Photo by Rob McKeever
اختصاصی «سایت عکاسی» – ریچارد پرینس، هنرمند پستمدرنیست آمریکایی، پس از نزدیک به ۴۰ سال همچنان به خاطر اصرار و مداومتش در بهکارگیری تکنیک «از آن خودسازی» یا «هنر تصاحبی» خبرساز است.
این عکاس و نقاش آمریکایی متولد ۱۳۴۹ در پاناما نزدیک به چهار دهه است که با استفاده از تکنیکهای پستمدرنیستی به ویژه «از آن خودسازی» یا Appropriation در عکاسی از جنجالیترین هنرمندان معاصر بوده است؛ روی اعصاب مدرنیستها راه رفته، به تئوریهای والتر بنیامین در مقالۀ «اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی» بارها ادای دین کرده، پای ثابت بسیاری از دعاوی مربوط به کپیرایت بوده، دادگاهها را با موارد پیشبینی نشده و جالبی از پروندههای مربوط به کپیرایت روبرو کرده و همزمان به عنوان یکی از موفقترین هنرمندان نوگرای آمریکایی در بسیاری از مهمترین موزهها و گالریهای جهان نمایشگاه داشته، ستایش شده و حتی در فهرست گرانترین عکاسان جهان هم ایستاده است.
ریچارد پرینس را بیشتر با عکس بدون عنوان مربوط به سال ۱۹۸۹ میشناسند که به گاوچران یا کابوی معروف شده است. این اثر نوعی عکاسی مجدد توسط پرینس از عکس معروف Sam Abell، عکاس متولد ۱۹۵۴ در آمریکا، است که در قالب مجموعهای از عکسها پیش از آن برای تبلیغات سیگار Marlboro در نیمه دوم قرن بیستم عکاسی و استفاده شده بودند.
تصویر سمت چپ اصل عکس از Sam Abell است و تصویر سمت راست توسط پرینس بازعکاسی شده است.
اثر جنجالی پرینس با اندکی تغییرات در کادر و زوم دوربین در سال ۱۹۸۹ گرفته شد و نوامبر ۲۰۰۵ در حراجی کریستیز نیویورک به قیمت یک میلیون و ۲۴۸ هزار دلار فروخته شد و در حال حاضر دوازدهمین عکس در فهرست گرانترین عکسهای تاریخ است.
ریچارد پرینس همچنین به دلایل مشابه دیگری هم خبرساز شده بود از جمله در بازعکاسی از عکس برهنهای که Gary Gross در سال ۱۹۷۵ از کودکی بروک شیلدز (Brooke Shields) گرفته بود و پرینس نسخه بازعکاسیشدهاش را با عنوان Spiritual America (کنایهای در مقایسه آمریکای امروز و دیروز با اشاره به عکس مشهوری به همین نام که آلفرد استیگلیتز در سال ۱۹۲۳ از یک اسب اخته شده گرفت و وضعیت جامعه آن روز آمریکا را به اسبی اختهشده تشبیه کرد که فقط باید کار کند و مورد بهرهکشی باشد) با قیمتی کمتر از کار Gross منتشر کرد. او همچنین یک بار نام خود را به عنوان نویسنده بر روی جلد رمان معروف «ناتوردشت» جیدی سلینجر هم منتشر کرده بود.
ریچارد پرینس از نسل هنرمندانی است که از اواسط قرن بیستم به این سو شدیدا تحت تاثیر حضور پررنگ و همیشگی تصاویر در زندگی روزمره انسان شهری قرار گرفتند. آنها به ویژه مسحور چگونگی نقش و کاربرد تصاویر در شکل دادن به حقیقت، رشد بسیار سریع تبلیغات تصویری برای ترویج مصرفگرایی، استفاده شدید از اسطورهها و نمادها و به ویژه قابلیت تکثیر این تصاویر در ابعاد، فرمتها و زمانها و مکانهای مختلف برای همه اقشار جامعه آن هم بدون کمترین محدودیت بودند به طوری که محیط زندگی مملو از تصاویر شده بود/است.
نتیجه این شد که بسیاری از این هنرمندان به ایدههای پاپآرتی و پستمدرنیستی روی آوردند؛ سبکهایی که دست هنرمند در کاربرد تکنیکهای اجرا و ارائه کاملا باز است، مواردی همچون «هنر تصاحبی» که به هنرمند این امکان را میدهد تا اثری جاافتاده را در متن و بستری جدید با معنا و استیتمنتی تازه به کار بگیرد و بر نقش بسترهای بنیادین و بیرونی در انتساب هویت و معنا به اثر تاکید کند. نوعی بازی با تصاویر «قبلا تولید شده» که به سان نیشتری تند و تیز بر پیکر آموزههای مدرنیسم و باورهای کلاسیکِ حولِ عکاسی نشست.
اندی گروندبرگ درباره آثار پرینس مینویسد: «هنر او دردسرساز است چرا که تلویحا به اتمام جهان تصویری اشاره میکند و پیشنهاد میدهد که یک عکاس میتواند به اندازه کافی از تصاویری که تاکنون در جهان ارائه شده، استفاده کند بدون آن که زحمت ساخت تصاویر جدید را متحمل شود. این یک راهبرد با جاذبهای وسیع، برای نسلی است که در محیطی مملو از تصاویر پرورش یافتهاند.»
ریچارد پرینس در اثر اخیرش نشان داده که همچنان تحت تاثیر جلوههای تازه اشباع تصویری در جامعه است و روند تحولات را کاملا بهروز پیگیری میکند. او هم ظاهرا مانند بسیاری از هنرمندان همنسلش از بازی با تاثیرات و جوانب تصاویر تبلیغاتی در جامعه فاصله گرفته و حالا تحت تاثیر استفاده شدید، حضور خفهکننده و افراطی از عکس در شبکههای اجتماعی قرار گرفته و حوزه کارش را به یکی از مهمترنی نمادهای این ماجرا یعنی شبکه اینستاگرام منتقل کرده است.
او حالا بابت بازعکاسی یا «از آن خودسازی»هایش از عکسهای مختلف در اینستاگرام خبرساز شده است. نخستین بار گالری گاگوسیان نیویورک نمایشگاهی از این عکسهای ریچارد پرینس را از ۲۸ شهریور تا ۲ آبان ۹۳ برپا کرد.
Photo by Stuart Burford
ترکیب دیگری از این آثار پرینس، که بیشتر بر روی عکسهای حساب اینستاگرام گروهی با عنوان SuicideGirls که مدلهای فشن با زیباییشناسی متمایل به سبک پاپراک هستند متمرکز بوده است، بهار امسال در نمایشگاه هنری Frieze نیویورک به نمایش درآمد و سری دیگری از این عکسها هم از ۲۲ خرداد تا ۱۰ مرداد ۹۴ هم در حال نمایش در شعبه گالری گاگوسیان در لندن است.
پرینس در این مجموعه عکسهایش با عنوان «پرترههای جدید» اسکرینشاتهایی از عکسهای اینستاگرام افراد مختلف به ویژه گروه SuicideGirls گرفته و آنها را در نمایشگاه بر بومهای ۶ فوتی چاپ و ارائه کره است. تنها تغییری که پرینس در این عکسها نسبت به اصل آنها روی اینستاگرام ایجاد کرده کامنتهای مبهمی است که دقیقا شبیه فرمت خود کامنتهای اینستاگرام زیر آنها نوشته است. Jerry Saltz منتقد هنری معروف مجله «نیویورک» از این مجموعه پرینس به عنوان حرکتی نبوغآمیز یاد کرده است.
Photo: the Guardian
Doe Deere یکی از اعضای گروه SuicideGirls که یکی از عکسهایش توسط پرینس «از آن خودسازی» یا Appropriated شده است در گفتوگو با رسانهها اعلام کرده که وقتی شنیده که یک اسکرینشات از عکسی روی اینستاگرامش ۹۰ هزار دلار به فروش رسیده شوکه شده است. او گفته تعجب کردم که این فقط یک اسکرینشات از عکس من روی ایسنتاگرام خودم است و نسخه فروش رفته به این قیمت حتی یک نقاشی از آن هم نیست و بدون اجازه من کپی و فروخته شده است ولی به هر حال من قصد ندارم پرینس را به خاطر این کار مورد پیگرد قضایی قرار دهم.
اما برخورد همه اعضای این گروه ایستاگرامی با ریچارد پرینس به همین شکل نبوده است. Selena Mooney که موسس این گروه اینستاگرامی است روی دست پرینس بلند شده و از مدتی پیش اعلام کرده پرینت عکسهایی را که پرینس بازعکاسی کرده و به قیمت ۹۰ هزار دلار میفروشد به قیمت ۹۰ دلار برای فروش عرضه میکند و تمام عواید آن را هم صرف امور خیریه خواهد کرد.
Selena Mooney در توضیحی در این باره نوشته است: «اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که کسی حاضر نیست ۹۰ هزار دلار را جز برای خریدن خانه هزینه کند شاید هم عده کمی باشند که برای خرید یک ماشین این قدر بپردازند. اگر من میتوانستم همیشه مراقب این باشم که ببینم عکسهای گروه ما کجاها بدون اجازه ما منتشر شده و مورد سواستفاده قرار میگیرد قطعا الان من هم میتوانستم ۹۰ هزار دلار برای هنر خرج کنم…. من یک بار قبلا بابت استفاده بدون اجازه عکسهایمان با تغییری بسیار اندک روی تیشرتهای Forever 21 ناراحت شده بودم ولی باورش سخت است که این بار یک هنرمند این کار را کرده است.»
او همچنین در توئیترش به کنایه نوشته است که «آیا ما اجازه آقای پرینس برای فروش این پرینتها را داریم؟ او برای این کار همان اجازهای را به ما داده که ما قبلا برای بازعکاسی عکسهایمان به او داده بودیم!» نکته جالب اینجاست که ریچارد پرینس در اکانت خودش این توئیت Selena Mooney را بازتوتیت کرده است!
واکنشها نسبت به کار پرینس همیشه در همین حد محدود نبوده و پای او به دادگاه هم کشیده شده است. یکی از معروفترین نمونهها در این زمینه اقامه دعوایی بود که از سوی عکاسی فرانسوی به نام Patrick Cariou علیه پرینس و گالری گاگوسیان در یک دادگاه نیویورکی شد. او کتابی از عکسهایش با موضوع بومیان راستافارین جامائیکا به نام Yes, Rasta چاپ کرده بود که پرینس فریمهایی از آنها را نقاشی و بازعکاسی و سپس مختصری ادیت و مونتاژ کرده و به نمایش گذاشته بود.
تصویر سمت چپ اصل عکس است و تصویر سمت راست توسط پرینس دستکاری شده است.
مارس ۲۰۱۱ دادگاه بدوی در آن پرونده به نفع Patrick Cariou رای داد و حکم کرد که پرینس تمامی پرینتها را نابود کند و نقاشیها را تحویل دهد ولی بعدا دادگاه تجدیدنظر کارهای پرینس را دگرگونشده عکسهای Patrick Cariou یا به عبارتی Transformative دانست و حکم دادگاه بدوی را نقض کرد و اعلام کرد پرینس کپیرایت را زیر پا نگذاشته است.
با توجه به امکانات و پیشرفتهای فناوری همچون تکثیر دیجیتالی و ارتباطات اینترنتی که هر روز بیشتر و آسانتر هم میشود و از سوی دیگر با توجه به نوعی تمایل روزافزون در گریز از مرز در برخورد با مدیومها که هنرمندان معاصر بینابینیتگرا برای خود قائل هستند گره این قبیل مسائل روزبهروز کورتر و باز کردنش پیچیدهتر خواهد شد.
چیزی که مشخص است این است که تقریبا از دهه ۱۹۷۰ به این سو تمامی دگرگونیها و تحولات در جهت تقویت فرض بالا پیش رفته است و قوانین کپیرایت و دادگاهها هر از چندی با مواردی روبرو میشوند که اصلا پیشبینی نشده بودند. اینگونه است که ماجرا همچنان ادامه دارد.
Sam Abell عکاس آگهیهای مشهور کابوی برای سیگار مارلبورو روزی در اعتراض به عملکرد موزهها گفته بود که عکسهایش به اتهام تجاری بودن هرگز راهی به موزهها و گالریهای هنری پیدا نکردهاند ولی همین موزهها در رفتاری مبهم همان عکسها را که توسط پرینس بازعکاسی شدهاند به نمایش درآوردهاند و میلیونها دلار هم درآمد داشتهاند.
پرینس بعدها در پاسخ به اتهامات مشابه گفت: «من نمیدانم چرا عکاسان تبلیغاتی تا این حد از کار من میرنجند. در دایره تبلیغات چیزی که کمترین اهمیت را دارد مساله عکاس به عنوان مولف است. در آنجا کالاست که اولین حرف را میزند. تازه آنها باید ممنون من باشند که من امکان دیده شدن آثارشان را در متنی جدی و هنری فراهم میکنم.»
او همچنین جایی دیگر گفته است: «بعضیها فکر میکنند من عکاسی را کشتهام. ولی تصور خودم این است که آن را از تکرار و مرگ تدریجی نجات دادهام.»
منابع:
– گاردین
– اثر اصیل
– هکر، جوئل. ریچارد پرینس و تخلف از کپیرایت. عکسنامه. دفتر پژوهشهای فرهنگی. شماره ۳۵. صفحات ۲۹ تا ۳۳. سال ۱۳۹۱
– حمیدیان، تورج. توکلی، شهریار. حرفه: عکاس. جلد دوم. نشر حرفه هنرمند. ۱۳۹۲
تنها چیزی که کمک میکند عصبانی نشوم و این هنرمند را لایق فحش ندانم(!!) اینست که در همه کارهای او چیزی هست که به نحوی میشود به نوعی «ارزش افزوده» بر عکسهای قبلی تعبیر کرد و سبک وی به وضوح دنبال همین «ارزش افزوده» است. معنی اضافهشدهای که باعث میشود نتوان استفاده او را یک استفاده عادی و معمول از اثر دانست. البته این نوع استفاده هم در ظاهر شامل مصادیق استفادههایی که باید حقوق پدیدآورنده را رعایت کرد، میشود و اینکه چطور دادگاه نامبرده در بالا اثر موضوع دعوا را ترانسفورماتیو تشخیص داده موضوعیست چالشبرانگیز که میتواند کل نظام کپیرایت و در نتیجه منافع مستقیم هنرمندان و غیرمستقیم جامعه را جداً تهدید کند.
نکته جالب در سبک پرینس اینست که اگر بخواهد طبق روال عمل کند و از پدیدآورندهها اجازه بگیرد کاملاً ممکن است اجازه استفاده ندهند- نه به خاطر مبلغ حق تالیف بلکه به این دلیل ساده که با نوع استفاده و پیامی که پرینس در نظر دارد انتقال دهد، موافق نباشند و ارزش افزودهای که در بالا اشاره شد، دقیقا همین است: یعنی دیدن عکس از دید جدید شاید به نحوی که موافق نظر خود پدیدآورنده نباشد. در این «شاهکار» اخیرش (کنایه میزنم) از تصاویر اینستاگرام، این روش کارش چنان جالب شده که ارزش افزوده مورد بحث حتی چیزی نیست که به عکسهای استفادهشده اضافه شده باشند؛ بلکه گستاخی پرینس در اینکه هیچ تغییری نداده ولی با قیمتهای بالا توانسته بفروشد، همان ارزش افزوده است.
برگ برنده پرینس اینبار اینست که عکسهای آدمهای معمولی- و نه شرکتهای تجاری غولآسا مثل مارلبرو- را استفاده کرده (و با اینکار حقیقتاً آدمی کریه و سوءاستفادهچی و مفتخور از خودش به نمایش میگذارد و گویا خودش هم در اینکار عمد و اصرار دارد)، اقامه دعوای نقض کپیرایت در آمریکا کاریست بسیار گران و بسیاری از کسانی که ازشان سوءاستفاده شده نه تنها حوصله بلکه منابع لازم برای دعوای حقوقی را هم ندارند. کار پرینس این ایراد بزرگ نظام حقوقی آمریکا (و غرب بطور کلی) را هم در چشم میآورد و شاید از اینرو که یادآوری میکند نظام حقوق کپیرایت نیاز به تجدیدنظرها و اصلاحهای جدی و فوری دارد- به کپیرایت خدمت هم میکند!
از آن خود سازی یکی از شیادانه ترین کارهایی هست که در هنر می شه انجام داد. درست مثل این می مونه که من وسیله یک نفر دیگه رو بدون اطلاع اون به شخص دیگه ای بفروشم و پولش رو بزارم جیبم…یه نوع دزدیه ..از نوع کثیفش