در ادامه برای باز کردن بحث اصلی یعنی ساز و کار اینستاگرام به سراغ جریان عکاسی جشنوارهای در ایران خواهیم رفت و خواهیم دید که چگونه شیفتگی نسبت به نظریههای چون لحظهی قطعی کارتیه برسون یا عکاسی فرمال آندره کرتژ، که حدوداً ۱۰۰ سال از طرح و ارائهی آنها میگذرد، نمودِ درجه چندماش را در خروجی این جشنوارهها نشان داده و منجر به ظهور الگویهای تصویری سطحی و بیمسئله در عکاسی خیابانی شده است.
سپس ردپای این الگوهای تصویری کمارزش را در فضای اینستاگرام بررسی خواهیم کرد و در پایان به مواردی نظیر هشتگ، استوری، حجم تریلیونی عکس در اینستاگرام، واقعیت تصویری جدید، خودمعرفیگری اغراقآمیز و برخی معایب و محاسن دیگر این اپلیکیشن پر طرفدار خواهیم پرداخت.
ظهور اسنپشات و بازتعریف عکاسی
در فوریهی ۱۹۰۰، دوربینهای ساده و ارزان سری براونی کداک، بازار دوربینهای عکاسی را یک گام دیگر به جلوتر بردند و عکاسی را بیشازپیش در دسترس عموم قرار دادند. به سبب این توسعهی فنی، مفهومی به نام عکس اسنپشات (snapshot) که علاوه بر سردستی بودن، فوری بود و آنی، متولد شد. تقریباً همزمان با کداک و در دهههای آغازین سدهی بیستم، با روی کار آمدن دوربینهای محبوب لایکا، عکاسی باز هم، سادهتر، فراگیرتر و جذابتر از قبل شد. لایکا با امکاناتی نظیر سرعت ۵۰۰/۱ ثانیه، فیلم ۳۵ میلیمتری و طراحی ساده و خوشدست، گزینهی ایدهآلی برای رودررویی با لحظات بیدوامِ زمانه و ثبت و حفاظت دیرپای آنها بود.
اسکار بارناک، نخستین عکس گرفته شده با دوربین لایکا، آلمان، ۱۹۱۳
شاید بتوان از این دوران به بعد تعریف ویژهای برای عکاسی در نظر گرفت: «دیدن و ثبت سریع لحظهی زودگذر بدست عموم مردم». گرچه این تعریف، ساده و بدیهی بنظر میرسد، اما ارائهی چنین تعریفی که ریشه در مکانیزم دوربین عکاسی دارد به سبب آنکه جانمایهی کار عکاسانی همچون هانری کارتیه برسون و آندره کرتژ بوده است که در بخش بعدی مورد بحث قرار خواهیم داد و همچنین عمدهی فعالیتِ عکاسیِ همگانی (اینستاگرامی) بر آن استوار شده، مسئلهساز و حائز اهمیت است.
رویکردهای مدرنیستی از دیرباز تا امروز
آندره کرتژ مجاری، شیفتهی اشکال هندسی و خودانگیختگی لحظهها بود با اینحال چندان میلی به بازنمایی آدمها نداشت، مگر در قالب شکلهای تابیده و خاص. او پیش از برسون عکاسی را آغاز کرده بود و ردپای نگاهش در عکسهایِ هندسی / معنادارِ این عکاس فرانسوی دیده میشود، اما برسون به زیرکیِ تمام، از دلِ امکانات جدید دوربین عکاسی و مفهوم اسنپشاتِ برآمده از آن، نظریهای ابداع کرد که بر اساس آن اهمیت عکسها در گرو ثبت و شکار لحظهای خاص بود و در قالب فرمی هندسی، تجلی مییافت؛ یعنی همان لحظهی قطعی.
کارتیه برسون، یونان، ۱۹۶۱
عکس برگرفته از صفحهی اینستاگرام یک عکاس، ۲۰۱۸، (iraklisk_htakat)
برسون در راستای تئوریزه کردن نظرش در خصوص عکاسی با نظریهپرداز و نقاش کوبیست فرانسوی، آندره لوت وارد گفتوگو شد. آندر لوت بر تعادل، نقطهی طلایی و مبانی مشابهی از این دست در ترکیببندی تأکید داشت. البته او نیز متأثر از نوشتههای موریس تبارد، عکاس فرانسوی، در باب ترکیببندی هندسی در عکاسی بود. جالب آنکه خود تبارد هم در راستای سبک عکاسی دوستش، مَن ری، هنرمند و عکاس آمریکایی، گام بر میداشت! خلاصه اینکه این رویکرد به لحظه و نشان دادن آن شاکلهی برخی از مؤلفههای عکاسی مدرنیستی بود که شالوده و اساس کار این هنرمندان قرن بیستمی شد؛ جریانی در عکاسی که اکنون پس از گذر از دوران پستمدرن و مهمتر از آن ورود به عکاسی قرن ۲۱، دیگر در مرکز توجه عکاسی معاصر نیست و تنها در کار برخی عکاسان تازهکار که فعالیتشان عمدتاً معطوف به اینستاگرام، فضای اینترنت یا جشنوارهها است، میتوان اهمیت و نمودش را به شکلی پر رنگ یافت.
اینستاگرام؛ ویترینی جدید برای لحظهی قطعی
احتمالاً در فضای اینستاگرام یا در خروجی اکثر جشنوارههای داخلی با عکسهایی رودررو شدهاید که سوژهای را در حال عبور از مقابل یک دیوار که معمولاً نقاشی یا نوشتهای نیز دارد، نشان میدهند. گاهی پشت دیوار یا به جای آن، سازهای مدرن یا سنتی دیده میشود. معمولاً یک گربه هم در تصویر حضور دارد. حال اگر به جای یک نفر، چند نفر در جهتهای مختلف، بروند و بیایند، کار خلاقانهتر است! گاهی اوقات اینگونه عکسها به طرز عجیبی در ادیت سیاهوسفید میشوند، با کنتراستهای بالا و وینیت شدید، که احتمال مقامآوری آنها را افزایش میدهد!
این اسلوب فکری که بر اساس آن بخش اعظم خروجی جشنوارهها، شکل میپذیرد، همان تهمانده و روح لحظهی قطعی برسون است که به دست عدهای دانسته یا نادانسته، در اذهان عکاسان تازهکار اما مستعد ایرانیِ حاضر در جشنوارهها و اینک حاضر در اینستاگرام، دمیده میشود. در حقیقت، اینستاگرام به ویترین جدیدی برای نمایش عکسهای جشنوارهای و فعالیت گستردهی عکاسان دوربینبهدست جشنوارهها تبدیل شده است. لازم به ذکر است که در طبیعت عکس خیابانی خواه ناخواه چنین تصاویری جای میگیرد، چراکه عبور و مرور جزء لاینفک پدیدهی خیابان است. اما اگر از موضعِ فکریِ عکاسی هنری امروز به این مسئله نگاه کنیم و بروز ایده و فرم تازه و نوع رویکرد عکاس به خیابان و شهر را در عکاسیِ معاصر مهم بدانیم، برخی نگاههای کهنه در این زمینه را میتوان مورد نقد قرار داد.
لحظهی قطعی در دوران فناوریهای جدید
اگر زمانی عموم مردم در قالب عکس اسنپشات، لحظهای را ثبت میکردند و یا حتی برسون فرانسوی، لحظهای را بر اساس نظریهاش، لحظهی قطعی، در قالب یک کمپوزیسیون هندسی به دام میانداخت و همگی آنها از این اتفاق مسرور بودند، اکنون در سال ۲۰۱۸ میلادی و با گذشت دههها از آن دوران تاریخی و نوستالژیک، مرزهای فنآوری به چنان درجهای از توسعه و رشد رسیده که دیگر شکار لحظات به امری ساده و بیاهمیت اما مرسوم و سرگرمکننده بدل گشته است.
گوشی هوشمند هوآوی (P20)، سال تولید ۲۰۱۸، دوربین اصلی ۲۰ مگاپیکسل و دوربین سلفی ۲۴ مگاپیکسل
هم کرتژ و هم برسون از دوربینهای لایکا در دهههای آغازین قرن بیستم استفاده میکردند و به خیابان و لحظهها و امور معمولی نظر داشتند. توجه داشته باشید که اخیراً دوربین موبایل هوآوی P20 مجهز به لنز تولیدی شرکت لایکا است! پر بیراه نیست اگر بگویم امروزه عکاسی موبایلی/اینستاگرامی همان هدف تولید عکس اسنپشاتی را دنبال میکند با این تفاوت که سادگی تولید عکس به حدی رسیده که دیگر ثبت لحظه، آنچنان کار قهرمانانهای نیست، فراتر از این حتی میتوانیم عکس را فوری و به سادگی ببینیم یا اینکه به سرعت آن را به اشتراک بگذاریم.
عکاسی معاصر؛ غایب بزرگ اینستاگرام
در دهههای اخیر مقولهی شهر و خیابان در آثار هنرمندان و عکاسانی همچون سوفی کل (هنرمند مفهومی و عکاس فرانسوی)، دی کُرشیا (عکاس آمریکایی)، پل گراهام (عکاس مستند و فاینآرت انگلیسی)، جف وال (هنرمند و عکاس کانادایی)، هانا استارکی (عکاس بریتانیایی)، جوئل استرنفلد (عکاس آمریکایی) و… به کلی تحول پیدا کرده است؛ از ساخت و مطالعهی لحظههای مهم یا پیش پاافتاده گرفته تا پرداختهای فمینیستی و فرهنگی در خصوص موضوعات ساخته شده و هدایت شدهی خیابانی.
جف وال، رهگذر، ۱۹۶۶
عکسهای (یا بهتر است بگویم لحظههای عمدتاً خیابانی) صحنهآرائیشدهی جف وال، عکاس و هنرمند کانادایی، برانگیزانندهی تنشی میان بازنمایی موضوع واقعی و ساختگی هستند و گاه در لایههای زیرین آنها ارجاعی (نقدی) فرهنگی/اجتماعی نیز نهفته است. برسون و وال هر دو به شیوهها و اهداف کاملاً مختلف در چهارچوب عکاسی هنری زمان خودشان به خیابان نظر کردهاند. با این حال، این سلیقهی سالها پیش برسون یا به کلامی دیگر بکارگیری سادهترین کار دوربین عکاسی، یعنی همان دیدن و ثبت سریع است که هنوز از سوی عکاسان تازهکار و حتی بزرگانی در محیط واقعی و مجازی (اینستاگرام) پیگیری میشود. کافی است در اینستاگرام پیگیر عکاسی خیابانی باشید آنوقت متوجه میشوید که عکاسان معروفی در این محیط حضور دارند با هزاران فالوئر که فرق چندانی میان کارهای آنها و برسون دیده نمیشود. دلیل اینکه چرا کار این دسته عکاسان اینستاگرامی به بحثهای شفاهی و کتبی مهم عکاسی راه پیدا نمیکند را باید ناهمخوانی فکری و عملی آنها با معیارها و مصادیق مهم عکاسی امروز دانست.
هشتگ؛ پیوند اینستاگرام و جشنواره
به تازگی عکاسی موبایلی در فضای اینستاگرام، به سبب پدیدهی هشتگِ مدنظرِ یک جشنواره، پیرو همان الگوهای تکراری تصاویر جشنوارهای شده و در تعاملی دوسویه این الگوها را بازتولید و گسترش میدهد. با نگاهی خوشبینانه میتوان احتمال داد که این رخداد مجازی، در فرایند تبلیغ و تغذیهی جشنوارهها، نهایتاً به تأمل در آن بینجامد. به بیانی ساده، هشتگگذاری عکسهای جشنوارهای میتواند پنجرهای پیشروی عکاس بگشاید و او را از تنگنا و عدمانعطافِ فکری حاصل از نگرش جشنوارهای برهاند. اما چگونه؟
هشتگ عکسِ جشنوارهای، تمام تصاویر موبایلی و غیرموبایلی یک جشنواره را در یک جا، در فضای اینستاگرام جمعآوری میکند و بدین ترتیب شمایلی کلی از نمونهیِ تصویریِ جشنواره برملا میشود که فرصت تعمق در ماهیت اینگونه تصاویر را فراهم میآورد و در واقع ناخواسته بر سهلالوصول بودن تولید عکس جشنوارهای بواسطهی موبایل صحه میگذارد و از اهمیت کنش جشنوارهای میکاهد. همچنین عکاسی موبایلی/اینستاگرامی به سبب اینکه در قیاس با دوربین دیاسالآر عمومیتر و آسانتر است و از مزیتی به عنوان اشتراک برقآسای عکس (لحظه!) سود میبرد، میتواند به پیش پاافتادگی و بیهودگی رویکرد دیدن و شکار لحظه ختم شود؛ گونهای هبوط نظریههای کهنهی عکاسی بدست غول بیشاخ ودم فناوری و نوزاد دلربای آن، اینستاگرام.
هشتگ و ژانرهای سرگردان
موضوع مهم دیگر در خصوص هشتگ، مسئلهی تبلیغ پست، دیدهشدن عکس، عکاس و ژانربندی عکس است. برای هر عکس میتوان حدوداً سی هشتگ انتخاب کرد و حتی به جهت سهولت کار، سایتهایی هستند که به صورت کلی و یکجا چندین هشتگ معرفی میکنند و تنها کافی است هشتگهای پیشنهادی را کپی و پیست کنید.
اسکرینشاتی از هشتگهای آمادهیِ استفاده در یک سایت (hopperhq.com)
در اینستاگرام که در حال حاضر ۲۰ تریلیون (ده به توان نه!) عکس در آن وجود دارد، هشتگ گونهی عکس را تعیین میکند ولو صددرصد به اشتباه! چراکه مسئلهی حائز اهمیت در اینجا، اشتراکگذاری و دیده شدن حداکثری عکس است و نه ارتباط منطقی فحوای عکس با ژانرش! به عبارتی میتوان گفت «عکاسی همگانی» به وسیلهی پلتفورم اینستاگرام و هشتگگذاری، به دلخواه و نه لزوماً بر اساس معیاری صحیح، عکسها را برای عموم مردم ژانربندی و چه بسا معنا میکند! به عنوان مثال بالغ بر ۴۲ میلیون عکس (و البته ویدئو) در هشتگ streetphotography موجود است!
علاوه بر ناهمخوانی محتوا و فرم بسیاری از عکسهای اینستاگرام با هشتگهای سرگردان در نظر گرفته شده، موضوع حائز اهمیت دیگر، توجه به جریان اشباعِ تصویریِ جهان کنونی است! امری که واقعیت تصویری را ارجحتر از واقعیت موجود جلوه میدهد. عکاس آلمانی، توماس دیمند در اینباره میگوید: «چیزها فقط بواسطهی عکسها به واقعیت وارد میشوند» که به اهمیت جهان گستردهی تصاویر اشاره دارد. به علاوه، این حجم سترگ و میلیونی عکسِ خیابانی، ارجاعی است به بیاهمیت شدن تدریجی رویکرد شکار و ثبت لحظه، که در آغاز بحث به اهمیت تاریخی (و بیاهمیتی فعلیاش) اشاره کردیم و بنای بخشی از این مطلب را بر آن گذاشتیم. شاید یکی از دلایل افزودن امکانی به نام استوری (story)، امحای بخشی کوچکی از این حجم تریلیونی عکس باشد. حجم سرسامآوری از تصاویر که در آن مشغول زندگی هستیم و گاه تصویری اغراقشده و دورتر از آنچه که واقعاً هستیم را در این جهان مجازی شکل میدهد.
حضور تریلیونی عکسها در اینستاگرام و راهنمایی به نام هشتگ، ناخواسته برسازندهی یک فرهنگ تصویری جدید شده است که عکاسان از آن تغذیه میکنند. اگر جشنوارهی عکاسی یکی دو نگاه مشخصِ کهنه را پیریزی میکند، اینک اینستاگرام مولد هزاران نگاه مختلف در تمام زمینههای عکاسی است. دیگر تمایز آشکاری میان عکسهای خیابانی جوئل میرویتز یا هانری کارتیه برسون با هزاران عکاس خیابانی، که هر یک برای خود جایگاهی در اینستاگرام (با هزاران فالوور) دست و پا کردهاند، وجود ندارد. اما با این حال، چنانچه پیشتر هم عنوان شد، به دلیل اینکه بیشتر این عکاسان تنها به ثبتِ لحظهای اکتفا میکنند و اغلب درگیر سامان بخشیدن بصری به عکس بر مبنای اصول سر راست و کلیشهای ترکیببندی هستند ( آنچه که پیش از این برای عکاسان قدیمی، به سبب اقتضای شرایط فنی، نظری و هنری آن دوران، موضوعیت داشت و مهم بود.) و همچنین از سویی دیگر به دلیل تحولات عمیق در بنیانهای فکری و هنری (برای مثال جریان تفکر پساساختارگرایی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی که نمودش را جریان هنر پستمدرن میبینیم)، حاصل کار عکاسان اینستاگرامی/جشنوارهای به گفتمانها و جریانهای مهم عکاسی و هنر راه پیدا نمیکند.
پُرتفولیو؛ بودن یا نبودن
برخی عکاسان از اکانت اینستاگرام به عنوان یک پرتفولیوی آنلاین استفاده میکنند. هرچند به نظر میرسد بهتر آن است که عکاسان تنها بخشی از پروژههای «جدی و بلندمدت» خود را به عنوان پرتفولیو در اینستاگرام به نمایش بگذارند و از این طریق اشخاص، سازمانها، نشریههای آنلاین معتبر و منتقدان هنری و گالریداران، آشنایی مختصری با آنها پیدا کنند، اما با این حال حرفهایتر و منطقیتر آن است که هر عکاس یک وبسایت شخصی برای این هدف در نظر گیرد.
واقعیت امر این است که عدهی زیادی از عکاسان با معیارهای عکس جشنوارهای/اینستاگرامی و به نیت دیده شدن حداکثری به این موضوع نظر میکنند و در نهایت گوشهچشمی هم به بانیان برخی جشنوارهها دارند تا شاید عکسهای اینستاگرامیشان را دیده و شانس انتخاب و برندهشدن خود را بالا ببرند. حتی دیده شده که عکاسانی به دلیل نداشتن اکانت اینستاگرام از حضور در جشنوارهای محروم شدهاند، آن هم عکاسانی که در سالهای گذشته در این رویدادها حضور داشته و جوایزی هم کسب کردهاند. خود این امر به نوع دیگری پیوند جشنواره و اینستاگرام را در قالبی جدید نشان میدهد، پیوند و تعاملی که اساساً تهی از هر اندیشهیِ جدی پیرامون عکاسی است.
میتوان مبحث اکانت اینستاگرام به مثابهی پورتفولیوی آنلاین را در ارتباط با موضوعی همچون «خود پرزنتگری اغراقآمیز و خلاف واقع» بیشتر باز کرد. بدیهی و روشن است که لازمهی شناخت و ادراک صحیح و اصولی عکاسی، به ویژه در زمینهی مسائل تاریخی، نظری، هنری و عوامل برونمتنی آن (ارتباط عکاسی با حوزههای دیگری مثل سیاست، اجتماع، جامعه، فرهنگ و…)، صبوری و مطالعهی جدی است. افراد آگاه و کارشناسان معتبری در هریک از این حوزهها وجود دارند که سالها است مشغول کسب علم و آگاهی در فضای واقعی هستند، اما متاسفانه در فضای مجازی اشخاص ناآگاهی هستند که با ذکر عباراتی نظیر «عکاس فاینآرت»، «عکاس مفهومی» و … در بخش معرفی خود (بیو) و آپلود عکسها و مطالبی که به زعم خودشان همسو با موارد ذکرشده است قصد دارند بر عدم آگاهی خود سرپوش بگذارند. به عنوان مثال در صفحهی برخی از این عکاسان تصاویری دیده میشود با هشتگ عکاسی مفهومی ولی مضمون تصاویر خبر از درکِ سطحیِ این مقوله از سوی آنها میدهد. برای این دسته مهم نیست که مبحث عکاسی مفهومی چه زمانی در تاریخ عکاسی رخ داده، چه ارتباطی با هنر مفهومی دارد، نظریهپردازان و هنرمندان اصلی این جریان چه کسانی بوده و هستند و یا اینکه در عکاسی هنری معاصر این رویکرد به چه شکلی دنبال میشود و چه جایگاهی دارد، تنها کافی است اسمی از آن بیاورند و چند خطی نظر شخصی پیرامون آن بنویسند؛ به هر صورت این هم یکی دیگر از معضلات جدی رایج در فضای حاضر است.
خدایگان عکاسی و آگاهی کاذب
همانطور که گفته شد، اینستاگرام میتواند بستری مطلوب برای ارایهی فعالیتهای مهم و جدیِ عکاس و هنرمند باشد. احتمالاً همهی ما اکانت عکاسان مهم را دنبال کرده و دیدهایم که هیچگونه تقلایی، تبلیغات زردی، عوامگرایی و عوامفریبی که با هدف افزایش فالوور و جمعآوری طرفدار و بازارگرمی باشد، از جانب این عکاسان صورت نمیگیرد. اما در نقطهی مقابل، عکاسان و چهرههایی هستند که به پشتوانهی فعالیتهای گستردهشان در اینستاگرام، در مقام خدایگان عکاسی، جلوهگری میکنند. جالب آنجا است که گاه تعداد فالوورهای این افراد از تعداد فالوورهای عکاسان صاحب سبکی مثل آندریاس گرسکی هم بیشتر است!
بدیهی است که هرکسی آزاد است تا به هر نحوی که مایل است در فضای مجازی فعالیت کرده و عکس به اشتراک بگذارد و فعالیت او ربطی به دیگری ندارد، اما مشکل آنجا رخ میدهد که این افراد صرفاً بواسطهی سازوکارهای تبلیغاتی در اینستاگرام (پیشتر فیسبوک) در نهادها و جریانهای بعضاً مهم عکاسی ایران که میتوانند نقش موثری در جهت ارتقاء شناخت عکاسی، خصوصاً برای عموم مردم داشته باشند، ورود کرده تا آنجا که گاه در جایگاه استاد و عکاسحرفهای نیز شروع به تدریس و فعالیت میکنند. این افراد بدون آگاهی و شناخت گونهی عکاسی خود (در اینجا بیشتر عکاسی خیابانی) و بدون مطالعهی مکفی در زمینهی آن، مبلغ و مروج نوعی عکاسی هستند که خود هم دقیقاً نمیدانند چیست. به عنوان مثال موارد زیادی را میتوان در اینستاگرام دید که پرسشهای بیشماری در خصوص ژانر عکس و در کل چیستی برخی عکسها طرح شده اما هیچ پاسخِ روشنی از سوی خالقین این رویکردها دریافت نشده است؛ پرسشهایی همچون: این عکس خیابانی است؟، مستند است؟، مستند خیابانی است؟، مستند اینستاگرامی است؟، عکاس موضوع را چیدمان کرده؟، چیدمان است یا واقعیت؟، آن گربه مونتاژ شده یا نشده؟، تقلبی صورت گرفته یا نگرفته؟، آیا عکاس از این نظر مجرم است یا معصوم و بری از گناه؟ و … . در حقیقت، ما با گروهی از عکاسان و چهرههای اینستاگرامی/جشنوارهای مواجهایم که دچار گونهای اوهام شدهاند؛ فرایند عکاسی این دسته با جشنواره و دوربین دیاسالآر و موبایل شروع میشود، درخیابان و بازار شکل میگیرد و نهایتاً در اینستاگرام خاموش میشود با هزارن پرسش بیپاسخ!
سخن آخر
بر اساس تحقیقات انجام شده، عکسهای موجود در اینستاگرام شامل موضوعاتی چون خانواده و دوستان، سفر، سلفی، حیوانات خانگی، مُد، رخدادها و… است که به عملکرد اصلی این اپلیکیشن و شکلی از ارتباط دیداری فرامدرنی اشاره دارد که در مطلبی با عنوان «آیا اینستاگرام یک نهاد مهم در عکاسی است؟» پیشتر به تفصیل مورد بحث قرار گرفت. برخلاف آن مطلب، نوشتهی حاضر قصد داشت مختصراً به نقش جدید و مهم عکاسی موبایلی (که هر لحظه از نظر فنی توسعه مییابد!) در به زیر کشیدنِ اهمیتِ شکارِ یک لحظهی خاص بپردازد. از این منظر شاید بتوان گفت که اینستاگرام یک عامل مهم، در روند شناخت عکاسی (در شکل کلی آن و خاصه عکاسی جدی هنری) به شمار میرود؛ این پلتفورم با نشان دادنِ مستمرِ رویکردهای کهنه و کلیشهای و نیز گرایشهای آماتوری گسترده در عکاسی، بیهودگی و بیمسئلهگی این رویکردها و گرایشات را آشکار ساخته و بدین طریق فرصت و زمینه را برای نگریستن دیگرگون به عکاسی فراهم میآورد.
منابع:
کو، برایان (۱۳۸۶). عکاسان بزرگ جهان، ترجمهی پیروز سیار، تهران: نشر نی.
امیدواری، امید (۱۳۹۵). عکاسی خیابانی؛ مروری تاریخی و نگاهی به رویکردهای جدید این ژانر، سایت عکاسی
امیدواری، امید (۱۳۹۵). آیا اینستاگرام یک نهاد مهم در عکاسی است؟، سایت عکاسی
Warren, L. ed (2006). Encyclopedia of twentieth-century photography, Routledge
Hu, Y., Manikonda, L., Kambhampati, S., What We Instagram: A First Analysis of Instagram Photo Content and User Types