از ظهور پدیده عکاسی در میانه قرن نوزدهم، همواره قرابت آن با ادبیات وجود داشته، درهم آمیختگیاین دو پدیده منتج به تولید آثار، تئوریها و نقدهایی شده است. در این میان، مبحث "عکس متنیت" (Phototextuality) تنها در دو دهه اخیر وارد حوزه تئوریهای هنری شده است و با توجه به تنوع، تکثر و ماهیت بین هنری، همچنان تعاریف ثابت و مشخصی برای انواع آن نمیتوان یافت.
کریستوا متن را شبکهای از نظامهای نشانهای میدانست و بر مکالمه متون گذشته و حال تاکید داشت. او عقیده داشت هر متن نقطه تلاقی متون دیگر بوده، با اصالت ذاتی خود به آفرینش هنری دست نمییابد بلکه واگویهای از مراکز شناخته و ناشناخته فرهنگی است. رولان بارت بر فضای چند بعدی متن تاکید داشت. به این ترتیب، متن با بینامتنیت (Intertextuality) ارتباط نزدیکی پیدا میکند.
در همین راستا، میتوان به متنیت عکسها اشاره داشت که با دارا بودن رمزگان بصری خاص، در مرکز توجه تاویلگران ویژه خود است. در آرای جدید هرمنوتیک فلسفی، تاویل بر اساس فهم مخاطب از متن پیش میرود که منجر به واکاوی لایههای هستی انسانی مخاطب و کنش و واکنشهای عمیق در او میشود.
ارتباط یک متن با متنهای دیگر در حوزههایی چون گفتگومندی میکائیل باختین و بیناذهنیت (Intersubjectivity) پدیدارشناسان نیز قابل بررسی است. میان گفتگومندی و چندصدایی (Polyphonism) رابطهای تنگاتنگ وجود دارد. با تعریف گفتگومندی، باختین متن را به بافتش، مولفش و مولفانی که پیش از آن بودهاند، مرتبط میسازد؛ به عبارتی گفتگومندی به دیگری ( نسبت به مولف) دلالت دارد. چندصدایی بر مبنای نظریه ساموئل، به معنای توزیع مساوی صداها در یک متن است؛ به گونهای که تمام صداها حق حضور داشته باشند.
از منظر علمی نیز حال که کمبودهای مادی آزارنده و محدودکننده انسان تا حدودی رفع شده، بیناذهنیت که از خلال رسانهها از جمله زبان شکل میگیرد، موقعیت برجستهتری در زندگی بشر اشغال میکند. بیناذهنیت، هسته الگوی نظری همکاری است. بیناذهنیت که به کمک نمادهای زبانی روی میدهد، معرف ذهنیت همگانی یا دوسویه است و رابطه ذهن با ذهن را منعکس میکند. به طور خلاصه، همکاری عبارتست از کنش و واکنش، داد و ستد، مبادله و ادراک دو سویه میان افراد همزیست. این، شکل اساسی زندگی بشر است که در قالب تعامل متنها خود را متجلی میسازد.
بر طبق نظریه ژرار ژنت ، رابطه میان یک متن با متنهای دیگر با عنوان کلی ترامتنیت (Trantexuality) مطرح میشود که به صورت نظاممند به پنج دسته بینامتنیت (Intertextuality)، سرمتنینیت (Architextuality)، پیرامتنیت (Paratextuality)، فرامتنیت (Metatextuality) و بیشمتنیت (Hypotextuality) طبقهبندی میشود که عبارتند از:
– بینامتنیت: به معنای حضور موثر متن الف در متن ب؛
– سرمتنیت: به معنای تعلق متن به ژانر با قواعد خاص؛
– پیرامتنیت: بخشهایی از متن که حول متن اصلی جمع میشوند؛ از قبیل عنوان، توضیح، دیباچه و نکته؛
– فرامتنیت: به معنی تفسیر از متن الف در متن ب؛
– فزون متینیت: به معنی اشتقاق متن ب از متن الف؛
ژرار ژنت با تاکید بر فزون متنیت در کتاب خود انواع آن را مشتمل بر تبدیل و تقلید در قالب تفریحی، هجو آمیز و جدی میداند و از عناوینی چون نقیضه، تراوستی، جابجایی، تقلید هزلی، کاریکاتور و جعل بر توضیح انواع استفاده میکند.
عکسمتن را میتوان از دیدگاه روایی نیز مورد بررسی قرار داد. اما در تعریف روایت، عنصر زمان تاثیر چشمگیری دارد؛ به عبارتی تعریفاین دو بدون هم چندان ساده نیست. بسیاری از نظریهپردازان برای فهم زمان، آن را تابع روایت میدانند، چرا که هر تجربهی زمانمند به نوعی با کنش روایی همراه است.
مطابق نظر پل ریکور در کتاب "زمان و روایت" روایت رابطه ی انسان با زمان است و ابزاری است که انسان به وسیله آن زمانبندی را در مییابد. به عبارتی، یکی از سازههای اصلی هر روایت، کنش یا اتفاق است که مبتنی بر حرکت است و حرکت در واحد زمان اتفاق میافتد.
در عکسمتن، انواع روایتهای داستانی و غیرداستانی، با اشکال مختلف ترامتنیت از جمله فزون متنیت و بینامتنیت، با عکس مونتاژ شده، به هویتی یکپارچه میرسد.
امروزه بسیاری از منتقدان براین باورند که عکس به تنهایی را هم میتوان به عنوان عکسمتن در نظر گرفت؛ چرا که برای ادراک عکس باید آنرا خواند. همچنیناین باور وجود دارد که عکس تنها متشکل از رمزگان بصری نیست و از زبان هم تشکیل میشود و دستور زبان خاص خود را دارد. چنی عکسهایی قابلیت روایتگری دارند و از جمله میتوان به آثار سیندی شرمن، گرگوری کردسون و آنا گسکل اشاره کرد. به عنوان مثال در مجموعه عکسهای «بدون عنوان فیلم» سیندی شرمن، با فراخوانی صحنههایی از آثار سینمایی مواجه هستیم. بهاین ترتیب میتوان بر گفتگوی دو متن (عکس و فیلم) تاکید داشت که آثار سیندی شرمن را واجد عکس متنیت میکند.
از میان آثار سینمای واجد عکس متنیت نیز میتوان به پنجره عقبی هیچکاک (۱۹۷۶) و آگراندیسمان آنتونیونی (۱۹۷۸) اشاره داشت.
از سوی دیگر نمیتوان متنهای ادبی را به عنوان انگارههای عکس متنی از خاطر برد؛ آثاری که در آنها روایتهای ادبی، ماهیت نمایش عکاسانه را در قالب کلمات میکاود و از جمله آنها میتوان به آثار امیل زولا، مارسل پروست و پاتریک مودیانو اشاره کرد. یکی از آثار شاخص در این حیطه، کتاب سه کشاورز در مسیر خود برای پایکوبی از ریچارد پاورز است.
یکی از مثالهای متاخر در حوزه عکسمتن "L'usage de la photo" کاری از آنی ارنو و مارک ماری است که میتواند نمونه شاخصی برای اندیشمندان و تئوریسینهای مبحث عکس متنیت باشد. آنی ارنو نویسنده شاخص فرانسوی است که جایگاه ویژهای در ادبیات مدرن زنان دارد و سبک مینیمال و مرز مبهم تخیل و اخترافات شخصی در آثارش، موقعیت ستایش شدهای برای او پدید آورده است. این کتاب به رابطه او و نامزدش، مارک ماری در سالهای ۲۰۰۳-۲۰۰۴ میپردازد. تعدادی از عکسهای کتاب به اشیایی اختصاص دارد که ظاهرا بیهدف در خانه یا محلهای اقامت آنها در هتلهای فرانسه و بلژیک پراکنده شده و به نوعی بیانگر احساس نوستالژیک نویسندگان نسبت به آن دوران خاص هستند. نکته جالب اینکه گرچه متنها جداگانه نوشته شدهاند، اما گاهی و به صورت اتفاقی هر دو بر یک نکته تاکید دارند. از جمله میتوان به متن مربوط به عکس صفحه ۱۳۰ کتاب اشاره کرد که ارنو و ماری هر دو از تعبیر پانکتوم رولان بارت برای توصیف آن استفاده کردهاند:
– آنی ارنو: در یک عکس همیشه جزئی وجود دارد که نگاه ما را جذب میکند، جزئی که بیش از سایر اجزا تحرکآفرین است.
– مارک ماری: در هر تصویر جزئی غلبه دارد.
جلد کتاب "L`usage de la photo"
از آنجا که مقدمه و موخره کتاب نوشته آنی ارنو است، میتوان "L'usage de la photo" را صدای او دانست. برخی از عکسهای کتاب به عکسها (متنها)ی دیگر ارجاع دارند و واجد بینامتنیت هستند که از جمله میتوان به عکس صفحه ۵۸ کتاب اشاره داشت که یادآوریِ موفق "یک جفت کفش" ون گوگ است. این اثر یکی از متنهای بحثبرانگیز در قرن بیستم بوده است و هایدگر و دریدا مقالات بحثبرانگیزی درباره آن نوشتهاند. "L'usage de la photo" تلاشی در راستای تحقق گفتگو میان روایتگری و اندیشیدن درباره عکاسی است.
"یک جفت کفش" اثر ونسان ونگوگ
عکسمتن گرچه پدیدهای نوظهور نیست، اما پیچیدگیهای ماهوی آن، ضرورت بررسی دقیق، کامل، جامع و همه جانبه را اجتنابپذیر میسازد؛ چرا که در غیر این صورت نوشتههای احساسگرایانه سطحی همراه با عکس، بدون برخورداری از ماهیت گفتگومندی و بینامتنی در این گونه طبقهبندی میشوند.
منابع:
۱- حسنپور، م. و نوروزی طلب، ع. ۱۳۸۹. خوانش عکس، به مثابه هرمنوتیک امرخصوصی. نشریه هنرهای زیبا- هنر تجسمی. دوره ۲، شماره ۴۳، ۲۴-۱۷.
۲- قاسمیپور، ق. ۱۳۸۷. زمان و روایت. نقد ادبی ۱(۲): ۱۴۴-۱۲۳.
۳- نامور مطلق، ب. ۱۳۸۷. باختین، گفتگومندی و چندصدایی مطالعه پیشامتنیت. پژوهشنامه علوم انسانی، شماره ۵۷، ۳۹۷-۴۱۴.
۴- نامور مطلق، ب. ۱۳۸۶. ترامتنیت مطالعه روابط یک متن با دیگر متنها. پژوهشنامه علوم انسانی، شماره ۵۶، ۹۸-۸۳.
Blatt, A.J. 2009. Phototextuality: photography, fiction, criticism. Visual Studies, 24(2):108-121
Blatt, A.J. 2009. The interphototextual dimension of Annie Ernaux and Marc Marie`s L`usage de la photo. Word and Image, 25(1):46- 55.
Mikulinsky, R. 2009. Photography and trauma in photo-fiction: Literary montage in the the writings of Janathan Safron Foer, Aleksander Hemon and W.G.Sebald. Ph.D. dissertation. University of Toronto
Patt, Lise et al. (eds.). 2007. Searching for Sebald: Photography after W. G. Sebald. ICI Press
(لازم به ذکر است که بخشهایی از این متن، در ویژهنامه ششمین جشنواره فیروزه تبریز منتشر شده است).
متنیت عکسها با دارا بودن رمزگان بصری خاص، در مرکز توجه تاویلگران ویژه خود است.
ساده و روان بودن یعنی این؟