تصویر ۱. جری اولسمن. نگاه به درون، ۱۹۹۰
جری اولسمن (Jerry N. Uelsmann) در ۱۱ ژوئن ۱۹۳۴ در شهر دیترویت، میشیگان متولد شد. او پسر دوم یک فروشندهی خواروبار بود و در نوجوانی و سالهای مدرسه شاگرد زرنگی نبود. در طول دوران تحصیل در دبیرستان به عکاسی علاقهمند شد. او معتقد بود که با استفاده از دوربین میتواند در محیط بیرون از کالبدش زندگی کند.
«جری اولسمن لیسانس هنر خود را در سال ۱۹۵۷ از انستیتو تکنولوژی راچستر اخذ کرده و دورهی فوقلیسانس هنر را در دانشگاه ایندیانا گذرانده است. او مدتی را نیز نزد اساتیدی چون ماینور وایت (Minor White)، بُمانت نیوهال (Baumont Newhall) و هِنری هلمز اسمیت (Henry Holmes Smith) کار کرده و معتقد است اسمیت او را به داخل این دریای عمیق هنر هل داده است.»
«او دربارهی تاریکخانهی ظهور و چاپ میگوید: «همینطور که عکسها را چاپ میکنم، ایدهها به سراغم میآیند و من احتمالات مختلف را کشف میکنم.» او معمولاً دو، سه یا تصاویر بیشتری را با یکدیگر ترکیب میکند؛ هر نگاتیو را در دستگاهی جداگانه قرار داده و بهصورت آزمایشی چاپ کرده و در این حین به نوع ترکیبش با تصاویر دیگر نیز فکر میکند. در طی این فرآیند، از دستگاهی به سراغ دستگاه دیگر میرود و مدت زمان نوردهی صحیح برای چاپ هر تصویر را یادداشت میکند. در ترکیب نهایی، هر یک از تصاویر در جای معین خود قرار میگیرد؛ در آفرینشی که حتی نمیتوان چگونگی فرآیندش را از پیش حدس زد.»
جری اولسمن خدای احساسات است. این را در آثار او میتوان مشاهده کرد؛ احساساتی که شاید بیشتر از یک زن انتظار میرود. او سه بار ازدواج کرده و هر سه ازدواج ناموفق و منجر به جدایی شده است. شاید او به دنبال پیدا کردن این درونیات زنانه در موجود دیگر بوده که موفق نشده است. برعکس، این موضوع در فتومونتاژهایش باعث خلاقیت و خلق آثاری باارزش شده است.
برای بررسی آثار اولسمن بهتر است ابتدا نگاهی کوتاه به کهن الگوی «آنیما» داشته باشیم. آنیما تجسم تمامی گرایشهای روانی زنانه در روح مرد است، همانند احساسات، خلقوخوهای مبهم، مکاشفات پیامبرگونه، احساسات نسبت به طبیعت و غیره. «عنصر مادینه هنگامی نقش مثبت میگیرد که مرد به گونهای جدی به احساسات، خلقوخو، خواهشها و نمایههایی که از آن تراوش میکند توجه کند، و به آنها شکل بدهد. مثلاً بهصورت نوشتههای ادبی، نقاشی، هنرهای تجسمی، موسیقی یا رقص. و هنگامی که با بردباری و به مدتی طولانی چنین کرد، دیگر الهامات عمیق برآمده از ژرفای ناخودآگاه نیز مکمل اولینها خواهد شد.» (لوییز فون فرانتس، ۱۳۹۳ : ۲۷۹-۲۸۱)
در یکی از آثار اولسمن، که مربوط به سالهای اخیر است، او بهروشنی جنبههای ناخودآگاه جمعی را به نمایش میگذارد. در این عکس، تصویری از بودا در وسط کادر قرار دارد و یک کره در بالای سرش جا گرفته است. زنی در دوردست بهصورت ضد نور به تصویر کشیده شده است. (تصویر ۳)
دایره یا «ماندالا» (به معنی دایره در سانسکریت) یا دوایر کیهاننما، جدولی است هندسی مورد استفاده در ادیان بودا و هندو که بهعنوان نمادی برای جهان هستی به کار میرود. اصل ماندالا از دین هندو است، ولی در آیین بودا هم کاربرد زیادی پیدا کرده است.
ماندالاها دایرههایی نمادین برای تمرکز بر خویشتن و جستوجو در درون انسان هستند. مرکز دایره جدول ماندالا برای تمرکز در حین مراقبه دینی به کار میرود. اَشکال متقارن هندسی ماندالا خودبهخود توجه شخص را به مرکز دایره جذب میکنند.
کارل یونگ (Carl Jung) ماندالا را کهنالگوی خویشتن میداند، نماد تمامیت و نظم، و کار ویژهی آن سازماندهی و دربرگیری تمامیت روان و ساماندهی و تنظیم دوبارهی وضعیتهای هرجومرجآلود است. او در کتاب خاطرات، رویاها و اندیشهها میگوید: «ماندالاهای من رمزنگاریهای مربوط به وضعیت خودم بود که هر روز یک طرح جدید از آن به من الهام میشد. من آنها را مثل مروارید گرانبها محافظت کردم. بهطور فزایندهای برای من روشن شد که ماندالا «مرکز» است، شاخص تمام مسیرهاست، و مسیری است به مرکز، به فردیت.»
در تصویر ۳ ما تصویری سیاه (ضدنور) از یک زن میبینیم که جزئیاتی از آن پیدا نیست. گویا این جزئیات برای خود اولسمن روشن نیست و او در حال مکاشفهی آنیمای درون روان خود است. سیاه بودن آن میتواند به این دلیل باشد که اولسمن آنیما را بخش تیرهی روان خود میداند. پیشتر گفتیم که آنیما جنبهی منفی هم دارد و میتواند بهصورت منفی در شخصیت مرد بروز کند.
اگرچه عکسهای اولسمن همیشه به بررسی وضعیت انسان توجه داشتهاند، اما اثر او با عنوان «اکنون» هنرمندی را نشان میدهد که عمیقتر به درون خودش میپردازد. تصاویری مانند سؤالات دلخراش و دلپذیر از خود، دریچهای صمیمی و بدون کنترل را به روان هنرمندی ارائه میدهد که کار او برای دهها سال است بینندگان را به فکر معماهای وجودی در درون خود میگذارد. او به ژرفترین لایههای ناخودآگاه نفوذ میکند، جایی که روان اولیهی بشر شکل گرفته و تا به امروز ادامه پیدا کرده است.
در اثر دیگری از اولسمن با عنوان «افسانهی درخت»، او خود را بخشی از طبیعت دانسته که در درونش زنی بدون جزئیات نمایان و جای قلب زن، هالهای از نور وجود دارد. این نور نشانهای از بیداری آنیمای درون اولسمن است، که شاید بخش اعظمی از روان او را تسخیر کرده است. (تصویر ۴)
در برخی از آثار اولسمن نمادهای دیگری مانند سنگ دیده میشود. «میدانیم که برای جوامع باستانی و جوامع ابتدایی حتی سنگهای نتراشیده سرشار از مفاهیم نمادین هستند. به باور آنان که فرهنگ ابتدایی دارند، سنگهای نتراشیدهی طبیعی جایگاه ارواح خدایان است و از آنها برای سنگ گور و سنگ حصاربندی استفاده میکنند و آنها را اشیائی میدانند که از حرمت مذهبی برخودار اند.» (یافه، ۱۳۹۴: ۹۴) (تصویر ۵)
در این تصویر سنگ معلقی میان آسمان و زمین قرار دارد. پیشتر توضیح دادیم که به عقیدهی یونگ، سنگ یکی از نمادهای «خود» یا تمامیت روان است. اولسمن در جستوجوی خویشتن و رابطهی خود با هستی میگردد. او در تصویر دیگر سنگ را بهشکل خانهای به تصویر کشیده و گویا این خانه نمادی از خویشتن است. (تصویر ۶)
چشم یکی دیگر از نمادهایی است که در آثار اولسمن مشاهده میگردد، نمادی که نشان از «چشم ایزدی» است. چشم جهانبین نمادی است متشکل از یک چشم که اغلب توسط پرتوهایی از نور احاطه میشود و معمولاً در یک مثلث قرار میگیرد. از دید گروهی نیز، چشم جهانبین بهعنوان چشم شیطان در نظر گرفته میشود که در حال نظاره کردن بشریت است.
ردپای تصویرسازی از چشم ایزدی را میتوان در اسطورهشناسی مصری و چشم حورس یافت. همچنین در آیین بودایی که در سرتاسر کتب مقدسشان از بودا معمولاً با صفت «چشم جهان» یاد میشود نیز به چشم میخورد و نشانگر سهگانههای مثلثی است که تیراتنا یا سهگوهر نام دارد. (ویکی پدیا)
آثار اولسمن نشان میدهد که او به آیینهای شرقی بهخصوص اسطورههای مصر و هند علاقهمند است یا در ناخودآگاه جمعی برای او نشانههایی به ارث رسیده است. (تصاویر ۷ و ۸)
جری اولسمن نگاهش معطوف به درون وجودی خود است. او در جستوجوی حقیقت درونی خویش میگردد که بخشی از این حقیقت در کهنالگوهایی مثل آنیما و سایه است. در آخر، به این جمله از مولانا بسنده میکنم که «حقیقت آیینهای بود که از آسمان و از دست خدا به زمین افتاد و شکست، هر کس تکهای از آن را برداشت، خود را در آن دید و گمان کرد حقیقت نزد اوست. حال آن که حقیقت نزد همگان پخش بود».
منابع
- فن فرانتس، ماری لوئیز (۱۳۹۳). چهار مقاله یونگی، مترجم مهدی سررشته داری، ناشر مهر اندیش
- یافه، آنیلا. یاکوبی، یولاندو (۱۳۹۴). انسان و نمادهای هنری. ترجمهی حسن اکبریان طبری. نشر دایره
- artnet.com