صادق تیرافکن، عکاس و هنرمند مفهومی ایرانی، پس از حدود ۷ سال مبارزه با بیماری سرطان سرانجام ۱۹ اردیبهشتماه سالجاری در تورنتوی کانادا درگذشت. به گمان بسیاری از کارشناسان و منتقدین با درگذشت صادق تیرافکن عکاسی ایران یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین چهرههای سالهای اخیر خود را از دست داد. اما اهمیت صادق تیرافکن و آثارش برای عکاسی و هنرهای تجسمی ایران از چه روی بود و چرا فقدان او میتواند تاثیر روشنی بر روند حرکت عکاسی هنری در ایران داشته باشد؟
هرگز فرصتی دست نداد تا با زندهیاد صادق تیرافکن از نزدیک آشنا شوم اما در سالهای اخیر بارها هنگام نوشتن و تنظیم اخبار مرتبط با عکاسی به نامش، افتخارآفرینیهایش و مطالبی دربارهی آثارش برخوردم. با مرگ زودهنگامش وسوسهی گفتگو دربارهی کارها و به خصوص عقاید و نگاهش به دنیای هنر تجسمی معاصر حسرتی شد که برای همیشه بر جای ماند.
مرگ صادق تیرافکن؛ ضایعهی بزرگ عکاسی ایران
احتمالا کسی پیدا نمیشود تا به این گفته شک کند که او در میان عکاسان هنری ایران از خلاقترینها و خوشفکرترینها بود. البته کلیت کار او با عکاسی ناب و کلاسیک در معنای عام و جاافتادهی آن تفاوت بسیار داشت و شاید بهتر باشد بیشتر او را هنرمندی مفهومی بدانیم که از عکس به عنوان پایه و مادهی خام آفرینشهای هنری استفاده میکرد. اما فارغ از اینها به گمانم چیزی که کار او را شاخص میساخت نوعی سماجت بود که در اغلب کارهایش برای یافتن نگاهی فردی و شخصی در پس همهی روزمرگیهای جاری در زندگی به خرج میداد.
صادق تیرافکن با وجود سن و سابقهی کمتر نسب به دیگر بزرگان این عرصه، به سرعت به یکی از چهرههای مهم تاثیرگذاری تبدیل شد که بانی ورود نوعی اگزوتیسم در عکاسی ایران بودند. اگر چه چنین نگاهی در هنر ایران چندان تازگی و بداعت نداشت ولی در عکاسی ما هنوز فضای زیاد و بکری برای مانور آن دیده میشد. روندی که به نوعی شیرین نشاط و سپس شادی قدیریان نمونههای شاخص آن هستند و به گمان نگارنده به روشنی فصل تازهای در تولید هنری عکاسی ایران رقم زد و کماکان هم ادامه دارد اگر چه در بسیاری زمینهها دچار تکرار و کلیشه شده و نقد و بررسی فراوان میطلبد. چنین نگاهی عمدتا تاکید بر اگزوتیسم جذاب ناشی از تقابل سنت و مدرنیته در زندگی جامعهی امروز ما داشته است. اگر چه نوع نگاه و نحوه و دلیل کاربرد رمزگانها و نشانههای مرتبط با این مایههای فرهنگ بومی ایران در آثار صادق تیرافکن از اساس با کارهای شیرین نشاط و شادی قدیریان تفاوتهایی دارد. البته ناگفته نماند که این جریان هنری را منحصرا از جهت جنبههای اگزوتیستی آن بررسی کردن، سوءتفاهمی بیش نیست.
صادق تیرافکن احتمالا از آن دست عکاسانی بود که خیلی زود دریافتند عکاسی کلاسیک برای تصویر کردن گریزها و دغدغههای سورئالیستی و درونی انسانها با محدودیتهای بسیاری روبروست. نگاه شرقی و بومی تیرافکن و تسلطش بر چگونگی کاربرد درخشان المانها و نشانههای فرهنگ ایرانی در آثارش در کنار خلاقیت جوشان و پایبند نبودنش نسبت به مرزبندیهای رایج میان مدیومهای مختلف هنری، که از دانش و شناخت گسترده و روزآمدش نسبت به دنیای هنر معاصر سرچشمه میگرفت، از او هنرمندی ساخته بود که درک درستی از چگونگی روند حفظ موقعیت و جایگاه عکاسی به عنوان یک هنر در دنیای پرشتاب امروز و آینده داشت؛ دنیایی که در آن مرزهای هویتبخش میان مدیومها و فرمهای بیان هنری روز به روز خاکستریتر و محوتر میشود و بحثهای درگرفته میان نوع ارتباط فناوریهای تصویرپردازی دیجیتال با فرهنگ دیداری و نظام تماشای عمومی بیش از پیش مفاهیم مرتبط با درک و دریافت و ارزشگذاری و انسجام تصویر سنتی عکاسی را به چالش میکشند.
در شرایطی که به گمان بسیاری از منتقدین تحت تاثیر عصر تصویرپردازی الکترونیکی در دوران «پساعکاسی» به سر میبریم و عکاسی به معنای ناب آن دیگر تقریبا هیچ چیز تازهای برای ارائه به عنوان هنر ندارد و صرفا تنها یک رسانهی توصیفی و ضامن انتقال اطلاعات با ارتباط دیداری است و به عبارتی Photographer به معنای کلاسیک آن دیگر چندان راحت نمیتواند در مقام یک هنرمند بنشیند، عکاسان نوگرایی چون صادق تیرافکن همچنان حلقهی ارتباطی مهمی بین تولید عکاسانه و همگرایی و برهمکنش آن با دنیای ارزشهای هنری به شمار میآیند. لذا به جرات میتوان گفت با درگذشت این عکاس و هنرمند خلاق و نوگرا، امروز عکاسی ایران یکی از مهمترین حلقههای ارتباطی خود با عالم هنر را از دست داده است.
صادق تیرافکن با حضور در دو نمایشگاه هنر مفهومی و هنر نو به میزبانی موزهی هنرهای معاصر تهران در آغاز دههی ۸۰ خورشیدی نام خود را به عنوان عکاس مفهومی مطرح کرد و کمکم در آثارش تبدیل به تصویرساز و سپس هنرمندی شد که در آثار متاخرترش به چیدمان تمایل یافت ولی همواره در بیشتر این آثار عکس و عکاسی همچنان پایهی اصلی آثار او را شکل میداد اگر چه در فرایند تولید هنری با پررنگ شدن اثر رسانههای دیگر عکس بیشتر در حکم پسزمینه و مادهی خام اثر ظاهر شد. فقدان او آن هم در سن و سالی، که برای هر هنرمندی رسیدن به مرز نوعی پختگی در نوآوری و تولید هنری و پایان فاز گذار به دنیای بزرگان حرفهای ماندگار تلقی میشود، بدون شک یکی از غمانگیزترین رخدادهای دنیای عکاسی و هنرهای تجسمی ایران است.
مرگ زودهنگام او هنرمندی را از عکاسی ایران گرفت که خواسته یا ناخواسته کوشید با شناخت و درک مناسبی که از امروز و آیندهی هنرهای تجسمی جهان داشت، با مهارت و ظرافت زبان و بیانی را کشف کند که به واسطهی آن به متدهای تازه و خلاقانهای برای کاربرد عکس به عنوان مبنای تولید هنری مبادرت ورزد. از این روست که فقدان چهرههایی چون صادق تیرافکن برای عکاسی ایران و حرکت و جایگاه آن در دنیای پر از پیچیدگی و دگرگونی هنر امروز ضایعهای جبراننشدنی و بزرگ به حساب میآید.
خدا رحمتش کنه
با کمال تاسف مصیبت وارده را تسلیت عرض مینمایم