مرور عکسهای دارای دید عکاسانه، ما را متوجه این نکته خواهد کرد که در بسیاری از این آثار، مجموعهای از عوامل و عناصرِ عادی در یک کادر، به خلق یک اثر هنری منجر شده است؛ به گونهای که اگر هر یک از این عوامل یا عناصر از آن عکس حذف شوند، عکس، ارزش خاص خود را از دست خواهد داد.
اساساً یکی از وجوه تمایز نگاه عکاسانه و کار عکاس، با نگاه افراد عادی در همین است که عکاس، از اتفاقات و اشیاء عادیِ پیرامون، که ممکن است هیچگاه نظر افراد عادی را برای عکاسی جلب نکند، اثر هنری خلق میکند. به عبارت دیگر، «سوژهگیِ» اشیا و آدمها در نگاه عکاس و غیرعکاس متفاوت است. چیزهای عجیب، اتفاقاتِ نادر، فضاهای خاص و غیرعادی، از جمله مهمترین مواردی هستند که در نگاه عامه، برای سوژه قرار گرفتن جهت عکاسی، واجد اهمیتند و عامهی مردم، به جستجوی چنین نوادری از فضاها و رویدادهایند تا با ثبت آنها، به گمان خویش، عملی عکاسانه انجام داده باشند! به عبارت دیگر ذهنیت چنین افرادی از عمل عکاسانه، تنها «یافتنِ» چنین چیزها و اتفاقات و ثبت آن با دوربین است! به عبارتی ماهیت عکس در چنین رویکردی، به وجهی «نمایشی» تنزل پیدا کرده است! ثبت و نمایش موضوع خاص یا عجیب با ابزار عکاسی!
اعتقاد به چنین اندیشهای، نگاه عکاسانه یا حداقل اهمیت آن را نفی خواهد کرد و اهمیت و موضوعیت را یکسره به اتفاقاتِ در بیرون نسبت خواهد داد! در حالی که عکاسانه دیدنِ موضوعاتِ عادی و سادهی پیرامون، که جانمایهی عکاسی است، فارغ از چنان رویدادهایی است.
در عکس فردین نظری، تعدادی زائر در حال سلام دادن یا زیارتنامه خواندن ثبت شدهاند، فارغ از اینکه چنین عملی در عکس مشخص هست یا نیست، این عکس، مصداقی از نگاه عکاسانه به موضوعی ساده است و در عکس، با مجموعهای از عوامل و عناصری عادی مواجهیم که در کنار هم، عکس را برجسته ساخته اند؛ نخست، نزدیک شدن به موضوع و رو در رو شدن با آن، از اهمیت برخوردار است؛ ما هیچگاه در مواجههی مستقیم و روبروی کسانی که رو به حرم، در حال سلام و عرض ارادت هستند نمیایستیم؛ ممکن است حتی از جلوی چنین زائرانی عبور کرده باشیم و آنها را دیده باشیم اما هیچگاه رو به روی ایشان نمیایستیم. از این نظر، عکس، چیزی را به مخاطب ارائه میدهد که در عین حالی که برای وی آشناست، اما شاید هیچگاه برای او برجسته نشده و بر آن تأکید نشده است.
عکس، صحنهای صرفاً مستند را نشان میدهد اما چیزی در عکس، آن را به سمت فضایی اکسپرسیونیستی سوق داده است. عکاس برای ثبت این عکس، زاویهی دید از پایین را انتخاب کرده است و این باعث عظمت بخشی به سوژه شده است. ممکن است عکاس، این زاویه را به این دلیل انتخاب کرده باشد که دوربین را برای اینکه جلب توجه نکند، بدون نگاه کردن به منظرهیاب، در موقعیتی پایینتر از سطح چشم قرار داده و به طور نامحسوس اقدام به عکاسی کرده است، که با توجه به استفاده از فاصله کانونیِ کمِ لنز، و نوع نگاه زائران، چنین اتفاقی محتمل است اما آنچه نتیجهی چنین رویکردی بوده است، ثبت آدمهایی است در فضایی عمومی اما در حال انجام عملی خصوصی؛
و این یکی از وجوه عکاسانه بودنِ این عکس است… از سوی دیگر، همین زاویهی دید دوربین و نوع نگاههای این زائران، با درنظر گرفتنِ وضعیت فرد چهارم که قدری به سمت راست متمایل شده است، وجه اکسپرسیوِ آدمها را تشدید میکند و مخاطب را با تعلیق و ابهامی روبرو میکند که در خارج از کادر عکس جریان دارد و نقطهی قوتی برای عکس محسوب میشود. و به همهی اینها باید آسمان ابری و انتخاب عکاس در ارائهی سیاه و سفیدِ عکس را افزود که در جهت تشدید این فضای اکسپرسیونیستی، عالی عمل میکنند.
حضور آدمهایی در پس زمینه و دورتر بصورت کوچک، علاوه بر اینکه به عکس، عمق بخشیده است، به ساختنِ دو فضای متفاوت، انجامیده است؛ فضای حضور و فضای غیاب.این دید عکاسانه است که از اتفاقی عادی، و اشیایی عادیتر، فضایی خاص میسازد که بارِ دراماتیک آن، بر وجه نمایشیش چیره میشود. چیزی که نقطهی اوج آن را به عنوان یک جریان هنری در تاریخ عکاسی، در «عکاسی صریح» مشاهده میکنیم.
سلام.اقای فاضل محترم.خسته نباشید
همیشه نقدهایتان راه رادرعکاسی هموارمیسازد
دراین زمان که هنراکنده شده ازمعنویت
عشق رادرخودمی پروراند
هنرمندبرای تشخیص این تلائلوی معنوی زمانه ی خویش بایدبه درکی ناب نائل گردد