میگویند: «سیف الله صمدیان مرد دقیقه نود است و بالاخره کاری را که بر عهده گرفته انجام میدهد. اما چگونه؟!»
نمونهاش همین جشن تصویر سالی است که ششمین دورهاش آذر ماه برگزار شد.
کم و کیف این دوره جشن تصویر، به ویژه شکل اجرایی آن حرف و حدیثهای زیادی در پی داشت.
بخشی از این حرف و حدیثها را پیش روی صمدیان گذاشتیم و گفت و گوی زیر حاصل آن است…
•در تصویر سال این دوره، بخشی ویژه جوانان زیر بیست و پنج سال در نظر گرفته شده بود که نام محسن رسول اف را بر خود داشت. چه ویژگیهایی باعث شد که او را به عنوان سمبل جوانان در تصویر سال انتخاب کنید؟
ما در فراخوان توضیح داده بودیم که این جوان عزیز ایرانی که در سقوط هواپیمای قرقیزی جان خود را از دست داد، دارای چند ویژگی بود که همه دست به دست هم دادند تا به عنوان سمبل جوانان زیر بیست و پنج سال انتخاب شود. البته از مدتها قبل و پیش از آنکه اسمیدر ذهن من باشد، همیشه میشنیدم عدهای ناراحتاند از اینکه ما چطور آدمهای حرفهای را در کنار جوانانی با یکی دوسال تجربه قرار میدهیم. این موضوع باعث شد که فکر کنم چطور میتوان بخشهای جداگانهای برای هر کدام از این افراد در نظر گرفت. برای همین بخشی از ذهنم همیشه درگیر این موضوع بود که چگونه جوانان را از افراد با تجربه جدا کنیم.
این اتفاق ناخوشایند سبب شد جرقهای در ذهنم به وجود بیاید. او مناسبترین فردی بود که میتوانست نامش روی بخش ثابت و بسیار مهم جشن تصویر سال قرار بگیرد و انتخاب او تنها در گذشته هنریاش بهعنوان یک جوان خلاق ایرانی، ریشه داشت.
رسول اف کسی بود که در چهار رشته از رشتههای تصویر سال کار کرده بود. آن هم در مدت کوتاه یکی دو سال. مثلا در سال گذشته هفده نمایشگاه را یا مدیریت کرد و یا در آن شرکت داشت. در سایت شخصیاش دو مسابقه عکاسی راه انداخته بود. با گروه «شیر اوژن» سه نمایشگاه کاریکاتور برپا کرده، عکاس دو فیلم سینمایی لالایی های منیژه حکمت و آتش سبز محمد رضا اصلانی بوده و سه فیلم کوتاه ساخته بود.
من این ویژگیها را در کمتر کسی سراغ دارم. نمیخواهم بگویم دیگر جوانان استعداد ندارند، اما او از جهت چهار وجهی بودن کار هنریاش، که کاملا برای ما سمبلیک است، انتخاب شد. این حداقل علتهایی است که میتوانم برای انتخابم بیان کنم و از پیگیریها، استعداد و ویژگیهای شخصیاش میگذرم.
• چقدر به کمک مالی خانواده اش تکیه کردید؟
همانطور که گفتم بعد از این اتفاق، بلافاصله به ذهنم رسید که این جوان ویژگیهای منحصر بهفردی دارد. اما اولین مانعی هم، که در ذهنم شکل گرفت، همین موضوع امکانات مالی و موقعیت پدرش در بانک اقتصاد نوین، بود. اما بالاخره به این نتیجه رسیدم که نباید به شایعاتی که احتمالا پیرامون این موضوع شکل میگیرد، توجه کرد.
• پس این موضوع به ذهن خودتان هم خطور کرده بود؟
بله، چون ما همیشه بخش بد و منفی را در نظر میگیریم. اما باید بگویم اگر قرار بود ما چشممان به کمکهای زیر میزی و رو میزی باشد که کارمان به اینجا نمیکشید. اگر قرار بود دنبال این باشیم که نانی به جیب بزنیم، از شکل و شمایل کارمان معلوم بود.
نه تنها این کار و نه تنها در این دوره، در هر نمایشگاهی که در دوره گذشته و حال انجام دادهایم، فقط ضرر مالی نصیبمان شده است. پس این موضوع شخصی است و ربطی به منافع مالی ندارد. برای من ویژگیهای چنین فردی مهم است. او چه گناهی کرده که پدرش رییس بانک بوده است.
برای افرادی که دوست دارند این را بدانند میگویم پارسال، یکی از اسپانسرهای ما بانک اقتصاد نوین بود. اما امسال آگاهانه گفتم با شما قراردادی نخواهیم داشت. در گذشته به خودم ثابت کردهام که اینقدر حقیر نیستم که بهخاطر مسایلی کوچک آبروی بزرگمان را بفروشم. فقط میتوان گفت اینها کوچک دیدن دنیای بزرگ هنر است.
• و درباره جوایز؟
اما در مورد جوایز از اول هم قرار بود اسپانسرهایی که میگیریم جوایز همه بخشها را بدهند. اما خانواده او که به یادش بنیادی فرهنگی و هنری راهانداختهاند، اعلام کردند که میتوانیم پرداخت جوایز مسابقه شما را تقبل کنیم. این کاری است که همه میکنند و اینکه من جایزهای را از شرکت خاصی بگیرم و به یک جوان بدهم کار خلافی نیست که بخواهم پاسخگوی آن باشم.
• به هر حال شما زیر نگاه هستید.
اتفاقا خوب است. مثلا یکی از دوستان پرسید که چرا مثلا برای عکاسانی که در هواپیمای C130 از دست رفتند، کاری انجام نشد. پاسخ من این بود که برای جان سپردگان در آن حادثه، چاپ مجله را نگه داشته و برای هر کدام هر چقدر توانستم مطلب چاپ کردیم. سال بعد هم گزارشهای تصویری مربوط به مناسبتهای آن سانحه ناگوار را منتشر کردیم. این کاری بود که آن زمان از دستم برآمد. اما آنها با تمام بزرگواری و توانایی در کار خودشان، اینگونه چهار وجهی نبودند.
از اینها گذشته میخواهم بگویم ممکن است متاسفانه جوانان دیگری از این مملک دچار حوادثی شوند، ولی قرار نیست ما برای هر اتفاقی یک برنامهریزی کنیم. من مسوولش نیستم. چرا شما نمیکنید؛ چرا فلان وزیر یا فلان رییس این کار را نمیکنند!
من فکر کردم برای چهار بخش تصویر سال این جوان مناسبتر است و پای حرف هم هستم. اگر کسی مخالف است، برود برای خودش یک جایزه دیگر بگذارد. در جامعه ما نتوانستند یک «جایزه کاوه گلستان» را با کمک خانواده و دوستانش نگهدارند از بس از این حرفها پیش آمد.
• از تصویر سال امسال، راضی بودید؟
در من همواره احساس رضایتی وجود دارد که حاصل جدی گرفتن همه مسایل و وقت گذاشتن روی کار است. حتی با شرایط بدی که این دوره به لحاظ خانوادگی داشتم و دو برادرم را به فاصله کوتاهی از دست دادم.
• در مقایسه با دوره های قبل آن را چطور ارزیابی میکنید؟
حقیقت اینست که من از چیدمان پارسال در تنهایی خودم حالم بهم میخورد. ما در راهرو و بدون امکانات نمایشگاهی، آن همه عکس را بهنمایش در آوردیم.
• چندین سال است که نمایشگاه تصویر سال به راهرو های خانه هنرمندان آمده است.
بله- ولی حداقل در سالهای قبلتر، عکسها کمتر بود و در هر پانل، یک عکس میگذاشتیم، اما پارسال سه عکس در کنار هم قرار گرفته بود. به نظرم این خیلی زشت و نشانه آماتور بودن نمایشگاه است.
• اما عکسهای چاپ شده جلوه دیگری به جشن تصویر سال میداد.
امسال مجبور شدم آگاهانه این ویژگی را برهم بزنم. حداقل حدود سی و پنج هزار عکس برای ما ارسال شده بود که چیزی حدود سه برابر آثار بینال عکاسی است. در مصاحبه مطبوعاتی هم اشاره کرده بودم که امسال مجبوریم بهخاطر تعدد آثار، کمیبیرحمانه انتخاب کنیم. تقریبا از هر صد عکس، سه تا انتخاب شدند و با این همه هزار و دویست فریم کار روی دستمان بود. آن دوستانی که فکر میکنند ما میخواهیم دل هیچ کس را نشکنیم، توجه کنند که ما به سیوچهارهزار عکس «نه» گفتیم و با هر «نه» گفتنی واقعا دلمان شکست. چون اگر جوانی یک فریم از عکسهایش انتخاب شود، یک سال انرژی میگیرد و کار میکند، اما بهخاطر محدودیتها ناچار شدیم بگوییم حالا توی صف بایست!
حالا فکر کنید هزارودویست فریم عکس است و اگر روی سقف خانه هنرمندان هم میگذاشتیم بازهم جا نبود. پس دو راه بیشتر نداشتیم؛ یا نمایشگاه برگزار نمیشد و میگفتیم فقط تصویر سال چاپ میشود یا بههر صورتی نمایشگاهمان را برگزار میکردیم. ما راه دوم را انتخاب کردیم. در ضمن توجه داشته باشید که اسم این برنامه «جشن تصویر سال» است نه «نمایشگاه عکس» تصویر سال.
• نمایشگاه عکس، بخشی از جشن« تصویر سال» است.
بله، اما میتوانم در این جشن شیوههای نمایشیام را نسبت به امکانات، حجم کار و حتی کیفیت آن عوض کنم. این از حالا تا زمانی که من زنده هستم ممکن است اتفاق بیافتد و دوستان باید هربار منتظر اتفاق جدیدی باشند. نهایت کار ما و آنچه که میماند و دلمان به آن خوش است، کتاب «تصویر سال»است. اما برای این ده – پانزده روز جشنواره، ناچار باید شیوههای متنوعی را تجربه کنیم تا امکانات واقعی نمایشگاهی ایجاد بشود.
• امیدی به فراهم شدن امکانات نمایشگاهی هست؟
امسال قول دادهاند که دو سالن به خانه هنرمندان اضافه کنند. اگر این اتفاق بیافتد، میتوانیم ایدههای جدیدی که برای نمایش مجموعه عکس داریم، در آن پیاده کنیم.
اما در این دوره هیچ چاره دیگری نداشتیم به جز اینکه با این ایده جدید، نمایشگاه راه بیاندازیم.
در این زمینه هم شانس آوردیم که توانستیم ال سی دی هایی در سایز بزرگ پیدا کنیم و بچهها برای این هزار و دویست فریم، سه ساعت فیلم ساختند و آقای فردین خلعتبری عزیز هم روی این فیلمها آهنگهایی از آثار پخش شده یا نشدهاش گذاشت.
• چه نکات مثبتی درباره این شیوه نمایش شنیدید؟
میگفتند شیک و تمیز بود، آرامش داشتیم و عکسها به ما حمله نمیکردند. کسانی از اکسپو عکس صبا مثال میزدند که عکس های فراوان آن، بیننده مورد هجوم قرار میداد. ولی در این نمایشگاه روشن و مشخص شده بود که برای هر بخشی چقدر باید وقت میگذاشتیم و برای دیدن کل آثار سه ساعت زمان لازم بود.
البته من فکر میکردم چون یک کار جدید است ممکن است توی ذوق بخورد، اما خیلیها واقعا پسندیدند. بعدها فهمیدم که در «تیت گالری» لندن هم این روش تجربه شده و با پروجکشن تصاویر را روی دیوار سیمانی انداختند که کیفیت کار را پایین آورده بود. ولی روش ما این مشکل را نداشت و حتی بهتر از چاپ عکس بود.
نکتهی دیگری که ما بعدا آن را کشف کردیم این بود که یک دموکراسی ایجاد شد و همه در کنار هم نشستند و کار همدیگر را دیدند.
• میدانید که تعداد زیادی هم از این شیوه نمایش ناراضی بودند؟
ما راه دیگری نداشتیم. ناراحتیم که یک عده ناخشنود شدهاند، ولی در عین حال خوشحال هم هستیم که یک روش امروزی برای ارایه به ذهنمان رسید و توانستیم نمایشگاه عکس را داشته باشیم؛ البته عادت شکنی، نارضایتیهایی را بهدنبال میآورد و من به آن آگاه بودم.
اما همانطور که گفتم با این تعداد عکس، ما باید به سقف خانه هنرمندان هم کار میچسبانیدم وآن وقت باید هم پول گردن شکستگی تماشاگران را میدادیم و هم هزار تا بد و بیراه میشنیدیم که این چه کاری بود که کردی مگر مجبود بودی!؟
• البته من فکر میکنم خود شما هم این شیوه را نپسندیدهاید چون در گفتههایتان به این موضوع اشاره کردید که به علت نداشتن فضای مناسب این شیوه را انتخاب کردهاید.
نه، من به خودم حق نمیدهم که بگویم پسندیدم یا نه. چون کار آنقدر بزرگ است که از پسندیدن یا نپسندیدن من و شما خارج شده!
البته اگر در سالهای دیگر امکانات و فضای بیشتری داشته باشیم شیوههای دیگری را تجربه میکنیم. ال سی دیها میتوانند به شکلی دیگر ادامه یابند یا حذف شوند. الان هیچ چیز در اینباره نمیدانم.
• چرا اصرار دارید که در فضای محدود خانه هنرمندان برگزار کنید؟
این جشن تصویر سال یک حسن ملی است و در عین حال یک دردسر ملی هم شده است. این همه آدم به ما اعتماد کرده و آمدهاند. اما ما جایی که بتوانیم آثار را به شکلی مناسب به نمایش درآوریم، نداریم. تهیه فضاهای فرهنگی کاری است که در خیلی از کشورها توسط شهرداریها انجام میشود. اما به هر حال ما از این امکان فعلا محرومیم.
خودم شخصا فضای خانه هنرمندان را خیلی دوست دارم، چراکه برای همه ما حال و هوای خانه را دارد و جدا از همه گروهگراییها و زدوبندهای سیاسی و غیرسیاسی که هنر را همیشه آزار داده، آنجا احساس امنیت میکنیم. اگر کفاف کارمان را داد که دوست دارم آنجا برگزار شود، اگرنه، میرویم در اطراف پارکها، جشن تصویر را برپا میکنیم.
• زمان نمایش هر قطعه عکس در فیلمهای شما چقدر بود؟
ما برای هر عکس کمیبیشتر از حد نرمالی که بتوان مضمون عکس را دریافت زمان در نظر گرفته بودیم که حدود هفت ثانیه میشد.
• این زمان برای دیدن یک قطعه عکس کافی است؟
بستگی دارد که چه مخاطبی را درنظر بگیریم. ما مخاطب معمولی را درنظر گرفتیم که نه سریع الانتقال است و نه کند و با انواع و اقسام شگردهای منطقی آزمایش کردیم و به این زمان رسیدیم. اتفاقا قرار بود عکسهای مجموعهها تندتر نمایش داده شود ولی امکان اجرایی آن را نداشتیم و همان هفت ثانیه را گذاشتیم.
• یکی از مشکلات نمایش آثار به این شیوه این بود که اگر کسی میخواست یک عکس را دو بار ببیند، باید منتظر میماند و همه عکسها را دوباره میدید و بعد باز فرصت کوتاهی برای دیدن عکس مورد نظر داشت.
خوب راهش این بود که اگر فردی با یک بار دیدن راضی نشد، صبر کند تا مجله در بیاید. اگر میخواست همانجا ببیند، باید میرفت و با توجه به زمانی که اعلام شده بود، بهعنوان مثال یک ربع، در یک اتاق دیگر سپری میکرد و بعد میتوانست دوباره بازگردد. به این شکل در یک روز میتوانست یک کار را بیست بار ببیند. اینها همان گیرهایی است که بهخاطر شکل اجرایی، در خود نفس این کار میتوانست باشد و ما باید بهزعم خودمان یک عدالتی را بر قرار میکردیم!
• پس به نظر شما کلا این دیکته بیغلط بود؟
البته که اشکالاتی وجود دارد. مگر کار بدون اشکال هم میشود؟ اگر میبینید گاهی من از موضع دیگری برخورد میکنم، فقط برای یاد آوری انصاف است!
خودم میدانم کجای کار میتوانست بهتر از این باشد، اما با آن امکانات و محیط اجرایی واقعا کار آبرومندانهای کردیم.
• یکی دو ماه قبل از برگزاری تصویر سال که با شما صحبت کردم، گفتید که امسال با محدودیتی که برای ارسال عکس ها قائل شدهاید، قصد دارید به کارها نظم و ترتیب بدهید تا بینظمیهای سال های پیش رخ ندهد، اما امسال هم شاهد همان بینظمیها بودیم.
امسال خیلی کمتر بود. میتوانم بگویم اگر بینظمیها در سالهای پیش نود درصد بود، در این دوره به ده درصد رسید واین محدودیت واقعا نجاتبخش بود، البته کافی نبود. بنا براین برای دوره بعد میخواهیم بگوییم هرکس بیش از ده عکس فرستاد ما تنها ده عکس اول او را میبینیم و از سال بعد از آن، میگوییم، هیچ کدام را نمیبینیم.
• بی نظمیکمتر نشده بود. مراسم افتتاحیه دو بار به تعویق افتاد. بعد از افتتاح هم هنوز بخشهایی آماده نبودند و روزهای بعد به تدریج کامل شدند.
این تاخیرها به علت آمادهسازی آن سه ساعت فیلم بود. شما فکر کردید اگر یک دکمه را بزنید اسلاید شو تحویل میگیرید!؟ با این اتفاقات و مشکلاتی که بود، ما میتوانستیم بگوییم که اصلا نمایشگاه نیست و به کسی هم بدهکار نیستیم. اما شخصا به همه کسانی که کار فرستاده بودند بدهکاری روحی داشتم و به همین علت، مرگ دو برادرم را در کمتر از سه ماه، بهطور آگاهانه از ذهنم پاک کرده و روی این کار متمرکز شدم. اما هیچ کس از ما نپرسید چطور این کار را رساندید؟ این کار دو وزارتخانه بود. هیچ کس به فضا سازی انجام شده توجهی نکرد، گویا همه روی نقاط ضعف زوم کردند.
• این توجه، دقیقا بهخاطر اهمیتی است که تصویر سال بهدست آورده، اما این مشکلات به آن لطمه میزند. بینظمیدر برگزاری هم مربوط به امسال و این دوره نیست و سالهای قبل هم وجود داشته است. امسال انتظار میرفت که نظم بیشتری وجود داشته باشد، اما شخصا شاهد بودم که سه روز پس از افتتاح، تازه پلات بالای بعضی ال سی دیها را با پیچ و مهره میبستند.
شما این یکی دو روزی که پلات آن بخش آماده نبود را به ما ببخشید. امیدوارم این«پرفکشنیزم» شما در همه ابعاد کاری مملکت صدق کند و امیدوارم سال آینده روز دوم گیر داشته باشیم نه روز سوم!
• هرچقدر حجم کارهای ارسالی بالاتر برود شما هم تعداد آثاری را که نمایش میدهید بالاتر میبرید؟
شما از معقولترین، تندروترین و بیرحمترین داور بپرسید که از صد اثر چند تا را انتخاب میکند، فکر نمیکنم به کمتر از بیست تا رضایت دهد، اما ما سه تا از صد عکس انتخاب کردیم. حالا سعی میکنیم سقف کارها را پایین بیاوریم، البته این کار درست نیست، چون یک عکاس در سال کلی کار میکند.
• بله، اما همه را که نباید یکجا نمایش دهد.
از شما میپرسم کجا نمایش دهد؟ شما جایی برای عکاسی خبری دارید؟ برای ورزشی، مستند اجتماعی یا دیگر ژانرها چطور؟ همه این بلایا و قضایا خوشبختانه در تصویر سال گردآمده است. در حالی که جواب این استعداد ها را باید مسوولان بدهند.
پیشنهاد من این است که حالا که جشن تصویر سال، چنین ابعادی پیدا کرده و یا برای دیگر اتفاقاتی از این دست شهرداری فضاهای مناسبی بسازد یا به خانه هنرمندان کمک کنند تا سالنهای جدیدش را کامل کند. سندش را که به نام من نمیزنند. این فضا میماند و مورد استفاده همه قرار میگیرد و چند روز در سال هم تصویر سال آنجا برپا میشود. بالاخره اینگونه کارهای فرهنگی در اولویت هفتم، هشتم شهرداریهاست و این حداقل انتظاری است که میشود از آنها داشت.
• اعلام شده بود که در دوره جشن تصویر سال، روزی به نام عکاسی نامیده میشود و برنامه ویژه ای به مناسبت آن برگزار خواهد شد.
در بخش عکاسی از عکاسان، کارهای بسیار درخشان و خوبی دریافت کرده ایم که فضای عکاسی سی سال گذشته ایران را به تصویر میکشد. بنا براین تصمیم داشتیم روزی را به نام روز عکاسی اعلام کرده و در آن کارها را به صورت اسلاید شو نمایش دهیم. اما امکان اجراییاش را به جهت فضاهای خانه هنرمندان، متاسفانه بهجز ما همزمان در اختیار چند برنامه دیگر هم بود، میسر نشد.
خیلی دوست داشتم ۱۷ بهمن، سالروز تولد پیشگام همیشه عزیز عکاسی ایران «نیکول فریدنی» را روز عکاسی اعلام کنیم و برای دیدن تصاویر بخش عکاسی از نگاه عکاسان دورهم جمع شویم کهخاطر فشردگی برنامههای این ماه از این کار منصرف شدیم.
اما تلاش خواهیم کرد شمارهی ویژه مجله تصویر را، که خاص عکاسی و عکاسان ایران است و بسیاری از اتفاقات مهم و پشت صحنه عکاسی را منعکس میکند، حداکثر تا بهار ۸۸ منتشر کنیم.
عکس: مهدی قاسمی