برای ماه تجلیل از زنان، عکاسان پیشگام نشنال جئوگرافیک به کارهای دیگر عکاسانی که با آنها کار میکنند یا در همان حوزه فعالیت دارند، نگاهی میاندازند و آنها را بررسی و تحسین میکنند.
«ماه تجلیل از زنان» به ماه مارس اشاره دارد که به عنوان زمانی برای تجلیل و بزرگداشت دستاوردها، مشارکتها، و تاریخ زنان در جوامع مختلف شناخته میشود. در این ماه، رویدادها، برنامهها و فعالیتهای مختلفی برگزار میشود تا توجه بیشتری به نقش و تأثیر زنان در تاریخ و جامعه جلب شود.
نوشته شده توسط دپارتمان عکاسی نشنال جئوگرافیک
عکاسان زن برخی از خاطره انگیزترین تصاویر زمان ما را برای نشنال جئوگرافیک گرفتهاند، از پرترههای کودک همسری در یمن ، هند و جاهای دیگر تا یک نگهبان پارک در کنیا که با آخرین کرگدن سفید شمالی نر قبل از مرگ حیوان خداحافظی میکند.
اولین باری که نشنال جئوگرافیک عکسهای یک زن را منتشر کرد بیش از یک قرن پیش بود. الیزا سیدمور (Eliza Scidmore) در اوایل دهه ۱۹۰۰ با تولید ۱۵ مقاله و تولید برخی از اولین عکسهای رنگی مجله، به نامی آشنا برای خوانندگان تبدیل شد و اولین زنی بود که به عضویت هیئت مدیره انجمن نشنال جئوگرافیک درآمد.
همانطور که جودی کاب (Jodi Cobb)، که اولین داستان خود را برای ما در سال ۱۹۷۵ عکاسی کرد، به شیوایی بیان کرد: «هر زنی که برای نشنال جئوگرافیک عکاسی کرده، به نوعی، اثر خود را بر این مجله و جهان گذاشته است. این قدرت عکاسی است: آن آثار پاکنشدنی هستند و در شبکیه چشم و خاطرات ما حک شدهاند.»
برای ماه بزرگداشت از زنان، نشنال جئوگرافیک از برخی از عکاسان زن خود خواست تا نظرات خود را در مورد کارهای دیگر زنان روایتگر که آنها را تحسین میکنند، به اشتراک بگذارند.
سارا لین ( Sarah Leen ) تقریباً ۲۰ سال به عنوان عکاس فعالیت کرد قبل از اینکه به عنوان ویراستار عکس و در نهایت به عنوان اولین مدیر زن عکاسی نشنال جئوگرافیک تبدیل شود. او پشتکار فوقالعاده عکاس خبری، لینزی آداریو را تحسین میکند. «لینزی هیچگاه پاسخ منفی را قبول نمیکند. او بیشتر در محل ماموریت میماند، در شرایط دشوارتر کار میکند، کمتر میخوابد و وقتی در ماموریت است هرگز متوقف نمیشود… او به شدت به مردمی که از آنها عکاسی میکند، به خصوص زنان و دختران، اهمیت میدهد. او به طور مستقیم با ترس و تراژدی روبرو میشود و برای به دست آوردن گزارش، حتی با وجود خواهشهای مکرر، امنیت خود را به خطر میاندازد. مهم نیست چقدر به او بگویید ‘لطفاً مراقب باش!’ او با وجود تمام چیزهایی که دیده و تحمل کرده است همچنان ایمان خود به انسانیت را از دست نداده است.»
کاب، که بیش از ۳۰ گزارش برای نشنال جئوگرافیک عکاسی کرده است، میگوید «تصاویر اخیر لینزی آداریو از اوکراین که [قلب را میسوزانند] بیش از پیش ثابت میکنند که او کسی است که بارها و بارها جان خود را برای ارائه مدارک از وحشیگری و بیرحمی جنگ به خطر میاندازد. بسیاری از مردم میتوانند شجاعت انجام یک کار را یک بار پیدا کنند. اما چه شجاعت فوقالعادهای لازم است تا آن را بیوقفه انجام دهند و بارها و بارها با خطر روبرو شوند. شما باید باور داشته باشید که کارتان تفاوتی ایجاد خواهد کرد و واقعاً میتوانید جهان را تغییر دهید.»
سارا لین همچنین لین جانسون را به خاطر دلسوزی که در کارش مشخص است، مورد توجه قرار داد. «قدرت او از نیازش به درک واقعی آنچه میبیند ناشی میشود. او یک متفکر عمیق است… او تمام قلب و روحش را در ایجاد تصاویر قرار میدهد تا به ما کمک کند تا ببینیم و درک کنیم.»
لین میگوید: «این برای من یک تصویر بسیار احساسی است. انتخاب این که چهره کالیین سیسک را نشان ندهیم در حالی که دود از پیپش بلند میشود، به شدت بیانگر این است که از دست دادن یک زبان، به معنای از دست دادن خود است. بدون هیچ کلمهای، من برای چیزی که هرگز شانس شناختنش را نخواهم داشت، احساس اندوه میکنم.»
کالیین سیسک رهبر معنوی و رئیس قبیله وینمم وینتو (Winnemem Wintu) در شمال کالیفرنیا است. او به عنوان رهبر قبیله، نقش مهمی در حفظ و احیای فرهنگ، زبان و سنتهای قبیله خود ایفا میکند. کالیین سیسک به ویژه برای تلاشهایش در زمینه حفاظت از منابع طبیعی، از جمله رودخانهها و زمینهای مقدس، شناخته شده است. او همچنین در مبارزه برای حقوق بومیان آمریکا و حفظ محیط زیست فعالیتهای بسیاری داشته است. تلاشهای او برای حفظ هویت فرهنگی و معنوی قبیلهاش، تأثیر بسزایی در جامعه وینتوی نوم لاکوتا و سایر جوامع بومی داشته است.
ایمی توئنسینگ (Amy Toensing)، که دو دهه به نشنال جئوگرافیک کمک کرده است، نیز از جانسون الهام میگیرد. «من از انسانیتی که او به کارش میآورد و ارتباط و حساسیتی که نسبت به افرادی که عکاسی میکرد داشت، شگفتزده شدم… فراتر از کارهای لین، من کسی را پیدا کردم، یک زن، که میتوانستم با او کار کنم و آرزو داشته باشم که مانند او باشم.»
مگی استیبر که در حدود ۷۰ کشور در سراسر جهان کار کرده است، استعداد خاصی در ثبت تصاویر دارد، مانند عکسی که این داستان با آن شروع میشود، که «ترکیبی فوقالعاده از زیبایی و تراژدی، نرم و خشن… تیره و فراموشنشدنی» است، به گفته جودی کاب (Jodi Cobb) : «ما میتوانیم به سرعت آن را در ذهنمان تصور کنیم. ما نیازی به دوباره دیدن آن نداریم تا تأثیر آن را احساس کنیم.»
نیکول سوبکی (Nichole Sobecki)، عکاس و فیلمساز مستقر در نایروبی، کنیا، در مورد کارهای مگی استیبر میگوید: «این پرتره از کِیتی (Katie) با پدر و مادرش، راب و آلزیا، میتواند من را به اشک بیاندازد و همیشه به من یادآوری میکند که چگونه درد، تعهد و عشق به شکل پیچیدهای در تجربه انسانی با هم تنیده شدهاند.» درباره تصاویر مگی استیبر در عکسهای کیتی، سوبکی (Sobecki) میگوید: «تصاویر مگی استیبر نور میدهند، اما به نظر میرسد که این درخشندگی از یک آگاهی عمیق از تاریکی که درست در آن سوی آن است، ناشی میشود.» سوبکی اضافه کرد که تمایل استیبر برای غیرمستقیم معطوف کردن دوربین به سمت خود با پروژههایی مانند پروژه زیر «نیاز به شجاعت زیادی دارد تا به درون خود نگاه کنیم و درهای زیرزمین و اتاق زیر شیروانی درون خود را باز کنیم، اما این کار میتواند یک آموزگار عمیق باشد.»
عبارت «غیرمستقیم معطوف کردن دوربین به سمت خود» به این موضوع اشاره دارد که عکاس به جای اینکه فقط سوژههای بیرونی را به تصویر بکشد، از طریق پروژهها و تصاویرش به بررسی و نشان دادن جنبههای درونی و شخصی خود میپردازد. این کار ممکن است شامل بازتابهای شخصی، تجربیات زندگی، یا احساسات و افکار عمیق او باشد. به عبارت دیگر، او با استفاده از دوربین به شکلی خودنگرانه به درون خود مینگرد و این تجربههای درونی را از طریق عکسهایش به دیگران منتقل میکند.
کارلا گاشت (Karla Gachet)، متولد کیتو، اکوادور و ساکن لس آنجلس، میگوید که استیبر بسیاری از عکاسان زن را تحسین میکند، از جمله کسانی که راه را برای نسل جدید هموار کردند، اما کلماتی که استیبر سالها پیش در یک کارگاه به اشتراک گذاشت همچنان در ذهنش مانده است: «اگر میخواهید یک عکاس خوب باشید، زیاد بخوانید، زیاد فیلم ببینید، سفر کنید… فقط به عکسها نگاه نکنید. برای اینکه یک عکاس خوب باشید، باید انسان متفاوت و جالبی باشید.»
گاشت میگوید: «من فکر میکنم که این در عکاسی و شخصیت او مشخص است. کار او درباره باغ مخفی لیلی لاپالما (Secret Garden of Lily LaPalma) [مجموعهای از تصاویری که قصد دارد احساسات شخصی پنهان را نمایان کند] بسیار اصیل بود و مرزهای شخصی او را گسترش داد.»
استیبر برای نام بردن از تنها یک عکاس زن که کارهایش را تحسین میکند، دچار مشکل شد: «این مانند پرسیدن این است که کدامیک از خواهرانت را بیشتر دوست داری… تعداد بسیار زیادی وجود دارند.» با این حال، مجبور به انتخاب یکی شد، او تصاویر اوگنیا آربوگایوا را به عنوان «عکسهایی که روحانگیز و نقاشانه هستند» توصیف کرد.
استیبر میگوید: «کارهای او دارای یک ظرافت خاص است. بارها و بارها برای الهام گرفتن به عکسهایش باز میگردم. او در هر کجا که میرود، زیبایی را پیدا میکند، یک نوع زیبایی ظریفی که میتواند چند سیب پیچیده شده در یک کاغذ روزنامه را شگفتانگیز جلوه دهد.»
رعنا افندی (Rena Effendi)، عکاس آذربایجانی که کارهایش بر محیط زیست، جامعه پس از جنگ و نابرابری اجتماعی تمرکز دارد، میگوید که عکسهای آربوگایوا «از واقعیت فراتر میروند و من را به قلمرو دیگری میبرند، به دنیای جادو و افسانهها درباره مکانهای دورافتاده و منزوی. من مجذوب شخصیتهای تنها و مرموز در داستانهای او هستم، چه یک شکارچی پروانه در اندونزی باشد و چه یک هواشناس در قطب شمال.»
افندی میگوید: «عکسهای او بسیار صمیمی هستند. گویی او آرام در اتاق نشسته و نگاه میکند و تقریباً افکار قهرمانانش را میخواند..»
بثانی مولنکوف (Bethany Mollenkof)، عکاس مستند و فیلمساز مستقر در لس آنجلس، میگوید که استفانی می-لینگ (Stephanie Mei-Ling) «چنان حضور آرام و متفکری به پرترههای خود میبخشد که بیننده را وادار به مکث و درک اثر میکند.»
مولنکوف میگوید: «استفانی تصاویری ایجاد میکند که مانند اشیاء باستانی به نظر میرسند، تصاویر دقیق و مهمی که میتوانیم سالها از آنها درس بگیریم.»
اریکا لارسن (Erika Larsen)، [یک عکاس و داستانگوی چند رشتهای که برای مقالاتش شناخته شده است و فرهنگهایی را که با طبیعت ارتباطات نزدیکی دارند، مستند میکند،] میگوید: «هانا ریس مورالس یکی از زنانی است که به طور مداوم ثابت میکند که تمام محدودیتهای ممکن را بازتعریف خواهد کرد. او حساس، مصمم، کنجکاو، باهوش، بیباک است و واقعاً نمیتوان او را در قالبی قرار داد یا تعریف کرد… تصاویر او به تغییر دیدگاههای بشری ادامه خواهند داد.»
«داستان او، «لالاییهای زنده» (Living Lullabies)، برای من بسیار تأثیرگذار است زیرا این توانایی را دارد که به ما یادآوری کند، همه ما در یک زمانی کودکانی بودهایم که میتوانستیم چشمانمان را ببندیم و رویاپردازی کنیم.»
خلود عید (Kholood Eid)، عکاس مستند و فیلمساز ساکن نیویورک میگوید: «هر تصویری که او خلق میکند، سرشار از توجه و لطافتی است که نشان دهنده همدلی است. او هر موقعیتی را با نهایت دقت و توجه مدیریت میکند و شما را شگفتزده میکند که چقدر برای کسانی که در مقابل دوربینش قرار دارند، ارزش قائل است.»
لوخان آگوستی (Lujan Agusti) [ عکاس مستند و داستانپرداز بصری مستقر در تیرا دل فوئگو (Tierra del Fuego)، آرژانتین ] میگوید: «کارلا گاچت (Karla Gachet)، [ عکاسی که بر روی پروژهای درباره تنوع فرهنگی و اجتماعی در آمریکا کار کرده و در جامعه عکاسان لاتین برجسته است.] یک مرجع عالی برای کارش است و به ما این احساس را میدهد که رسیدن به مکانهایی که همیشه غیرممکن به نظر میرسند ممکن است.» او میگوید: وقتی کارلا در مورد این عکس [ از یک مادر و نوزاد تازه متولد شده اش ] صحبت میکند، آن را به تجربهاش به عنوان یک مادر متصل میکند…. او راههای شگفتانگیز و شاعرانهای برای به تصویر کشیدن واقعیتهایی که گاهی بیرحمانه هستند اما وجود دارند و باید گفته شوند، پیدا میکند.»
کیانا حایری، عکاس ایرانی-کانادایی که سالها در افغانستان زندگی کرده است، میگوید همیشه به آندریا بروس احترام گذاشته است. «کارهای او همیشه زیبا، بافکر، حساس و با احترام به موضوعاتش بوده است… یکی از عکسهایی که همیشه در ذهن من باقی مانده، عکس او از سوریه است… نورپردازی و حالت آن عکس، جلوهای روحانی به آن داده بود.»
جنیفر هِیز (Jennifer Hayes) که یک عکاس است، از کارهای مداوم آندریا بروس در زمینه بررسی دموکراسی در آمریکا به عنوان یک الهامبخش یاد میکند.«آندریا از هر پیکسل استفاده میکند تا نشان دهد که ما با وجود تفاوتهایمان چقدر شبیه هم هستیم… از ارتباطات ما استفاده میکند نه از شکاف فرهنگی»، هیز میگوید. «او روی انسانیت سرمایهگذاری میکند.»
یاگازی امِزی (Yagazie Emezi) هنرمند نیجریهای و عکاس خبری خودآموخته که در لاگوس، نیجریه ساکن است، میگوید که دیدگاه دانیِلا زالکمن «بر پایه مهربانی و سخاوت بنا شده است، که به همه کارهای او جهت میدهد… او با شیوهای بسیار هدفمند، اما در عین حال با ملایمت و با احترام به موضوعات پیرامونش رفتار میکند.»
ریز مورالس (Reyes Morales) میگوید: «وقتی این تصاویر را میبینم، به یاد میآورم که چقدر تجربیات ما چندلایه هستند و چقدر در عمق، چیزهایی موجود هستند، این تصویر همچنین آشنایی ما با نمادها را معکوس میکند که به جای تأیید کلیشهها، ما را به پرسشهایی درباره این مرد و تجربیاتش دعوت میکند. من هنوز نمیتوانم تصمیم بگیرم که آیا این مرد این نمادها را شکل میدهد، یا اینکه توسط آنها پنهان شده است.»
امی ویتال (Ami Vitale)، عکاس، نویسنده و فیلمساز نشنال جئوگرافیک میگوید: «نام بردن از یک نفر غیرممکن است زیرا بسیاری از این زنان به من الهام بخشیدهاند… مگی استبر، لین جانسون، ملیسا فارلو، آنی گریفیث، جودی کوب، جنیفر هیز، لینسی آداریو، استفانی سینکلر، آندریا بروس و بسیاری از نسل بعدی داستاننویسان، زنانی هستند که من آنها را تحسین می کنم.»
امی ویتال میگوید: «آنچه که در همه آنها مشترک میباشد، همدردی و همدلی است، اگرچه کار آنها بینظیر است، اما چیزی که بیشتر از همه درباره این زنان دوست دارم، تعهد آنها نه تنها برای گرفتن تصاویر قدرتمند است، بلکه برای استفاده از موقعیت خود برای ایجاد تغییر واقعی در جهان است. تصاویرشان امید و نور به این دنیا میآورند و منبعی دائمی از الهام هستند.»
منبع: nationalgeographic.com
شبکههای اجتماعی محمد سعیدی (مترجم) @moeeosa