هر چقدر هم که سرعت فیلم کم باشد، روح (معنا) همیشه به اندازهی کافی برای عکاسی که انتخابش کرده است صبر میکند.
ماینور وایت
ماینور وایت سوژه را استعارهای برای درک عاطفی در نظر میگرفت. او با قرار دادن ساختمان در مرکز تصویر، از آن به عنوان نقطهی تلاقی خطوط مورب و منحنی تپههای اطراف استفاده کرده است. این کار، جلوهی دقیقی از علاقهی او به پیوند میان جنبههای عرفانی و مادی را نشان میدهد. به احتمال زیاد، [این] اثر “حوالی ناپل، نیویورک” با استفاده از فیلم استوک سیاه و سفیدِ مادون قرمز که باعث ایجاد ظاهر منفی عجیب و غریب تصویر نهایی شده، به وجود آمده است. در این عکس، به نظر میرسد منظره [اطراف ساختمان] پوشیده از برف است و انبار سفید، به رنگ سیاه درآمده است.
ماینور وایت، درست شبیه دوست صمیمی و همکارش اَنسل آدامز، عکسهایش را با دقت طرحریزی میکرد. او هر عکس را تجسم کرده و با وسواسی فراوان که کاملاً در تضاد با ایدهی عکاسی مستند و فرصتهای ژورنالیستی بود، برای تک تک عکسها برنامهریزی میکرد. او اغلب از اشیای پیشپا افتاده یا صحنههای بیرونیای که به موجب کیفیت نور زیبا میشدند عکس میگرفت. گرچه عکاسی وایت پس از دههی ۱۹۷۰ از مد افتاد، زمانی که هم فلسفهی شخصی و هم روشهای فنیاش بیش از حد کارشده و اغراقآمیز تلقی میشدند، اما آثار او نماد دورهای در عکاسی هستندکه در آن، تکنیک به بلوغ رسید و بار دیگر به عنصر اصلیِ عکاسی هنری تبدیل شد.
منبع: What Makes Great Photography: 80 Masterpieces Explained by Val Williams