کمتر کسی از علاقمندان عکاسی است که عکس مشهور رابرت کاپا را ندیده باشد، همان عکسی که از لحظه مرگ یک سرباز جمهوری خواه اسپانیایی در جنگهای داخلی اسپانیا گرفته شده است. این عکس در آن زمان نیز بسیار تاثیر گذار بود و باعث شد که مردم بر ضد نیروهای فرانکو، از جمهموریخواهان حمایت کنند.
همانگونه که شاید اطلاع داشته باشید، چندی پیش نگاتیو این عکس همراه با همه عکسهای دیگری که رابرت کاپا در آن روز برداشته بود، پیدا شد و اخیرا نیز نمایشگاهی از این عکسها در باربیکن لندن برگزار شد. نگاتیو عکس های آن روز همگی شماره داشتند و این امکان فراهم شد که سیر زمانی تهیه عکسها بررسی شود و به سوالاتی که در این ۷۰ سال در مورد واقعیت این عکس وجود داشت، پاسخی، هر چند احتمالی، داده شود.
سوال اول این بود که اصلا آیا این عکس واقعی است و آیا آن سرباز در آن لحظه کشته شده است؟
بررسی مجموعه عکسهای این سرباز (با نام بورل گارسیا) در آن روز نشان داد که او واقعا در همان لحظه کشته شده است و این عکس مشهور واقعی است و نه ساختگی. ترتیب زمانی عکسهای موجود نشان میداد که در سایر عکسها او اسلحه اش را تکان میداد و در همان لحظه با اصابت تیری به سرش، کشته شده است. زمان کشته شدن او نیز در همان روز، یعنی ۵ سپتامبر ۱۹۳۶ بود.
سوال دوم : آیا این عکس در حین نبرد بین جمهوریخواهان و نیروهای ژنرال فرانکو گرفته شده است؟
بررسی مجموعه عکسهای آن روز توسط International Center of Photography نیویورک زوایای دیگری از وقایع آن روز را آشکار کرده است. که اساسا این عکس در حین نبرد گرفته نشده است.
ریچادر والن، بیوگرافیست کاپا نیز در این زمینه تحقیقاتی انجام داده بود که پس از مرگش در در ماه می گذشته، نتایج بررسیهایش توسط سینیا یانگ که دستیار برگزاری نمایشگاه اخیر نیز بود، منتشر شد. او میگوید که مرتب کردن عکسها بر اساس شماره نگاتیوشان، داستان آن روز را بیان میکند که سرباز نگونبخت جمهموریخواه در حین نبرد کشته نشده بود بلکه قبلا به اسارت درآمده بود و توسط سربازان فرانکو آن هم برای تمرین تیراندازی کشته شده است. و نکته هراس برانگیز این است که شاید هم به درخواست کاپا و برای تهیه این عکس کشته شده باشد.
البته قبلا نیز در سال ۱۹۷۵ توسط برخی افراد این تئوری مطرح شده بود که کاپا در موقع تهیه این عکس با نیروهای ژنرال فرانکو بوده است.
اما در این یادداشت اصلا هدفمان این نیست که به درستی با نادرستی این فرضیه بپردازیم و یا کاپا را زیر سوال ببریم. بلکه هدف، یافتن پاسخ برای دو سوال زیر است:
الف- آیا کندوکاو در اعتبار و صحت چنین اثری، آنهم پس از ۷۰ سال کار مفید و صحیحی است؟
ب- فرض میکنیم که کاپا در آن روز با نیروهای فرانکو بوده است و این سرباز به درخواست او و برای تهیه این عکس، کشته شده است. با توجه به تاثیر مهم این عکس در مردم برای کمک و حمایت نیروهای جمهوریخواه برای سرنگونی فرانکو، آیا کار کاپا صحیح بوده است؟ توجه کنید که این عکس به نمادی از مقاومت و کشته شدن در راه آزادی تبدیل شده است و از آن زمان تاکنون، تاثیرات فراوانی در این زمینه در جهان داشته است.
سوال اول را به خوانندگان این نوشتار واگذار می کنم . در مورد سوال دوم اما نظر شخصیام را میگویم و منتظر نظرات و عقاید خوانندگان این مطلب خواهم ماند.
پس از سرنگونی نیروهای آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، دادگاههای متعددی برای رسیدگی به جنایات جنگی نازیها در نورنبرگ برگزار شد. در یک سری از این دادگاهها که به Doctor’s Trial یا محاکمه دکترها مشهور شد، پزشکانی محاکمه شدند که متهم بودند در خلال جنگ و در اردوگاهها، بر روی زندانیها آزمایشات پزشکی انجام دادهاند. این بررسی های پزشکی بسیار متنوع بود. به طور مثال آزمایش داروی ضدمیکروبی سولفونامید برای درمان بیماریهای شایع در آن زمان مانند کزاز. زندانیها را در معرض این میکروب قرار میدادند و بعد با تجویز داروهای مختلف، میزان تاثیر ضدمیکروبی و تاثیرات جانبی بر روی بدن را میسنجیدند. همچنین آزمایشاتی برای یخزدگی بدن در سرما انجام دادند: اینکه چقدر طول میکشد تا اعضا بدن در سرمای شدید یخ بزند و چگونه میتوان با کمترین عارضه، اعضای یخزده را احیاء نمود. برای اینکار نیز زندانیها در وانهای آب و یخ قرار میدادند و یا آنها را بدون لباس در دماهای بسیار پایین نگاهمیداشتند. مطالعات زیاد دیگری نیز انجام شد و تعداد بسیاری از زندانیان اردوگاهها جانشان را از دست دادند. نتایج این مطالعات نیز اصولا برای درمان سربازان آلمان مورد استفاده بود و البته بعدا نیز در معالجات مردم عادی نیز مفید بود و جان بسیاری را نجات داد. اما در دادگاه نورنبرگ، این پزشکان (از جمله Karl Brandt که پزشک مخصوص هیتلر و عضو شورای تحقیقات رایش بود) محاکمه شده و بسیاری از آنها به مرگ محکوم شدند.
چرا؟ مگر نتایج این تحقیقات باعث نجات جان عده کثیری از مردم دنیا نشد؟ اگر معادله ضرر و منفعت را بر اساس تعداد افرادی که جانشان را از دست دادند و افرادی که جانشان نجان پیدا کرد، در نظر بگیریم، آیا نفع این کار غالب نبوده است؟ برای پاسخ به این سوال در نظر داشته باشید که شاید هنوز نیز جان بسیاری بخاطر چنان تحقیقاتی (و نمونههای دیگر آن) نجات مییابد. پس چرا آنان به مرگ محکوم شدند؟
پاسخ این سوال در مفاهیم "اخلاق پزشکی" یا Medical Ethics نهفته است که قوانین بین المللی خاصی را شامل می شود که تمامی پزشکان در برخورد با بیماران موظف به رعایت آنها هستند. یکی از مهمترین و اولین قوانین آن Non-maleficence است. یعنی با هیچ بهانهای نمیتوان زندگی یک فرد را در معرض خطر قرار داد، حتی اگر اینکار به نفع عده کثیر دیگری از مردم باشد. علت وجودی چنان قانونی هم این بوده است که اساسا چون انسان نقشی در اعطای زندگی نداشته است، به هیچ روی نمیتواند این زندگی را از کسی سلب کند.
بنابراین در مورد مسائلی که با جان و زندگی دیگر افراد مربوط باشد، صرفنظر از تمام پیامدهای مفید و خارقالعاده آن، اساسا نمیتوان تصمیمی در جهت سلب زندگی یا سلامت افراد گرفت، حتی اگر این سلب زندگی مربوط به یک نفر، و حتی اگر مربوط به افراد عقبمانده ذهنی یا افراد زندانی و … باشد.
برخی افراد ممکن است وقتی که نتایج وسیع و گسترده چنین اعمالی را بر روی سایر مردمان در نظر میگیرند، در مورد چنین حکمی دچار شک و تناقض شوند. برای رهایی از چنین شکی، یک راه ساده فکری وجود دارد: کافیست در نظر بگیرید که فردی که قرار است بدون اطلاع یا بدون اراده شخصی، جان و سلامتش برای حفظ جان و سلامتی گروه کثیری به خطر افتد، یکی از نزدیکان و وابستگان ما است: پدر، مادر، همسر، فرزند، برادر یا خواهر …
برمیگردیم به داستان عکس کاپا. آن عکس، باعث تاثیرات فراوانی شده است. چه در آن زمان برای کمک به نیروهای جمهوریخواه و چه در زمانهای بعد. اگر فرض کنیم که داستان روابط کاپا با نیروهای فرانکو حقیقت داشته است و آن سرباز به خواست او و برای تهیه این عکس تاثیر گذار کشته شده باشد، آیا کارش صحیح بوده است؟ آیا کارش را تایید می کنید؟ آیا لازم نیست برای عکاسی نیز قوانین اخلاق " Photography Ethics" دقیقی تدوین شود؟ چون بسیاری از عکسها، میتوانند دنیا را مورد تاثیر قرار دهند و تغییرات عمدهای در سیاست ها و توجه ملل و دولتها ایجاد کنند، آیا میتوان به بهانه تهیه چنین عکسهایی جان و یا سلامت حتی یک فرد را به خطر افکند؟
شاید در رد اخلاقی مورد فوق (که هر چند هنوز نیز در مورد واقعیت آن، سند کاملا قطعی وجود ندارد) مشکل زیادی وجود نداشته باشد. اما ممکن است در بسیاری از موارد، عکاس نقشی در به خطر انداختن فرد دیگری نداشته باشد بلکه فقط بتواند بجای عکاسی، جان فرد را نجات دهد یا حداقل به عنوان یک انسان تلاش خود را بکند. در این مورد چه فکر می کنید؟ عکس تاثیر گذار بگیرد یا تلاش کند تا جان یک انسان را نجات دهد؟ اگر شکی داشتید از همان راه حلی که قبلا گفته شد، استفاده کنید (یعنی آن فرد در معرض خطر را یکی از وابستگان نزدیک خود، فرض کنید) چرا که این راه حل، مساله اخلاق را از یک قضیه نسبی به یک قضیه مطلق تبدیل می کند.
نعما م. روشن- پاییز ۸۷
پینوشت : آقای عباسی در وبلاگ خود یادداشتی در این زمینه نگاشتهاند که شما را به مطالعه آن دعوت میکنم.
در مورد سئوال اول به نظر من حقیقت آنچنان که هست باید جستجو شود هر چند خوشایند نباشد اینگونه میتوان ملتها را از آسیب اخلاقی بر حذر داشت
در مورد مسئله ی اخلاقیات در عکاسی نیز می توانم با این پرسش آغاز کرد که آیا در شرایط بحرانی ما میتوانیم به جای کمک به دیگران آنها را تبدیل به سوبژه ای رسانه ای کنیم یا وظیفه ای انسانی حکم میکند دوربین را زمین گذاشته و آبژکتیو عمل کنیم؟ در حالت اول آقای کاپا درست عمل کرده است و در حالت دوم اگر فرض کنیم که کاپا مانع مرگ سرباز جمهوریخواه شده بود چه بسا خودش نیز جان می باخت و دیگر عکسی اسطوره ایی باقی نمی ماند که در تاریخ عکاسی تدریس شود. با این حال میشود انگونه حساب کرد که عکاسی چون عملی رسانه ایی است در نتیجه نیاز به نوعی بیطرفی و شاید حتی سنگدلی نیز داشته باشد چرا که باید واقعیت هر چیز را بدون دست بردن و تغییر ثبت کند آنچنان که حتی نقش عکاس به حد اقل برسد و تنها سوبژه ایی واساخته باقی بماند. خود من سالها فکر میکردم که کاپا به طور شانسی در این لحظه حضور داشته است اکنون می اندیشم که اگر او این صحنه را کارگردانی کرده باشد مرتکب جنایتی هولناک شده است ، جنایتی برابر با کسی که گلوله ای را در سر آن سرباز شلیک کرده است چه بسا کاپا در لحظه ای که شاتر زده است از دوربین خود به او شلیک کرده است وباید در دادگاهی جنایی به جرمش رسیدگی شود. و اگر بر حسب شانس در آن صحنه حضور داشته باشد رسالت رسانه مند خود را به حد اعلا رسانده است.
عالیه