطح لطیف و ظریف عکس فرو میپاشد.
در همین راستا، «سایت عکاسی» آمادگی خود را برای انتشار هرگونه یادداشت و نقدی با موضوع مشابه به قلم هر یک از اعضای جامعهٔ عکاسی ایران به ویژه عکاسان خبری و مستند (با موضع مخالف یا موافق با موضوع یادداشت بالا) اعلام میدارد.
امید است انتشار اینگونه یادداشتهای تحلیلی و انتقادی، راهگشای مباحث نظری بیشتری در این خصوص برای عکاسی کشورمان باشد.
نقد کاملا سنجیده و به جایی بود. امیدوارم در ارتباط با چنین مسائل حساسی که حقیقتا در جهت دهی به دیدگاه کشورهای دیگر نسبت به کشورمان تاثیر بسزایی دارد نقد های هر چه بیشتر و بروز تری صورت گیرد.
جالب بود وقتی چند تا از عکس هایم را نشان دوستی میدادم ایشان خیلی جدی گفتند برو از عکسهایی که اعدام و مخالفت ها وامثالهم برخورداند بگیر که اون وریا دنبالشونند حتما مدال برات میاره جالب بود برام که داره برای عکاسی ما چه اتفاقی میفته امثال من که علاقه مند به عکاسی مستند هستیم از نگاه دیگران باید به مدال فکر کنیم یا علاقه مان…؟!
آقای پازیار به نکات مهمی اشاره کرده اند. من اطلاع ندارم که آیا عکاسان خبری خود این گونه موضوعات را بر می گزینند یا بالاجبار و برحسب انجام وظیفه همچون سایر موضوعات خبری در آن حضور می یابند. به هر حال “هزار نکته باریک تر ز مو
ا ینجاست” .
من شک ندارم که دیدن تصاویر خشن به بی تفاوتی نسبت به آن ها منجر می شود و به مرورزمان بینندگان را تنها تصاویری با خشونت بیشتر تحت تاثیرقرار خواهد داد که این چرخه سیکل معیوب بی تفاوتی و خشونت را به وجود خواهد آورد. ای کاش پژوهشگران اجتماعی بدون هراس از برچسب های رایج به نتایج هر گونه مجازات در افکار عمومی بپردازند و عکاسان مسلح به دیدگاه ها و نظریات واقع بینانه تر به ثبت اینگونه رویدادها بپردازند . از سایت وزین عکاسی و آقای پازیار به خاطر طرح این گونه مسائل کلیدی سپاسگزارم.
به طور کلی با نظرتان موافقم. اما در کشوری که آزادی مطبوعات وجود ندارد؛ نشریاتی آگاه به عکاسی نیز، رقابتی بین عکاسان که موجب پیشرفت عکاسی شان شود در نمی گیرد. روی آوردن عکاسان به سوی اولیه واقعیت یعنی همان شکل ماجرا در برابر محتوا از نبود تحلیل بر کرد و کار عکاسی ما نشات می گیرد؛ از ندانستن تاریخ عکاسی می آید.شاید باید این عکس ها را همچون یک پله در نظر گرفت و منتظر آن گام بعدی بود که هر کس برای خودش به وجود می آورد.
بله نقد درستی است. به نظر من اینکه در جامعه عکاسی ما از هر نوع گرایش وجود داشته باشد خیلی ایدهال است ولی امروز ما عکاسان جوان که در حال شکل گیری هستیم به کدام سو کشیده میشویم؟آیا استادان وعکاسان وگروها یی هستند که به عکاسی ارزیابی اخلاقی بپردازند؟که ما هم به آنها بپیوندیم. اگر نیست پس باید فکری به حال این موضوع کرد. اینکه عکاسان جوان به سمت عکاسی صحنه میروند به خاطر محدودیتهانیز جای بحث دارد.شاید هر کدام از ما سهمی د ر این راه داریم که باید انجام بدهیم.
در مورد۲عکاسی خبری که از این اتفاق عکاسی کرده اند به نظر من این عکسها موفق بودند چون توجه منتقدین و من و شما را به خود جلب کرده و درست است که قسمتی از یک واقیت را روشن کرده وکسانی از این عکسها سوءاستفاده میکنند ولی این واقعیت اجتماع است .ولی اگر در کشور ما جایگاهی برای نقدو بررسی این نوع عکسها باشد کمک بسیار بزرگی میکند.به نظر من در مورد اتفاقات کشورمان باید زودتر از دیگران خود ما به این اتفاقات بپردازیم.اینکه ۲عکاس برای ثبت این اتفاق برگزیده جشنوارهای خارجی شوند تا ما به این موضوع توجه کنیم درست نیست .
در این میان جای عکاسان ارزیابی اخلاقی خالی است که به زیرو بم این اتفاق بپردازند نه اینکه عکاسی خبری را محکوم کنیم که چرا از واقعیت عکاسی کرده است ریشه یابی اینکه چرا از سال ۱۳۱۳که اصغر قاتل اعدام شد باز هم امروز جوانانی هستند که به دنبال راه اصغر قاتلها میروند واعدام این افراد چه تاثیری برجامعه ما گذاشته بر دوش عکاسانی با نگرش متفاوت است که متاسفانه جای این عکاسان (عکاسان ارزیابی اخلاقی )در جامعه ما خالی است.
گویی ما کسانی مثل جاکوب ریس روزنامه نگار که تاثیر زیادی در تحقق اصلاحات اجتماعی داشته یا یوجین اسمیت که کتابی در مورد مبارزه ماهیگیران و کشاورزان ژاپنی با شرکتی که دریا راآلوده میکردند دارد یا بروس دیوید سون را نیاز داریم. اگرکمر به همت ببندیم وقدم در این راه برداریم ما میتوانیم حتی بهتر از این افراد تاثیر گزار باشیم.
از آقای پازیار به دلیل نگارش این مقاله پربار و موثر و همچنین سایت وزین و حرفه ای عکاسی به دلیل انعکاس آن در جامعه عکاسی سپاسگزارم و امید آن دارم با بررسی دقیق و ظریف این مقاله روزی را در جامعه عکاسی رقم بزنیم که ما کنش موضوعی باشیم و نه واکنشی به موضوعات منفی مورد بحث دولت هایی که تنها باانگیزه های سیاسی به دنبال تخریب وجهه ایران در سطوح بین المللی هستند و نه گشودن گره مشکلات جامعه ما و حل مسائل و با توجه به تأثیر بسزای عکس بر مردم عام با طرح موضوعات مورد نظر خود در مسابقات عکاسی سعی در سوق دادن عکاسان نوپا و جویای نام به سمت چنین موضوعاتی دارند.
گاهی برخی از عکاسان برای رسیدن به شهرت و نامی شدن بهترین راه رو وطن فروشی میدونن .
این مراسم برای نتیجه مثبت و درس عبرتی برای گناهکاران می باشد ولی در نگاهی دیگر برای ناامنی و ناهنجاری درایران نشان داده شده . (نتیجه برعکس شده)
عجیبه یاد بعضی از عکاسها می افتم که از عکاسی لنز سفید رو میشناسن که فقط نشون بدن ما خیلی عکاسیم .
این عکاسها هم میخوان اسمشون درمیان دیگر عکاسهای معروف جابگیره حالا به قیمت آبروی مملکتشون هم شده ، زیاد مشکلی ندارن .
به نظر من این کار، کار کثیفی هست چون خودشون هم میدونن واقعیت رو نشون ندادن .
این دوتا جوان زورگیر به خاطر چند دلار ناقابل اعدام شدن .
حقشون هم بود چه ۱ دلار چه میلیون دلار زورگیری ، زورگیریه .
حالا اینکه یکی بیاد اسم ایران و مملکت وملتشرو به خاطر یه جایزه یا هرچی دیگه لکه دار کنه جایزه داره .
یکی به خاطر وطن خودش جونشو میده ، یکی به خاطر شهرت و پول حاضره هرکاری انجام بده .
توی که این عکسها رو میگیری و میفرستی ، لیاقت دوربینترو نداری ، حیفه به تو بگن عکاس
نقد آقای پازیار به نظر بنده بسیار درست . به موقع بود .جای چنین مقالاتی در حوزه تئوریسینی عکاسی واقعا خالی است و بحث در زمان مناسب آن بسیاری از مشکلات را حل خواهد کرد .
امیدوارم قبل از اینکه فضای دنیای عکاسی در ایران مانند سینمای ایران، دچار سیاه نمایی فضای کشور عزیزمان ایران شود ،در مورد این مباحث مهم و حساس بیشتر بحث و تبادل نظر شود .
موفق باشید
بنده هم کاملا بر این باور هستم ، ولی برای درک صحیح و عمیق این مساله پیشنهاد میکنم که کتاب عکاسی مستند به قلم علی اکبر شیر ژیان رو مطالعه بفرمائید ، که این اتفاق رو کاملا ریشه یابی کرده و به شکلی عمیق در این مورد مطالعه و تفکر کرده اند ، این که ما گفته های ایشون رو بصورت سطحی و در ۱۰ خط رونوشت کرده و به نام خودمون منتشر کنیم فکر میکنم از لحاظ اخلاقی و حرفه ای درست نباشه .
من احساس می کنم که آقای پازیار در ایران زندگی نمی کنند. یا حداقل نسبت به شرایط رسانه ای ایران کم اطلاع هستند. همین که می توان این بخش از واقعیت را نشان داد باید جشن بگیریم.
ظاهرا شما در ایران زندگی نمی کنید. ومتوجه پیامدهای این عکس ها در داخل و خارج از ایران نیستید. آزادی از این بیشتر که در سالهای اخیر عکاسان سبب شده اند در جوامع بین المللی چهره ایران را با خشونت بشناسند و حالا آزادی برای رفع آن به واسطه عکاسی وجود ندارد؟
نقد بسیار عالی است . باتوجه به اینکه بسیار زیرکانه با نشان دادن عکسهای تاریخی اعدام به مخاطب می فهماند که عکاس ها ۱۱۸ سال دارند بر نشان دادن عملی تاکید می کنند که تا به امروز بی فایده بوده است و فقط برای جامعه تاثر منفی داشته استت
آفرین بر شما. با وجود اینکه در حوزه جامعه شناسی، ایرادات ظریفی دیدم ولی در کل مقاله ای منطقی در فضای امروز جامعه است و تشکر می کنم از سایت عکاسی و همچنین نگارنده که به جای تمجید های بی دانش، به نقد این پدیده پرداختند.امید است که تمامی عکاسانی که در حوزه اجتماعی کار می کنند در حوزه جامعه شناسی مطالعه داشته باشند و از پیامدهای عکسهای خود در جامعه آگاه باشند.