عکاسی از همان بدو تولد انگار وسیلهای برای دیدن و کاوش در جهان بود. دوربین به افراد مختلف اجازه میداد که ضمن به نمایش گذاشتن کیفیتهای شخصیشان تصاویری نادیده را به نمایش بگذارند و از این رو عکاسان جدی و آماتور بسیاری ماجراجویانه راهی نقاط مختلف جهان شدند. مجلات عامه پسند سالها بخشهایی را به این عکسها از سفرها و اکتشافات عکاسانشان اختصاص دادند و عکاسی فرصتی شد برای دیدن. اما این تصاویر چه میزان از واقعیت را بازنمایی میکردند و در برابر دیدگان مخاطبین قرار میدادند؟ مسلما همهاش را نه.
با این مقدمه به سراغ لوییجی گیرری میرویم که مجموعه «اطلس» را در سالهای نخستین دههٔ هفتاد میلادی خلق کرد و همانند آن عکاسان، هر چند با روشی بسیار متفاوت به بازنمایی جهان پرداخت و تکهای از واقعیت را با بینندگانش قسمت کرد. او برای اینکار به جای اینکه سوار هواپیما یا قطار بشود و به جغرافیایی تازه سفر کند، در اتاق شخصیاش و از صفحات کتاب اطلس خود عکس گرفت. در اطلس همهی نشانههای جهان، چه طبیعی باشند و چه مصنوعی، بازنمایی شدهاند. از کوهها و دشتها و بیابانها تا شهرها و حتی خورشید و ستارگان. گیرری با این نشانهها مانند اشیاء برخورد میکند و بیش از آنکه بخواهد تنها ایدهاش را با عکاسیای خشک و ساده از یک کتاب اطلس عملی کند، تصمیماتی مختلف اتخاذ میکند، گاهی به صفحات نزدیک و گاهی از آنها دور میشود و از آنها تصاویری جذاب میسازد.
«اطلس» را میتوانیم حاصل کار روشنفکری بدانیم که در دههی هفتاد میلادی کنج دنج خانه نشسته و سوی دیگری از عکاسی را به ما نشان میدهد، روشنفکری که جهان را همچون شبکهای از نشانهها میبیند و یا کار یک رویاباف که با جیبی خالی به نقشهی جهان زل زده و خیال پردازی میکند و به آن چیزی میاندیشد که این نشانههای ساده در پی بازنماییشان هستند. و چه خوب که از همین نشانهها و صفحات زیبایی میآفریند.
«اطلس» در شناخت لوییجی گیرری و البته عکاسی و منظرهپردازی معاصر ایتالیا میتواند مهم جلوه کند. این پروژه ما را به تفکر در باب عکسها و نشانهها، جهان و بازنماییاش، انتزاع بصری و کلمات، مفهوم منظره و البته سفر و رویاپردازی فرامیخواند، بی آنکه عکاس ما حتی آپارتمانش را ترک کرده باشد. از این رو میتوان گفت که «اطلس» دربرگیرنده مهمترین ویژگیهای عکاسی لوییجی گیرری است.