شاید عکاس اسپانیایی ریکاردو کاسس از آن عکاسانی باشد که بعد از دیدن عکسی از او بگوییم که ما هم میتوانستیم آن عکس را بگیریم. البته بدون در نظر گرفتن اینکه شاید کاسس تنها کسی بوده که در موقع عکاسی در آن محل حضور داشته و اینکه او بوده که میدانسته از این عکس فوری چه میخواهد و او بوده که تصمیم به ارائهاش گرفته است.
کتاب تازهٔ ریکاردو کاسس «علت نارنجیها» که به تازگی توسط ناشر مهمی همچون نشر مک چاپ شده است، در برگیرنده چنین عکسهاییست، عکسهایی فوری از منطقه لوانته در اسپانیا. این کتاب ساختاری آزادانهتر از پروژههای قبلی او دارد و نباید تنها در ظاهر عکسها به دنبال زنجیری گشت که آنها را به هم ارتباط میدهد.
کیفیت متفاوت «علت نارنجیها» نسبت به پروژههای قبلی کاسس که با استقبال منتقدین روبهرو شده بودند، بی ارتباط به زندگی تازه او نیست. پیش از سفر به لوانته و والنسیا، به شکلی غیر منتظره مادر و دوست صمیمی کاسس درگذشتند. توازن زندگی او برهم ریخت و عصبانیت، بین او و دوستانش فاصله انداخت. بنابراین کاسس به والنسیا سفر کرد، به جایی که او هیچ کس را نمیشناخت.
کتاب «علت نارنجیها» با یک سئوال شروع میشود: «چرا نارنجی؟». نارنجی به عنوان یکی از سمبلهای لوانته به شمار میرود و البته جز این، نمادی از توریسم و ساخت و ساز نیز هست. اما در ادامه کتاب، هر عکس کاسس به جای جواب دادن به این سئوال، پرسشی دیگر مطرح میکند. چرا این پرتقال در کنار تایر ماشین قرار گرفته؟ پارچهٔ نارنجی در زیر کاپوت ماشین به چه کار میآید؟ اینها چه جعبههایی هستند؟ چرا اینجا، اینطوری نقاشی شده؟ و چرا و چراهای دیگر.
پرسیدن یکی از اهداف عکسهای ریکاردو کاسس است. او نه کاملا مثل یک توریست ولی همچنان بیگانهای در وانسیا است و مانند بینندگانش، کنجکاوانه به کاوش در فضای غریب تفرجگاهی مشغول است که با بحران اقتصادی اسپانیا دست و پنجه نرم میکند. زندگی پر از اتفاقاتیست که سخت میتوان برایشان دلیلی پیدا کرد، مانند اتفاقاتی که در زندگی شخصی کاسس افتاد و او را به والنسیا کشاند. در عکسهای او نیز، بسیاری از اشیاء مانند کاسس بی دلیل سر جای اصلیشان نیستند.
این اشیاء در کنار مناظر و طبیعت زیبایی که با بیسلیقگی دستکاری شدهاند و ساخت و سازهای شلخته و نیمهکاره شهر واقعیتی تازه میسازند، واقعیتی ابزورد. و حضور مکرر رنگ نارنجی نیز حس مضحک و غریب جاری در عکسها را تشدید میکند. انگار که عکسها نه فقط درباره لوانته و نه حتی اسپانیا و بحران اقتصادیاش، بلکه درباره جغرافیایی شخصی نیز باشند. بگذریم از اینکه، حال و روز عکاس این عکسها و اسپانیا بیشباهت به هم نبودهاند.
تکنیکهای عکاسی روز به روز ساده و سادهتر میشوند و حالا دیگر مانند توانایی خواندن و نوشتن، همه عکس نیز میتوانند بگیرند. اما در این میان و در فضایی که هزاران عکس هر روز مانند آوار بر سر ما خراب میشوند، خود عکاس و برخورد شخصیاش با عکاسی، از همیشه مهمتر به نظر میرسد. شاید ریکاردو کاسس از آن عکاسانی باشد که بعد از دیدن عکسی از او بگوییم که ما هم میتوانستیم عکسی شبیه عکس آنها بگیریم، ولی خب نگرفتیم. و اصولا تفاوت هنرمندی همچون کاسس با هزاران هزار نفر دیگری که عکس میگیرند، در همینجاست.
::خب نگرفتیم::
ممنون برای معرفی(علت نارنجی ها)
پاینده باشید