رومانتیسم:
نام جنبش هنری است که در اواخر سده ی هجده و اوایل سده ی نوزدهم میلادی شکل گرفت. و در معنای عام، به دوره هایی اطلاق می شود که کیفیتهای عاطفی و تخیلی در هنر و زندگی مورد تاکید قرار می گیرند. دوره ی اوج این جنبش بین سالهای ۱۷۹۰تا ۱۸۴۰ بود و در اصل انگلستان، زادگاه این شیوه بود. مضمون های شاخص هنر رمانتیک عبارت بودند از : عشق به منظره های بکر طبیعی و امور رمز آمیز غریب در هر هیئت و ظاهری، غم غربت درباره ی دوران گذشته، اشتیاق پرشور به نیروهای لگام گسیخته، تمایل شدید به آزادی و… ( واژه ی رمانتیک در لغت به معنای خیالی، افسانه وار و واهی است)
در همین معنا رمانتیسم چون یک روش هنریِ متضاد با کلاسیسیسم و رئالیسم دانسته می شود. رمانتی سیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین نمی توان آن را کنار گذاشت، این اصطلاح را اواخر قرن هجدهم، ابتدا منتقدین آلمانی برای تفکیک خصوصیات هنری "مدرن" از خصوصیات " کلاسیک" به کار بردند. رمانتی سیسم به قدری جلوه ها و نمودهای متنوعی دارد که ذکر یک توصیف واحد برای آن غیر ممکن است. اما موضوع اصلی آن اعتقاد به ارزش تجربه ی شخصی و فردی است، در واقع رمانتیسم واکنشی بود در مقابل خردگرایی عصر روشنگری و نظم سبک کلاسیک. واژه ی رمانتیک از واژه ی فرانسوی " رُمانس" – به معنای داستان تخیلی قرون وسطایی که به زبانهای لاتینی نوشته می شد – مشتق شده است. و در اصطلاح تاریخ هنر و نقد هنری به کاربرد صور به صورت غیر صحیح، نااستوار، غیر منطقی، شخصی و بیانگر در هر اثر هنری اشاره دارد( در نقطه ی مقابلِ گرایش به صور صریح، استوار، منطقی، غیر شخصی، و دارای تناسب آثار کلاسیک).
هنر رمانتیک از اصول و قواعد معین زیبایی صوری پیروی نمی کند، ولی همچون هنر کلاسیک گرا، بیشتر به مفاهیم آرمانی می پردازد تاامور واقعی.
" نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش" که از جمله علایق رومانتی سیسم بود، نیاز به شیوه ای "پر از حرکت و رنگ " داشت. و برای متقاعد کردن بیننده، باید نحوه ی ارائه ی اثر تا حد امکان "واقعگرایانه" باشد. رومانتیست ها تمایل به طبیعت گرایی و واقعگرایی داشتند، نمونه از از این واقعگرایی در پیکره ی یکی از شخصیت های داستان "سه تفنگدار" اثر دوما که توسط "گوستاو کوربه"gustavecourbet( نقاش و پیکره ساز فرانسوی) ساخته شده بود را می توان مشاهده کرد.
رمانتیسم، بیشتر گرایش ذهنی ارائه می دهد تا مجموعه ای از روش های سبک شناسانه و بیشتر با بیان ایده ای مرتبط است که منشاء در قالب سخن دارد تا قالب بصری. به همین دلیل رومانتیسم خود را با سهولت بیشتری در موسیقی و ادبیات بیان می کند تا هنرهای بصری.
زیرا مفهوم لایتناهی و تعالی، مفهوم نیروهایی که فراتر از مرزهای خرد می روند، ضرورتا باید مبهم باشند ، یعنی بیشتر مصداق ذهنی داشته باشند تا محسوس به آن صورت که در نقاشی و مجسمه سازی مشهود است.
گرچه هیچ سبک و مکتب رمانتیکی در معماری وجود ندارد، اما احیا مجدد سبک گوتیک، بویژه در مراحل آغازین آن جنبه ای از رمانتیسم محسوب می شود.
نقاشی در قرن نوزدهم شدیدا از روح رومانتی سیسم تاثیر پذیرفته بود، در آغاز سبک جدید
" فرانسیسکو گویا" نقاش بزرگ اسپانیایی را می بینیم با تابلوی معروفش" سوم ماه مه" (The Third of May) که به قول خودش، سه استاد داشت: ولاسکوئز، رامبراند و طبیعت! ( گویا یک شخصیت انتقالی است که در هیچ رده ی معینی طبقه بندی نمی شود و چند گرایش هنری را به هم ربط می دهد) نمونه ای از اغراق های احساسی را در تابلوی " سوم ماه مه" می بینیم. در این تابلو، گویا برای نمایش عناد، نفرت و وحشت، حالتها و حرکات پیکرها را به نحو شگفت آوری اغراق آمیز کرده است.
(The Third of May)
نقاش رومانتیک دیگر "اوژن دلاکروا" Delacroix است.
Eugène Delacroix – Portrait of Paganini
که در تابلوی پاگانی نی که تصویر یک موسیقیدان و نوازنده ی معروف آن زمان است، کوشیده که جوهر درونی موضوع را نمایش بدهد، به عوض تصویر کردن شخص پاگانی نی کوشیده است که تصویرِ موسیقی او را و به عبارت بهتر" حقیقت ذهنی وی" را ارائه کند.
رمانتیسم ادبی:
توده ی پیشرفته ی سده نوزده اروپا دیگر نمیتوانست سنتهای ملوکالطوایفی ( فئودالیسم ) و کلاسیسیسم را گردن نهد. از این رو به نویسندگان و هنرمندانی نیاز داشت که به دلخواه خویشتن و پندارهای بیبندوبار خود قلم بدست گیرند.
این نهضت از میانههای سده هجده اوج گرفت و بالا رفت، تا جائیکه اواخر این سده و سرتاسر سده نوزده، جهان هنر و ادب و اندیشه را جولانگاه خویشتن ساخت.« نوامیس » از سرودههای رمانتیک بدینگونه یاد مینماید: «هنری است که همه چیز را به شیوه ی دلانگیزی شگفتآور میسازد، هنری که همه چیز را در فاصلههای دور قرارمیدهد بی آنکه از رنگ آشنا و دلفریب آنها بکاهد.»
رمانتیکها به رویاها و اندیشههای خود بیش از هر انگیزه طبیعی و غیر طبیعی دیگر پروا داشتند و آنچه میسرودند و مینوشتند جلوههایی از جهان ناشناخته و دور دست اندیشه و پندار بود. آنها برعکس کلاسیستها هرگز به خود نمیپرداختند، بلکه همواره بفرمان احساس و اندیشه گوش میسپردند.
خیالپردازان سده نوزده هیچگاه توده خود را آنگونه که بود نقاشی نمیکردند، بلکه آنچنان که میخواستند باشد مجسم میساختند، هنرمند رمانتیک توده خود را دشمن میدارد و چون از زندگی در اجتماع خویش گریزان است، به دامن خیالها و اندیشههای خویش پناه میبرد و به دورانهای باستانی
( به ویژه سدههای میانه ) و روزگار کودکی و سرزمین آرزو و تنهایی بازمیگردد.
از سوی دیگر، جنبش رمانتیسم را باید فریاد خشم و اعتراض بر ضد بندگی انسان، کشاکشهای سرمایهداری، برگرداندن شهرها به اردوگاههای کارگری و بدبختی و سرانجام بر ضد صنعتگران سرمایهدار دانست، نمونه برجستهای از این فریادها را میتوان در شعرهای شیرین و بی پیرایه " ویلیام وردزورث" سراینده رمانتیک انگلیس جستجو کرد. از آنجا که بنیان رمانتیسم با ایدهآلیسم همآهنگی نزدیک و شناخته دارد. هنرمند رمانتیک زندگی و اجتماع را زائیده اندیشه میداند و برخلاف رئالیستها، دگرگونی و چگونگیهای توده را وابسته به دگرگونیهای اندیشه بشری میشمارد.
قدرت گرفتن قشر بورژوا( قشر متوسط جامعه )، ازدست رفتن اعتبارطبقه اشراف و گسترش فساد دربین این طبقه و ازطرفی رشد فکری و اجتماعی مردم باعث شد که مکتب رمانتی سیسم ظهورکند .این مکتب دردهه سوم قرن نوزدهم درفرانسه به اوج خود رسید. در این سبک، زشتیها و زیباییها بدون درنظر گرفتن نتیجه اخلاقی آموزنده اعمال می شد و ازآثار مسیحی قرون وسطایی الهام بسیاری گرفته شد. این سبک متعلق به قشر بوژوا بود و بهترین قالب داستانسرایی آن " رمان " بود.
رمانتیسم درآلمان
درمیان هنرمندانی که دراواخرقرن ۱۸ م به مخالفت با اصول کلاسیک برخاستند، دوچهره ماندگار وجود داشت. یعنی " گوته " و " شیلر"
گوته : وی شاعر، درام نویس ، ادیب و متفکر آلمانی بود . مدتی استاد دانشگاه بود و سپس نماینده مجلس شد. درسال ۱۷۹۱ به سرپرستی " تئاتر وایمار" برگزیده شد. همکاری او باشیلر سبب بسط و گسترش تئاتر شد. مهمترین اثر ادبی او " رنجهای ولتر" است . و مهمترین نمایشنامه او " فاوست " است.
شیلر: متولد۱۷۵۹. ادیب و نمایشنامه نویس آلمانی، از آثار او : دون کارلوس ، ماری استوارت ، دوشیزه اورلئان ( نمایشنامه ای رمانتیک درمورد ژندارک و محاکمه او) ، راهزنان ، خدعه عشق ، ویلهلم تل .
رمانتیسم درفرانسه
با سقوط ناپلئون رمانتیسم درفرانسه شکوفا شد. بزرگترین و مشهورترین رمان نویس رمانتیک فرانسوی بدون شک " ویکتورهوگو " است. دیباچه هوگو بر نمایشنامه « کرمول» خود در حقیقت مرامنامه ی جنبش رمانتیسم گردید و هم او با عرضه شاهکار جاودان خود «بینوایان» رهبری این مکتب را از آن خویش ساخت.اثر دیگر او " کارگران دریا" که درمقدمه آن بر اصول مکتب کلاسیک به شدت می تازد.
رمانتیسم درانگلیس
مشهورترین نویسنده این سبک شاعرمعروف انگلیسی" لردبایرون " است. که سراینده منظومه مشهور "محبوس شیلان " است.
در پایان میبایست ناگفته نگذارد که گرچه این جنبش دیرگاهی درخشیدن گرفت و ستارگان روزافزونی چون هوگو، گوته و بایرون برسینه ی آن خودنمائی و تابندگی کردند ولی سرانجام با آزادی بیبندوبار خود و پدیدآوردن جنبشهای دیگری همچون سمبولیسم و سوررئالیسم، این سبک از هنر به خصوص در ادبیات با پدید آمدن رمان های عشقی بی ارزش به تباهی کشیده شد.
رمانتیسم در سینما و عکاسی
این سبک در سینما و عکاسی با تمام ویژگی های ذکر شده در ادبیات و نقاشی نمود پیدا کرد، البته هیچگاه مانند ادبیات یا موسیقی یا مانند امپرسیونیسم، به صورت سبک جداگانه ای تجلی نیافت زیرا جنبه های احساسی در داخل فیلمنامه های رمانتیک از ادبیات وام گرفت و فیلمهایی که بر اساس رمانهای ادبی این سبک ساخته شده اند به طور کلی جزء دسته ی رمانتیک درسینما جای می گیرند. فیلمهایی با مضمون "عشق و احساس و تخیلات احساسی" همه در دسته ی رمانتیک ها جای می گیرند.
همچنین نمود این سبک در عکاسی که به تمامی ویژگی های سبک رمانتیک وفادار مانده، ثبت لحظات عاشقانه، احساسی و لطافت گرایی با نورپردازی های طبیعی و ملایم، به طوری که القاء حس درونی و عاشقانه برای مخاطب باشد، در فریم های عکاسان رمانتیک تجلی یافت. حتی ثبت لحظات عاطفی برگرفته از طبیعت (عکسهایی از غروب خورشید و ماه ، امواج دریا و…) جزءعکسهای رمانتیک
طبقه بندی می شوند.
by:Julie Ten Eyck (JTeffects)
Image © Carey More
Image © Fred Voetsch
http://www.shutterstock.com/s/romantic/search.html
منابع و مأخذ:
The oxford dictionary of art
سبک ها و مکتب های هنری/ chilvers, Ian
history of art/janson horst,woldemar
دایره المعارف هنر/ روئین پاکباز