یان رُز کَسمیر، نوجوان آمریکایی، در جریان تظاهرات علیه جنگ ویتنام در سال ۱۹۶۷ در مقابل سربازان گارد ملی آمریکا، بیرون ساختمان پنتاگون ایستاده است. این تظاهرات به تغییر دیدگاه عمومی نسبت به جنگ ویتنام کمک بسزایی کرد. واشنگتن دی سی، آمریکا، ۱۹۶۷. عکس از مارک ریباد، آژانس مگنوم. 


   اختصاصی «سایت عکاسی» – اکنون پس از گذشت پنج دهه شاید بتوان گفت جنبش مقاومتی که در اواسط دهه ۱۹۶۰، علیه دخالت دولت آمریکا در جنگ ویتنام به‌وجود آمد، یکی از فراگیرترین‌ها و بزرگترین‌ها در سده اخیر بود؛ یک گردهمایی حیرت انگیز متشکل از مخالفان سربازی اجباری، هیپی‌ها، آدم‌های باوجدان، سیاه پوست و سفیدپوست و فقیر و غنی، که همه با هم در مقابل دولت ایستادند. اما آیا کسی به این فکر کرده‌بود که نسل‌های بعد چطور این وقایع را به یاد خواهند آورد؟ آیا کسی پیش بینی می‌کرد که این جنبش در آینده چه آثار شگرفی خواهد داشت؟ یا تنها حلقه‌ای عظیم به طور تصادفی از اتحاد گروه‌های مختلف تشکیل شده‌ بود و این تعداد معترض ناگهان بدون اینکه خود بخواهند با یکدیگر هم‌صدا شده‌ بودند؟ 

   برای یان رز کَسمیر، دختر ۱۷ ساله پرورشگاهی ساکن حومه‌ مریلند و یکی از ۱۰۰هزار معترض حاضر در پنتاگون در ۲۱ اکتبر ۱۹۶۷، ماجرا کاملا اتفاقی بود. هنگامی که رُز در مقابل نیزه یکی از ۲۵۰ هزار سرباز حاضر در آنجا -که دستور داشتند به هر نحوی شده معترضان را پراکنده کنند- قرار گرفته‌ بود، نمی‌دانست «مارک ریباد» عکاس مگنوم با لنزش مستقیما او را هدف گرفته‌است. وقتی کَسمیر گل سفیدی را به سمت یکی از سربازان مقابلش پیشکش می‌کرد، ریباد دکمه شا‌تر را فشار داد و چهره گشوده و پراحساس او را از نیم‌رخ در تصویر ثبت کرد. در همین لحظه بود که یکی از به یادماندنی‌ترین عکس‌های این جنبش گرفته‌ شد. 

   پس از گذشت ۴۰ سال از آن لحظه، ریباد در مصاحبه‌ای گفت: «او دائم سعی می‌کرد نظر سرباز‌ها رو [به خودش] جلب کنه. شاید می‌خواست باهاشون حرف بزنه.» «این حسو داشتم که بیشتر از اینکه اون از نیزه‌ سربازا بترسه، اونا ازش می‌ترسیدن.»
 


دانشجویان در حال پرتاب اشیا به سمت پلیس. خیابان سن ژرمن، منطقه ۶ پاریس، فرانسه. ۶ می‌۱۹۶۸. عکس از برونو باربی، آژانس مگنوم. 


   خود کَسمیر هم در مصاحبه‌ای دیگر می‌گوید: «من داشتم بهشون التماس می‌کردم که بیان و به ما ملحق بشن. در اون لحظه، همه تواناییم برای حرف زدن رو از دست داده بودم. اونا فقط مردای جوون بودن. می‌تونستن نامزد من باشن. می‌تونستن برادر من باشن. و اونا هم قربانی کل این جریان بودن. ماشین جنگی نبودن. انسان بودن و دقیقا به همون اندازه [ی ما] عروسک خیمه شب بازی این نمایش بودن. نمایشی که به طرز وحشتناکی مسخره بود.» 

   با این عکس ریباد توانست از ارتباط انسانی میان کَسمیر و دشمنش سمبلی ماندگار بسازد. از آن موقع تاکنون عکاسان بسیاری، بار‌ها و بار‌ها در موقعیت‌های مشابه از این سمبل استفاده کرده‌اند. مثلا همین چند ماه پیش در شهر بتن روژ لوییزیانا، در جریان جنبش اعتراضی موسوم به «زندگی سیاه‌پوستان اهمیت دارد- Black lives matter» که به طور همزمان در نقاط مختلف دنیا برگزار شد، جاناتان بکمن ازصحنه تلخی عکس گرفته‌است که در آن زنی با لباس گشاد در مقابل سه پلیس که به سرعت به‌ش نزدیگ می‌شوند ایستاده‌است. اشاره بکمن به عکس دختری با گل ریباد در این عکس کاملا مشهود است. عکس ریباد به دفعات در نشریات مختلف منتشر شد و عکس بکمن نیز در عرض یک روز در تمام دنیا پخش شد. اکنون افراد بسیار زیادی به دنبال یافتن زنی هستند که در این تصویر حضور دارد. 

   این مسلما، ویژگی خطیر عکاسی خبری است. این نوع عکاسی در وهله‌ی اول وسیله‌ایست که به منظور برانگیختن حس همدردی در مخاطب به کار گرفته می‌شود. اخبار منتشره از فعالیت یک جنبش، هرچقدر هم با نیات مثبت نوشته شده‌باشد، می‌تواند به سرعت بدل به جنجالی رسانه‌ای شود؛ اما یک عکس‌ خبری در هر شرایطی شفقت و مروت بیننده را برمی‌انگیزد. مضاف بر این، عکس‌هایی که در روزنامه‌ها و مجلات چاپ می‌شوند نقشی اساسی در پیشبرد اهداف سیاسی جنبش‌های اعتراضی ایفا می‌کنند: اگر عکسی ثبت نشود، جنبش تضعیف خواهد شد و اعتراضات دیر یا زود خاموش می‌شوند. 
 


تهاجم نیروهای پیمان ورشو نزدیک ساختمان رادیوی ملی. پراگ، جمهوری چک، آگوست ۱۹۶۸. عکس از ژوزف کودلکا، آژانس مگنوم. 


   انتشار دختری با گل تاثیری کوچک اما انکارناپذیر در تغییر دیدگاه عمومی نسبت به جنگ ویتنام گذاشت. این تاثیر تا حدی بود که پس از اتمام جنگ، بسیاری از مسئولان دولتی ایالات متحده به طور رسمی آن را محکوم کردند. ریباد در مصاحبه‌ای گفته است که: «عکاسی نمی‌تونه دنیا رو تغییر بده، اما می‌تونه دنیا رو نشون بده، خصوصا وقتی داره تغییر می‌کنه.» ‌
 


تظاهرات علیه حضور نظامی آمریکا در ویتنام شمالی. چین، ۱۹۶۵. عکس از مارک ریباد، آژانس مگنوم.

 


دستگیری یک معترض خیابانی. «لعنت به بی‌اعتنا!» بیرمنگام، آلاباما، ایالات متحده آمریکا، ۱۹۶۳. عکس از بروس دیویدسون، آژانس مگنوم. 


   نهضت مقاوت علیه جنگ ویتنام چیزی بیش از اولین در نوع خود بود. از سال ۱۹۴۷ که مگنوم پایه گذاری شده، عکاسان این آژانس نهضت‌های مدنی و جنبش‌های آزادیخواهانه بسیاری را در دورافتاده‌ترین نقاط جهان پوشش داده‌اند. اسناد به دست آمده از این اتفاقات، از عکس‌های دلخراش ژوزف کودلکا از تهاجم نیروهای پیمان ورشو به چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ گرفته تا شورش دانشجویان پاریسی در می‌ ۱۹۶۸ برای احقاق حقوق شهروندی که برونو باربی از آن عکاسی کرده، جزء قوی‌ترین و تاثیرگذار‌ترین آلبوم‌های تاریخ عکاسی خبری‌اند. این عکس‌ها گردهم‌آیی مردم عادی را در تلاش برای تغییر اوضاع به تصویر کشیده‌اند. 
 


«مرد تانکی» که یک دسته از تانک‌های تی۵۹ را متوقف کرده است. میدان تینانمن، پکن، چین. ۴ ژوئن ۱۹۸۹. عکس از استوارت فرانکلین، آژانس مگنوم. 
 

   عکس استوارت فرانکلین از فردی که در مقابل پنج تانک تی۵۹ وسط یک خیابان خالی در میدان تینانمن پکن ایستاده، یکی از این اسناد ماندگار است. عکس از تظاهرات چینی‌ها گرفته‌شده که در اعتراض به نبود آزادی بیان و فساد گسترده حکومتی در این میدان تجمع کرده‌بودند. وقتی او این عکس را از بالکن یک هتل گرفت، به نظرش یک عکس عادی می‌آمد. اما چند روز بعد وقتی عکس را به فرانسه برد و فهمید اسنادی که از این اعتراضات و سرکوب پس از آن به رسانه‌ها درز کرده چقدر اندک بوده‌اند، تازه متوجه اهمیت عکس خودش شد: سانسور شدید و ظالمانه‌ رسانه‌ها در چین، این عکس تاثیر گذار و تلخ را از مردی که «مرد تانکی» نامیده شد بدل کرد به نماد جنگ برای آزادی بیان؛ چیزی که فرانکلین حتی تصورش را هم نمی‌کرد. چند سال بعد او به گاردین گفت: «به عنوان یک عکاس، ماموریت شما اینه که شور و هیجان یک رویداد رو ثبت کنید و تا اونجا که می‌تونید سعی کنید [این شور و هیجان رو] به نحوی تاثیرگذار به مخاطب منتقل کنید.»  «عکس‌های من نتیجه تلاش‌هایی است که برای فهم رویداد‌ها موقع اتفاق افتادنشون کردم. [تلاشم] برای اینکه داستان رو روایت کنم، حتی وقتی داره در لحظه پیش می‌ره.» 
 


مرد جوانی بر روی بخشی از دیوار برلین که میان دروازه براندنبرگ و میدان پوتسدامر قرار دارد نشسته است. آلمان غربی. ۱۱ نوامبر ۱۹۸۹. عکس از ریموند دپاردون، آژانس مگنوم. 
 

   قدرت اعتراض امری است که مدت‌هاست ذهن ریموند دپاردون را به خود مشغول کرده‌است. از نظر او، یک عکس دقیقا مساوی است با درک خالق آن از میزان بالقوه تاثیری که می‌تواند بر مخاطب داشته‌باشد. «من خبرنگارم،» دپاردون این را می‌گوید و ادامه می‌دهد «اما در عین حال شعر، سیاست، و شاید تماشاچی بودن -باور به اینکه عکاسی هنوز می‌تونه شرایط‌ رو تغییر بده- منو تحت تاثیر قرار می‌دن.»

منبع:
Magnum Photos