چند روزی است که بردن یک جایزه عکاسی از سوی عکسی که با هوش مصنوعی ساخته شده، سر و صدای زیادی به پا کرده و سوالهای زیادی درباره آینده عکاسی و هنر به وجود آورده.
این روزها گسترش هوش مصنوعی را شاید همهمان حس کرده باشیم. کافیست چرخی در اینستاگرام بزنید و با محتواهای متعددی مواجه شوید که انواع و اقسام ابزارهای هوش مصنوعی و ویژگیهای شگفتانگیزشان را معرفی میکنند.
هوش مصنوعی یا بهاختصار AI، بهطور خلاصه هوش ساختهشده با دادهها و الگوریتمها یا همان هوش ماشین است. و ماشین موجودی است که ویژگی زیستی ندارد. در واقع شاید این روشنترین وجه تمایز ماشین با انسان باشد. اما در این مقاله قصد دارم در مورد یک وجه تمایز دیگر صحبت کنم، و آن چیزی نیست جز آگاهی.
آگاهی چیست؟
این پرسش شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد اما همچنین میتواند یکی از اساسیترین، مهمترین و البته بحثبرانگیزترین پرسشهای انسان نیز باشد.
آگاهی را میتوان به چند سطح تقسیم کرد. در سطح پایه، آگاهی از جنس آگاهی موجودات زنده است. یک آهو با دیدن یوزپلنگ شروع به فرار میکند چون از وجود او آگاه میشود. اما سطح پیشرفتهتر آنجاست که موجود زنده نسبت به آگاهی خویش آگاهی یافته. این نوع آگاهی را میتوانیم در انسانها ببینیم—منشأ بسیاری از تمایزهای انسان و حیوان. در واقع، از اینجا به بعد منظورمان از آگاهی، همین نوع پیشرفته آگاهی است.
تهدیدهای دنیای سایبرپانکی
خطرات ماشینها همیشه یکی از موضوعات پرطرفدار فیلمهای سینمایی آیندهنگر و آخرالزمانی بوده. سناریو این گونه فیلمها معمولاً حول این موضوع میچرخد که هوش مصنوعی ماشین از جایی به بعد از کنترل انسان درآمده و با استقلال در تصمیمگیری برای انسان ایجاد مشکل میکند یا حتی موجودیت او را به خطر میاندازد.
با گسترش و اصطلاحاً وایرال شدن موضوع هوش مصنوعی در شبکههای اجتماعی و توانایی فوقالعاده و جذابش در انجام خیلی از کارها—از پاسخ دادن به انواع سوالها و درخواستها در پلتفرمی مثل chatGPT تا انواع و اقسام تولید تصویر، ویدئو و صدا از طریق دادههای متنی، صوتی یا تصویری—ظاهراً این تهدید در دنیای واقعی خیلی پررنگتر شده. طوری که مرتباً این سوال مطرح میشود که سرنوشت هنر در دنیای سایبرپانکی آینده چه میشود؟ آیا بردن یک جایزه عکاسی توسط عکسی که در نگاه اول ساخته انسان میآید اما بعداً مشخص میشود با هوش مصنوعی ساخته شده به این معنی است که هوش مصنوعی میتواند جای هنرمند را بگیرد؟ و رویهمرفته، این تهدید چقدر میتواند جدی باشد؟
هنر الگوریتمی
اما بگذارید دوباره به مسأله آگاهی برگردیم. سوال اصلی اینجاست که آیا هوش مصنوعی میتواند به آگاهی پیشرفته انسانی برسد؟ در واقع، گمان میکنم پاسخ به این سوال تا حد زیادی میتواند آینده هوش مصنوعی را روشن کند. اما برای پاسخ به این پرسش نیاز به بررسی دقیق سازوکار هوش مصنوعی و هنر مبتنی بر ai است.
هوش مصنوعی اساساً بر مبنای جمعآوری، طبقهبندی و پردازش دادهها برای حل مسأله کار میکند. و از این طریق میتواند با کسب تجربه از دادههای جدید یاد بگیرد. شاید توانایی یادگیری را بتوانیم مهمترین ویژگی هوش مصنوعی بنامیم. اما این لزوماً به معنای آگاهی یافتن نیست. یک پرنده میتواند زبان ما را یاد بگیرد و آن را با مهارت به کار ببرد. چنین پدیدهای برای ما جذابیت دارد، همانطور که در مورد هوش مصنوعی اینطور است—اما چرا؟ آیا اینطور نیست که صرفاً تقلید ماهرانه او برای ما جذابیت داشته؟ کار پرنده در اینجا بیشتر نوعی تقلید ماهرانه است تا یک گفتگوی آگاهانه. هوش مصنوعی نیز تا حد زیادی چنین کاری میکند. او یاد میگیرد و سعی میکند آموختههایش را مانند انسان بروز دهد.
این سازوکار بسیار شبیه سازوکار کنشهای ناآگاهانهی انسان است. آیا موقع رانندگی هر بار ترمز گرفتن را به آگاهیتان میآورید، یا موقع تایپ جایگاه هر کلید به آگاهیتان میآید؟ در واقع، ما اکثر اعمال روزانه خود را بدون درگیر کردن خودآگاهمان انجام میدهیم. چرا که نیازی به این کار نداریم. این اعمال همانهایی هستند که قبلاً به آگاهی آورده شده و یاد گرفته شدهاند. پس از یادگیری یک عمل، دستگاه ناآگاه مغز چیزی شبیه الگوریتم برای آن میسازد و از این پس، آن عمل بهصورت ناخودآگاه (یا خودکار) انجام میشود. ما برای نفس کشیدن نیازی به آگاهی نداریم چون این کار قبلاً یاد گرفته شده. تنها کافیست دستگاه ناآگاه انسان از الگو(ها)ی مشخصشده تقلید و پیروی کند.
با این اوصاف، آگاهی دنبال چیزهای جدید میگردد و انجام چیزهای یادگرفته شده را به دستگاه ناآگاه میسپرد. هوش مصنوعی نیز همانند دستگاه ناآگاه انسان دنبال چیزهای یادگرفتهشده، الگوهای مشخص (که میتوانند پویا باشند و با تغییر دادهها تغییر کنند) و تقلید از آنهاست. اما هنر (حداقل هنر سطح بالا) به آگاهی بیشتر شباهت دارد، چرا که بسیار کنجکاو، حساس و همواره در پی چیزهای جدید و نامعلوم است.
بنابراین، در مورد توانایی هوش مصنوعی در تولید اثر هنری چه میتوان گفت؟
اجازه دهید گریزی بزنیم به فلسفه یونان باستان: آنجا که افلاطون هنر را در سه معنای تخنه، پوئسیس و میمسیس به کار میبرد—تخنه بهمعنای فن و دانش، پوئسیس بهمعنای هست کردنِ آن چیزی که هنوز نیست و میمسیس بهمعنای تقلید (یا تولیدِ چیزی که بوده)—میتوان مدعی شد که کارکرد هوش مصنوعی در هنر بیشتر شبیه میمسیس است تا پوئسیس، بهعبارت دیگر، از الگوهای خاصی تقلید میکند—اما مگر هنر انسانی نیز تا حدی این ویژگی را ندارد؟
بهوضوح، هوش مصنوعی قادر است ماهرترین صنعتکار باشد و به بالاترین سطح از مهارت فنی (یا همان تخنه) برسد. یک ماشین پیشرفته میتواند برشهای میکرونی بزند یا به همه سوالهای با جوابِ موجود جواب دهد؛ کاری که از عهده ماهرترین پیشهوران و قویترین حافظه انسانی هم برنمیآید. بنابراین، اگر مرادمان از هنر، تقلید دقیق از چیزی باشد، هوش مصنوعی میتواند جای هنرمند را بگیرد. اما این که آیا این سازوکار میتواند در نهایت به آگاهی پیشرفته انسانی برسد و بنابراین واقعاً خلاق باشد و دارای قدرت اراده، سوالی است چالشبرانگیز.
آیا هوش مصنوعی پیشنیازهای تبدیل شدن به یک اراده مستقل در تصمیمگیری را دارد؟ و در این صورت، آیا هوش مصنوعی مستقلاً قادر به خلاقیت، نوآوری و ساختن معناها و زیباییهای جدید خواهد بود؟ تنها جوابی که میتوانم بدهم این است: پاسخ مثبت به این سوالها ترسناک خواهد بود!
با درود
استفاده و لذت بردم
حق مطلب را علمی و ماهرانه روشن فرمودین
با اجازه اگر بخواهم خلاصه و عامیانه و در تایید شما مطلبی اضافه کنم هوش مصنوعی فعلی یعنی جنگولک بازی، ترفندی برای فروش هرآنچه که قبلا توجهی به آن نمیشد، چه بسیارند شرکت های که پلاگین بسیار دارند اما با اضافه شدن یک پسوند ai به محصولشان مورد توجه عوام قرار خواهد گرفت و این موجی مضموم از فریبکاری تجاری را براه انداخته تا آنجا که ادوب هم برای عقب نماندن حرکتی مشابه کرد!
تا آنجایی که خطرناک نباشد جنگولک بازی خواهد بود تا کاربرد! اما از آنجا به بعد خطرناک خواهد شد و روزی بشر از ابن اشتباه بزرگ پشیمان
درود به قلم توانا ، روان و صمیمی شما