کتاب «عکاسی خیابانی نوین» نوشتهی سوفی هاورث و استفن مکلارن که در سال ۲۰۱۲ توسط انتشارات تیمز اند هادسون منتشر شده است، کتابی است دویست و چهل صفحهای که در پنج مقالهی جدا و مبسوط رویکردهای موجود به عکاسی خیابانی را از جنبههای مختلف به بحث میگذارد.
تاکنون ۳ مقالهی نخست این کتاب توسط محمد امین نادی به صورت اختصاصی در سایت عکاسی، به شرح زیر ترجمه و منتشر شده است:
– مقالهی اول (خیره شو، کنجکاوی کن، درک کرده و تیزبین باش): قسمت نخست و قسمت دوم.
– مقالهی دوم (ایدهای نیست مگر در اشیاء): قسمت نخست و قسمت دوم.
– مقالهی سوم (نیمی از جمعیت جهان هم اکنون در شهرها زندگی میکنند): قسمت نخست، قسمت دوم و قسمت سوم.
پس از انتشار قسمت نخست و قسمت دوم مقالهی چهارم (برخی حقایق را نمیتوان گفت، مگر با بازآفرینی) در مطلب زیر قسمت سوم این مقاله را خواهید خواند.
میرکو مارتین [۱]، عکاس آلمانی، در پروژهی «ناپایداری در اِل. اِی.» [۲] از صنعت فیلم آمریکا الهام گرفته است. او با ترکیبِ عکسهای صریح از نماهایی که برای دوربینهای فیلمبرداری صحنهپردازی شدهاند با صحنههای واقعی خیابان در محلههای اطراف، ساخت فیلمهای جنایی هالیوود را مستند میکند. «من در مرکز شهر لسآنجلس، شروع به عکاسی از صحنهی فیلمها کردم، در حالی که تلاش میکردم صحنهها را به شیوهای ثبت کنم که خصوصیت بازآفرینی آنها برای مخاطب آشکار نباشد. در حین انجام پروژه، برایم قابل توجه بود که جاهایی که داستان در آن کارگردانی میشد اغلب مکانهایی به شدت محروم با نرخ بالای بیخانمانی و حضور فراوان پلیس بود، به طوریکه آن صحنههای سرشار از تنش میتوانست حتی خارج از صحنههای فیلم هم مشاهده شود.» مارتین در عکسهای پشت صحنهی خود، آگاهانه با پنهان کردن نورپردازیِ پشتِ صحنه و تجهیزات، مرز میان واقعیت و جعل را محو میکند. از آنجاییکه که نمیدانیم کدام یک از عکسهای او واقعیت هستند و کدام صحنهپردازی شده، پروژه ترجمان قدرتمندی میشود از لغزش میان خشونت سینمایی و دنیای واقعی، و به طور گستردهتر تصریحی بر تأثیر فراگیر صنعت فیلم در برخورد ما با نژاد و خشونت.
از مجموعهی ناپایداری در ال. ای.، لسآنجلس، میرکو مارتین، ۲۰۰۸ – ۲۰۰۶
تلاقی میان واقعیت و حیاتِ بینا-فرهنگی، مارتین کولار [۳]، عکاس اهل اسلواکی را مجذوب میکند. کولار در زمان عکاسی از عواقب طوفان کاترینا، از حضور سیرک خبری تلویزیون که با ماهواره به سرویس خبر بیست و چهار ساعته متصل بود، و از مجریانی که با هالوژن نورپردازی شده بودند عکاسی کرد. گزارشگرانی با آرایشهای سنگین که با خونسردیِ غریبی در دکور تلویزیونیِ کوچکِ خود، احاطه شده با ویرانیِ طوفان، ایستاده بودند. کولار این مجموعه را با عکاسی از ساخت گزارشهای خبریِ دیگری در آن مکان ادامه داده است، و حقهی دود و آیینهی [۴] ماشینِ رسانهیخبریِ مدرن را افشاء میکند.
از مجموعهی ناپایداری در ال. ای.، لسآنجلس، میرکو مارتین، ۲۰۰۸ – ۲۰۰۶
از مجموعهی ناپایداری در ال. ای.، لسآنجلس، میرکو مارتین، ۲۰۰۸ – ۲۰۰۶
همچنانکه بحث آزار دهنده پیرامون اینکه چه چیز عکاسی خیابانیِ «مطلوب» به شمار میرود در میان چراغداران آن ادامه دارد، صنعت تبلیغات، مشتاقانه عکسهای خیابانیِ واقعی و کارگردانی شده، هر دو را، با آغوش باز پذیرفته است. «جلوهی عکاسی خیابانی» – با دلالت ضمنیِ عجیب و غریباش، سرگرم کننده و خوش اقبالانه – به شکل فزایندهای در کمپین [۵] هایی که هر چیزی از لباسهای ورزشی گرفته تا تلفنهای همراه را تبلیغ میکنند، استفاده میشود تا به محصولات حسی از اصالت شهری بدهد. گاهی ممکن است یک عکاس به امید گرفتن عکسی خوب که مناسب یک پروژهی تجاری باشد استخدام شود تا خیابانها را چندین روز تا آخر قدم بزند، اما در دنیایی که زمان، پول است و موضوعِ کسبِ اجازه از مُدلها و افرادی که چهرهشان نمایان میشود از همیشه داغتر، بیشتر امکان دارد که عکاسان خیابانی استخدام شوند تا به دقت نسخهی قلابی یا بازسازی شده آن را تهیه کنند. تشخیص تفاوتها همیشه آسان نیست: پروژهی تجاریِ سال ۲۰۰۷ مت استوارت [۶] برای نمایشگاه سیاحت بزرگ [۷] در گالری ملی [۸] لندن صریح و بیهوا بود، اما پروژهی تجاری سال ۲۰۰۸ نیک تورپن [۹] برای آی بی اِم کارگردانی شده بود.
از مجموعهی پوشش تلوزیونیِ عواقب طوفان کاترینا، نیو اورلئانز، مارتین کولار، ۲۰۰۵
عکاس خیابانی بزرگ آمریکایی، گری وینوگراند [۱۰]، به اینکه آیا عکسهای وی دستکاری شدهاند، چنین پاسخ داد: «باید بگویم من با دوربین زمانی که لازم باشد خیلی سریعام. اگرچه، به نظرم به این امر ربطی ندارد. منظورم این است که چه میشد اگر میگفتم که هر کدام از عکسهایی که گرفتهام کارگردانی شده بود؟ در غیر این صورت، از روی خود عکس نمیتوانید ثابت کنید. در واقع، شما دربارهی اینکه آن عکس چگونه گرفته شده چیزی نمیدانید. اما هر عکسی ممکن است ساختگی باشد. اگر فردی بتواند آن را تصور کند، میتواند آن را بسازد.»
اگر فردی بتواند آن را تصور کند، میتواند آن را بسازد [۱۱]: همین اصلِ موضوع است. هرچند این امر آنجا که حقیقت و جعل در خیابان در هم گُم میشوند، بحثی بیپایان باقی میماند، با این وجود، برای خیلی از عکاسان معاصر بهترین مدرکِ اصالت در غیر محتملبودنِ آن چیزی است که ثبت کردهاند. ملانی اینزیگ [۱۲]، عکاس نیویورکی، به اختصار مطرح میکند: «در زمانی که روایتهای کارگردانی شده و تصاویر ساختگی مورد اقبال عمومی هستند، من تحت تأثیر این واقعیت هستم که زندگی خودش موقعیتهایی خیلی ناشناختهتر و زیباتر از هر چیزی که من میتوانم بسازم را عرضه میکند.»
از مجموعهی پوشش تلوزیونیِ عواقب طوفان کاترینا، نیو اورلئانز، مارتین کولار، ۲۰۰۵
پینوشتها:
* عنوان مقاله به انگلیسی: Some truths cannot be told except as fiction
۱. Mirko Martin
۲. L.A. Crash
۳. Martin Kollar
۴. دود و آینه، حقهای در شعبده بازی است. استفاده از آن در زبان انگلیسی به منظور ارجاع به هر گزارهای است که پس از بررسی دقیق، ثابت میشود که یک حقه است. م
۵. Campaign
۶. Matt Stuart
۷. Grand Tour
۸. National Gallery
۹. Nick Turpin
۱۰. Garry Winogrand
۱۱. If one could imagine it one could set it up
۱۲. Melanie Einzig