تصویر ۱. سالی من. برگشت، ۲۰۰۵، عکس نقره ژلاتین
سالی من: هزار گذر
سالی من (متولد لکسینگتن، آمریکا، ۱۹۵۱) طی بیش از چهل سال با تجربهگریهایش عکسهایی مرثیهوار و زیبا به دست داده که بنمایههای اصلی موجودیت را میکاوند: حافظه، میل، مرگ، پیوندهای خانوادگی و بیاعتنایی تحکمآمیز طبیعت به تقلاء آدمی. آنچه این بدنهی کاری گسترده را یکپارچه ساخته این است که همگی این عکسها محصول یک مکان هستند: جنوب آمریکا[۸]. من، که بومی شهر لکسینگتن در ایالت ویرجینیا است، دیرزمانی است که دربارهی چیستی زندگی در جنوب آمریکا نوشته و بهعنوان یک جنوبی شناخته شده است.
او با بهرهگیری از عشق عمیقش به سرزمین مادری و دانشش دربارهی تاریخ خونبار این ناحیه، سؤالهایی برانگیزاننده طرح کرده – دربارهی تاریخ، هویت، نژاد و مذهب – که میان مرزهای جغرافیایی و ملی میپیچند. «سالی من: هزار گذر» کاوشی است دربارهی تأثیر رابطهی من با این سرزمین بر کار او، این که میراث جنوب-هم بهعنوان وطن و هم گورستان، هم پناهگاه و هم میدان نبرد – چگونه همچنان نفوذش را بر هویت آمریکایی حفظ کرده.
این نمایشگاه، که در پنج بخش – خانواده، سرزمین، واپسین نشانهها، طاقت بیار و آنچه میماند – دستهبندی شده و مشتمل است بر بسیاری از کارهایی که پیشتر منتشر نشده یا بهشکل عمومی به نمایش در نیامدهاند، عنوانش را از قطعهی شاعری با نام جان گلِندِی[۹] گرفته است: «روح هزار گذر دارد، قلب، تنها یکی.» این عنوان با پژواک دلبستگی من به جنوب، نیز تلویحاً به آگاهی او از پیچیدگی تاریخ چندلایه و درهمتافتهی این سرزمین اشاره دارد.
خانواده
سالی من بین سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۹۴ در کلبهی تابستانی خانواده در شِنندُئا وَلی از سه فرزندش اِمت، جسی و ویرجینیا عکاسی کرد. عکسهای او واجد حس آسودگیِ وقتگذرانی کنار رودخانه و سرزمینی است که گرداگرد مأمن روستایی خانوادگیشان را گرفته بود. او جای دوربینهای کوچک که معمولاً برای عکسهای سردستی خانوادگی به کار میروند، عمدتاً یک دوربین بزرگ ۸ در ۱۰ اینچی [≈ ۲۰ در ۲۵ سانتیمتر] به کار برده است، که او را در سنت عکاسی هنری قرار میدهد.
به هر حال، او جای ثبت جنبههای احساسی کودکی، فعالیتهای روزمره و اتفاقات ناگوارش، نیز پیچیدگی روانشناختیاش را به تصویر کشیده است. در تصاویر او نهتنها شاهد زیبایی، نفسانیت و شفقت هستیم، که نیز میتوانیم خشم، شرم، سرگشتگی، مرارت و کشاکش همیشگی میان وابستگی و استقلال را ببینیم. من با حوصله کودکانش را هنگام بازی کردن و استراحت دنبال کرد و امور صمیمی و روزمره را به لحظاتی شگفتانگیز بدل ساخت – جسی در حال شیرجهزدن یا امت در حالی که روی سطح رودخانه معلق مانده.
اما بسیاری از این عکسها حاصل برنامهریزیهای دقیق و کنترلشدهاند. من با همکاری نزدیکی که با فرزندانش داشت، صحنههایی دراماتیک را بازسازی کرد. او گاهی از آنها میخواست ژستهایی به خود بگیرند و گاهی نیز ژستهای خود آنها را تصویر میکرد. عکسهای حاصل حقیقت و خیال را در هم آمیختهاند، «اما»، همان طور که من نوشته، «بیشترشان از چیزهایی هستند که هر مادری معمولاً دیده است.»
من در سال ۱۹۹۲ شصت تا از این عکسها را در کتابی زیر عنوان خانوادهی بیواسطه[۱۰] منتشر کرد. وجود عکسهایی از کودکان برهنه و به چالش کشیدن مفاهیم کودکی در این کتاب، سؤالهای سختی دربارهی اختیارات والدین، آزادی هنری و مرز میان عکسهای عمومی و خصوصی برانگیخت.
-
تصویر ۵. سالی من. عمق جنوب[۱۱]، بدون عنوان (فُنْتِیْنبلو)، ۱۹۹۸ (چاپ: ۲۰۱۷). عکس نقره ژلاتین. -
تصویر ۶. سالی من. عمق جنوب، بدون عنوان (درخت زخمی)، ۱۹۹۸. عکس نقره ژلاتین.
سرزمین
سالی من در اوایل دههی ۱۹۹۰ کمکم از عکاسی از خانوادهاش فاصله گرفت و به ثبت منظرهی پیرامون آنها پرداخت: بهگفتهی من، او «کمین مناظر شد.» من با عکاسی از تپهها، رودخانهها و جنگلهای کنار خانهاش کار را آغاز کرد، عکسهایی که حس عمیقی از نزدیکی و صمیمیت دارند چرا که حاصل سالها مشاهده و تفکرند. در سالهای بعدِ این دهه و زمانی که او به نواحی جنوبیتر آمریکا پا گذاشت – به جرجیا، لوئیزیانا و میسیسیپی – عکسهایش غالباً به تاریخ بسیطتری از جنگ، مرگ، رنج و ظلم اشاره دارند چرا که او میخواست جای زخمهای گذشته در این سرزمین را نشان دهد.
-
تصویر ۷. سالی من. میدان نبرد، مانساس (رگهها)، ۲۰۰۰. عکس نقره ژلاتین. -
تصویر ۸. سالی من. میدان نبرد، اَنتیتم (خورشید سیاه)، ۲۰۰۱. عکس نقره ژلاتین و نگاتیو کلودیون تر.
واپسین نشانهها
لکسینگتن در ایالت ویرجینیا، واپسین منزلگاه استُنوال جکسن[۱۲] و رابرت لی[۱۳]، شهری است غرقه در گذشته، تاریخ بردهداری و جنگ داخلی آمریکا. قریب به یکسوم از نبردهای این جنگ در ویرجینیا رخ داده، لذا این ناحیه نقشی ویژه داشته است. من با در نظر گرفتن تأثیر تاریخ بر سرزمین مادریاش، پرسید که «آیا زمین یادش میماند؟ آیا این زمینها، که پذیرای کشتوکشتاری وصفناپذیر بودند، جایی که تعداد نامشخصی از انسانها خاک شدهاند، بهنحوی شهادت خواهند داد؟ و اگر چنین کنند، با چه صدایی صحبت خواهند کرد؟ آیا در این میدانهای مبارزه که اینک آرام گرفتهاند و زمان در آنها ایستاده است، حضوری اسرارآمیز از مرگ را میتوان یافت؟»
او بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳ برای پاسخگویی به این سؤالات کاوشش را آغاز کرد، در مجموعهعکسهایی از «گوشهوکنارهای جداافتادهی … شاخساران» در میدانهای نبرد اَنتیتم، کُلد هاربر، فردریکسبرگ، مانساس، وایلدرنِس و جاهای دیگر – همگی در فاصلهی تیررس لکسینگتن. او، همچون بسیاری از عکاسان جنگ داخلی آمریکا، برای تهیهی نگاتیوهایش با فرآیند قرننوزدهمی کلودیون تر کار کرده است. اما او، برخلاف پیشینیانش، پذیرای نقوص حاصل کار با کلودیون – خطوخشهای روی نگاتیو، سوراخشدگیها و کندهشدگی پیمایه – بوده، چرا که این نقوص طنینی استعاری به تصاویرش میافزودند. او با این نقوص فرصت یافت نشان دهد که مرگ چطور «با دستهایش این منظرهی مسحورکننده را شکل داده و برای همیشه شهرهنامی را با آن همراه کرده است.»
-
تصویر ۹. سالی من. مردان، استیون، ۲۰۰۶ – ۲۰۱۵. -
تصویر ۱۰. سالی من. بیولا باپتیست، ۲۰۰۸ – ۲۰۱۶. عکس نقره ژلاتین.
طاقت بیار
من در اوایل دههی ۲۰۰۰ دورهای از خودشناسی را آغاز کرد تا دریابد که نژاد، تاریخ و ساختار اجتماعی ویرجینیا به چه نحوی نهتنها این منظره که نیز کودکی و نوجوانی خود او را شکل داده است. او با تقلا برای دستیابی به «شکاف ظاهراً غیرقابلانکار میان نژادها»، سعی کرد تا «رودخانههای خون» آفریقاییآمریکاییهایی که در این سرزمین ریخته شده را مورد توجه قرار دهد، نیز دلاوریهاشان و مسیرهایی که طی کردند برای رهایی از بردگی.
او این کار را با تهیهی چهار گروه از عکسها انجام داد. دو گروه مسیرهای مادی و معنوی را نشان میدهند: رودخانهها و باتلاقهایی که به بردگان راههای بالقوهی آزادی را نشان دادهاند؛ و کلیساهایی که راه معنوی رستگاری را وعده دادند. دو گروه دیگر، خودِ آفریقاییآمریکاییها هستند: کسانی که مدل عکاسی من شدند؛ و ویرجینیا «جی-جی» کارتر، کسی که پنجاه سال برای خانوادهی من کار کرده و حضوری برجسته در زندگی او داشته است.
من عنوان این مجموعه را طاقت بیار گذاشت، چرا که واژهی «abide» معنای عهد بستن و ایستاده و ثابتقدم باقی ماندن میدهد، و معمولاً با تداعی منفی به کار رفته است («دیگر طاقت ندارم») تا تلویحاً به طاق شدن طاقت اشاره داشته باشد. این عنوان همچنین نوعی سرود مسیحی است [اینجا بیشتر معنی «با من بمان» میدهد]، دعایی با خدا که از او میخواهد در سراسر آزمونهای زندگی و نیز مرگ همراهش باشد.
آنچه میماند
سالی من گفته بود که مرگ «تندیسگر منظرهی مسحورکنندهای» است که او هر روز در مزرعهاش میدید؛ نیز تندیسگر چند مجموعهعکسی که او اوایل دههی ۲۰۰۰ تهیه کرد، عکسهایی که نشانگر میرایی، سالخوردگی، شکنندگی زندگی و خانوادهاش هستند. این تصاویر جملگی بازتابگر عقیدهی او هستند، این که تنها با روبهرو شدن با مرگ است که میتوانیم زندگی را مزه کنیم. به گفتهی من، از دست دادن «برای آن است که بیشتر قدر اینجا و اکنون را بدانیم.»
او در سال ۲۰۰۴ مجموعهای از پرترههایی اسرارآمیز از فرزندانش تهیه کرد، کسانی که دیگر به سن بزرگسالی و جوانی رسیده بودند. این مجموعه با عنوان چهرهها با زاویهی بسته و مدتزمان نوردهی طولانی (تا سه دقیقه) تهیه شده است. تصاویر اندازهبزرگ و نهچندان واضح او، بهشکلی آسیمهگر یادآور پرترههای پسازمرگ سدهی نوزدهمی هستند. دو سال بعد، او چند خودنگارهی فراموشنشدنی تهیه کرد که اشاراتی تلویحی به واپاشی، درد و سالخوردگی دارند. او همچنین دوربینش را به سمت شوهرش لری نشانه گرفت، کسی که از تحلیل عضلانی رنج میبرد.
اگر چه من از موقع دیدارشان در سال ۱۹۶۹ او را دائماً عکاسی کرده، در اوایل دههی ۲۰۰۰ در قالب مجموعهای با عنوان پرادفلش[۱۴] – این عبارت را برای زائدهای به کار میبرند که روی جراحات اسب شکل میگیرد – شروع کرد به مستند کردن تغییرات فیزیکی بهوجودآمده در بدن او. اگر چه من برای عکسهایش عمدتاً عناوینی توصیفی انتخاب میکند، اما عناوینی که او برای تصاویر لری انتخاب کرده غالباً ملهم از ادبیات و منابع هنری هستند، از اسطورگان یونانی، هنر کلاسیک و کتاب مقدس، تا نویسندگان محبوبش، از جمله تامس الیوت[۱۵]، ازرا پاوند[۱۶] و یودُرا وِلتی[۱۷].
تمامی این کارها دربارهی سرشت ناپایدار حافظه هستند، آسیبپذیری نسبت به ویرانگری زمان، و شکاف غیرقابلوصف میان روح و ماده. او هنگام انتشار چند تا از این عکسها، قطعهشعری از پاوند را ضمیمهشان کرد:
«آنچه بدان عشق میورزی باقی خواهد ماند/ باقیاش کنجار و تفاله است/ آنچه بدان عشق میورزی/ جدا نمیشود از تو.»
پینوشتها:
[۱] Sally Mann
[۲] Sally Mann: A Thousand Crossings
[۳] National Gallery of Art, Washington
(۴ مارس تا ۲۸ می ۲۰۱۸)
[۴] The Museum of Fine Arts, Houston
(۳ مارس تا ۲۷ می ۲۰۱۹)
[۵] Jeu de Paume
(۱۸ ژوئن تا ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۹)
[۶] Sarah Greenough
[۷] Sarah Kennel
[۸] the American South. منظور بخشی از سرزمینهای جنوبی آمریکاست که طی جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱ – ۱۸۶۵) برای اتحاد ایالات جنوبی، که حامی بردهبرداری و جدایی از ایالات متحده بودند، جنگیدند.
[۹] John Glenday
[۱۰] Immediate Family
[۱۱] Deep South. منظور آن دسته از ایالات جنوب شرقی است که به بردهداری وابستگی بیشتری داشتند.
[۱۲] Stonewall Jackson، فرماندهی اتحاد ایالات جنوبی در جنگ داخلی.
[۱۳] Robert E. Lee، فرماندهی اتحاد ایالات جنوبی در جنگ داخلی.
[۱۴] Proud Flesh
[۱۵] T. S. Eliot
[۱۶] Ezra Pound
[۱۷] Eudora Welty