روزنامه شرق هم در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۹۳ در یادداشتی با عنوان ««طرح» یا «عکس»؛ مساله این است» در این مورد توضیحاتی داده است.
هماکنون سوره صادقی در یادداشتی جداگانه که به طور اختصاصی برای بازنشر در اختیار «سایت عکاسی» قرار گرفته است مسالهٔ رخ داده در مورد عکس آرش عاشورینیا را از ابعاد مختلف پژوهشی و حقوقی به طور تخصصی واکاوی کرده است. متن این یادداشت به این شرح در اختیار «سایت عکاسی» قرار گرفته است:
«روزنامهٔ شرق در ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ در صفحهٔ اول برای پوشش خبر فوت خانم سیمین بهبهانی، شاعر، تصویری را منتشر کرد که در چند روز گذشته نسبت به وضعیت کپیرایت آن بحثها و واکنشهایی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به دنبال داشت.
تصویر یک اثر اقتباسی است از «شهاب جعفرنژاد» مبتنی بر عکسی که «آرش عاشورینیا» از خانم بهبهانی گرفته است. شرق در کنار تصویر اقتباسی از عکس تنها چنین اطلاعاتی را ذکر کرده: «طرح: شهاب جعفرنژاد» و آرش عاشورینیا در وبلاگ شخصی خود در مطلبی با عنوان «این تصویر از من است» بیان کرده که تصویرساز به اصل عکس از طریق سایت کشوف دست پیدا کرده و اثر را کپیکاری کرده. در ذیل مطلب، کامنتهای بازدیدکنندگان حاوی نکات جالب و خواندنی است و از جمله دفاع آقای جعفرنژاد از خود را هم در میانشان میتوان دید.
این روند عکاسی، تصویرسازی سپس انتشار و واکنشهای خوانندگان به این داستان، چندین مساله را مطرح میکند که به صورت یک موردپژوهی (Case-Study) جالب قابل بررسی دانستم و برای آگاهی خوانندگان خصوصاً عکاسها و تصویرسازان گرافیکی و… از جوانب این داستان از دید تخصصی، در قالب چند پرسش و پاسخ در این نوشته میآید. توجه داشته باشید که در هیچ کجای نوشته مقصود، مشاوره حقوقی نبوده است.
در نوشته قبلی با عنوان مساله کپیرایت در آثار اقتباسی، تعریف این آثار و حقوق شناختهشده برای آنها به طور مشخص در ایران بررسی و معرفی شد. قبل از ادامه مطالعه نوشته حاضر، خواندن نوشته قبلی را قویاً توصیه میکنم.
۱. آیا نقض حقوق رخ داده؟
چنانکه در نوشته پیشین درباره آثار اقتباسی مفصلاً توضیح دادم، هنگامی که یک اثر تصویرسازی بر مبنای اثر عکاسی پدید آید، این مصداق اثر اقتباسی است و نوعی استفاده از اثر کپیرایت به شمار میآید که باید برای آن از دارنده کپیرایت اجازه گرفت. در مورد تصویرسازی آ. جعفرنژاد باید گفت که همان موقع که ایشان تصمیم به خلق اثر تصویرسازی گرفتند، باید اجازه آ. عاشورینیا (عکاس) را به دست میآورند. چون اجازه (حتی به صورت شفاهی چه برسد در قالب یک اجازهنامه!) گرفته نشده، اثر بر مبنای نقض حقوق پدید آمده.
سپس در وهله بعد روزنامه شرق اقدام به انتشار تصویر گرفته است و نه تنها پیدایش اثر بر مبنای اجازه از عکاس را بررسی نکرده بلکه حتی نام عکاس را هم در ارتباط با تصویر ذکر نکرده است. نقض حقوق مادی و معنوی (اخلاقی) عکاس در هر دو مرحله (خلق اثر و سپس انتشار آن) رخ داده است.
۲. آیا تصویرسازی آ. جعفرنژاد، اصیل است و کپیرایت دارد؟
آ. عاشورینیا در وبلاگ شخصی خود بیان کرده که طراح تصویرساز عکس را با نرمافزار به نقاشی تبدیل کرده و حتی با طنزی تلخ اشاره کرده که کار وی همان نقاشی کودک دبستانی است که «از رو انداخته» باشد. آ. جعفرنژاد در کامنت خود اعتراض کرده که کار (هنری) اش غیرحرفهای نبوده و «لایه به لایه کار موجود است» و «اینکه صحبت از نرمافزار و طرح رو عکس انداختن کردهاید، خلاف واقعیت است…».
از طرف مقابل، یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ آ. عاشورینیا در اصل ارتباط این دو اثر با هم شک کرده است: «طرحی که ایشان [آ. جعفرنژاد] زده، ایدهای متفاوت از عکس است و این که فیگورِ صورت یکسان است، الزام کپی نیست…»
هر دوی این مسالهها، مرتبطه با مساله اصالت اثر اقتباسی است:
خود آ. جعفرنژاد در کامنت خود اذعان [در واقع: اقرار] کردهاند که «بله من از روی عکس، طرح مورد نظر را کشیدم و این کاملاً طبیعیست که طراحها، چهرههای حقیقی را از روی عکس منتشرشدهشان بکشند…». پس یقین داریم که عکس آ. عاشورینیا مورد استفاده قرار گرفته و به این ترتیب کامنت خواننده آن وبلاگ که گفته «ایده متفاوت است و اینکه فیگور یکسان باشد الزامِ کپی نیست» سبب نمیشود که تصویرساز از کسب اجازه از عکاس بینیاز شود. بله، ایده عکس و نقاشی جدا از هم است. همیشه همینطور است.
عکاسی و نقاشی دو دنیای متفاوت از هماند. ولی وقتی نقاش، عکس عکاس دیگری را بردارد و مانند مصالحِ کار از آن استفاده کند، یعنی دارد از آن اثر اقتباس میکند و همین کافی است که طبق قانون ایران- همچنانکه طبق قوانین همه کشورهای دیگر و نیز پیمان برن- موظف باشد که اجازه عکاس را برای چنان استفادهای کسب کند.
در آن واحد گفته این خواننده وبلاگ در این خصوص صحیح است که کار اصالت دارد و خلاقانه است. به عبارتی تصویرسازی آ. جعفرنژاد حتی اگر «لایه به لایه» هم موجود نباشد و صرف کپی از رو باشد هم به نظر نگارنده به دلیل کاربرد رنگ و آن طرح مداد در بالا و پایین تصویر و اینکه تنها یک قاب مربع از درون یک قاب مستطیل که کل عکس باشدَ رنگی کار شده، به این معناست که تصویرسازی اصیل است و کاملاً کپی عکس نیست.
اگر آ. جعفرنژاد عکس آ. عاشورینیا را میگذاشت روی میز و با دوربین عکاسی از آن عکس میگرفت سپس با نام خود در شرق منتشر میکرد، آنگاه عکس کپیکاری محض، فاقد اصالت و در نتیجه فاقد کپیرایت میبود، و البته علاوه بر نقض کپیرایت، سرقت هنری نیز به شمار میرفت. اما اینطور نبوده بلکه اثر مورد بحث یک تصویرسازی مستقل است که بر اساس یک اثر عکاسی خلق شده.
البته باید گفت که بحث اصالت تصویرسازی آ. جعفرنژاد مورد دعوا نیست! مساله اینست که آ. جعفرنژاد چه برای تصویرسازی و چه برای هر کار دیگری اگر از عکس آ. عاشورینیا استفاده میکرد باید ابتدا از او اجازه گرفته و مفاد توافق برای استفاده از عکس را در قالب یک اجازهنامه کتبی قرار میداد.
به سخن دیگر، در این بحث، کپیرایت اثر اول (عکس) مورد بررسی است که نقض شده، و کپیرایت اثر دوم (تصویرسازی) مورد بحث در اینجا نیست.
۳. عکس آقای عاشورینیا در اینترنت قابل دسترسی و دانلود بوده.
یکی دیگر از خوانندگان وبلاگ عکاس به نحوی تلخ (با گونهای طنز) و رک و راست پاسخی مختصر و مفید به این نکته داده است: «شما خیلی اشتباه کردی که فکر کردی هر چی تو اینترنت پیدا میکنی مال شماست!» بیان این کامنت تند و تیز اما کاملاً درست است.
اشتباه است که عکس قابل دسترسی و حتی قابل دانلود در اینترنت را قابلاستفاده به طور رایگان پنداشت. مثل این میماند که کسی دزدیدن ماشین را به این بهانه که در خودرو قفل نبوده و کلید هم روی آن بوده، بخواهد توجیه کند. اگر هم کاربران اینترنت بگویند «اگر عکاس بخواهد عکسش مورد سوءاستفاده قرار نگیرد پس در اینترنت نگذاردش»، این تنها باور کاربران خواهد بود: قانون حق را به عکاس میدهد و استفاده بیاجازه را در هر صورت مصداق نقض حقوق میداند.
رعایت این مساله را من حتی به وبلاگنویسها هم که دنبال عکس و تصویر- حتی با ذکر نام و بدون اعمال تغییر- برای تزئین پستهای وبلاگ خود هستند توصیه میکنم در حالی که کار وبلاگنویسی در مقایسه با کار انتشار روزنامه مخاطبان بسیار محدودتری دارد و در اکثر قریب به اتفاق موارد هم مصداق استفاده غیرتجاری است؛ و در حالیکه استفاده اثر در یک روزنامه، مصداق واضح استفاده تجاری است، چه برسد به استفاده از عکس برای کار اقتباسی آن هم برای چاپ در یک روزنامه کثیرالانتشار محبوب (با تیراژ بالا)، آن هم در صفحه اول.
۴. اعلان کپیرایت عکس واضح نبوده.
در قانون ایران هیچگونه الزامی برای مطلع کردن همگان از کپیرایت آثار ادبی-هنری وجود ندارد. این قاعدهای بسیار رایج در همه کشورهای دنیا و از ویژگیهای اساسی پیمان برن است که «تشریفات» در برخورداری آثار از حمایت کپیرایت نباید وجود داشته باشد.
اثر برای برخورداری از حمایت کپیرایت نیاز به «اعلان کپیرایت» ندارد. یعنی چه علامت کپیرایت — و اعلان اینکه «همه حقوق محفوظ است» یا مشابه این، در کنار اثر ادبی-هنری باشد چه نباشد، در هر حال اثر مورد حمایت است و در کپیرایت اثر خللی وارد نمیآید. اعلان کپیرایت تنها برای «محکمکاری» است و نه برای تثبیت حق.
۵. معلوم نیست عکس در وزارت ارشاد ثبت شده باشد.
ماده ۲۱ قانون ایران مقرر میدارد که دارندگان حقوق «میتوانند» اثر خود را به ثبت برسانند و استفاده از واژه «میتوانند» بار حقوقی دارد: الزامی در کار نیست. پس اینکه اثر در وزارت ارشاد (یا سایر مراجع ثبتیِ ممکن) ثبت نشده باشد، سبب نمیشود که برخورداری اثر از کپیرایت زیر سوال رود. بلکه پیشبینی امکان ثبت آثار تنها از این روست که پدیدآورندگانِ کمترْ شناختهشده بعدها در صورت اقامه دعوا در دادگاه، بتوانند به سهولت انتساب اثر به خود را ثابت کنند. در پرونده حاضر در اینکه عکس مورد استفاده برای خلق اثر تصویرسازی به دست آ. عاشورینیا گرفته شده، شکی نیست بلکه مورد اذعان تصویرساز است.
بسیار مهم است که بدانید استفادهکننده از آثار خلاقانه ادبی-هنری خود مکلف به تحقیق و جستجو برای یافتن دارنده کپیرایت به منظور کسب اجازه از اوست و اگر وجود کپیرایت و نام دارنده کپیرایت در ارتباط با اثری ذکر نشده باشد، یا اثر در هیچ مرجعی ثبت نشده باشد، به هیچ عنوان عامل رفع مسوولیت استفادهکننده از اثر و توجیهکننده نقض حقوق نیست. برای توضیح بیشتر نوشته دیگر اثر اصیل: ۱۲ توصیه برای وبلاگنویسان را بخوانید.
۶. سایتی که عکاس، عکس را در آن قابل دسترسی و دانلود قرار داده، تحت اجازهنامه مشترکات خلاقانه کار میکند.
متاسفانه این یک تفکر غلط رایج است نه تنها در ایران بلکه در میان بسیاری کاربران اینترنت از همه جوامع که آنچه تحت اجازهنامههای مشترکات خلاقانه cc قابل استفاده است، را میتواند رایگان برای هر منظوری استفاده کرد. خیر. این سخن غلط است. اجازهنامههای مشترکات خلاقانه ۶ نوع مختلف دارند که در هر نوعِ آنها برخی استفادهها محدودتر یا آزادتر گذاشته شده. در همه انواع این استفادهها ذکر نام پدیدآورنده لازم است (در پرونده مورد بررسی ما، نام عکاس ذکر نشده). ولی بسته به اینکه کدام نوع اجازهنامه مورد استفاده است، استفاده برای خلق آثار اقتباسی و یا استفاده تجاری ممکن است محدود شده باشد (به ترتیب: اجازهنامههای non-derivative و non-commercial). از طرفی، برخی اجازهنامهها تنها در صورتی استفاده از اثر را مجاز میشمارند که اثر پدیدآمده بر اساس اثر مورد استفاده تحت آن اجازهنامه، خود، تحت اجازهنامه مشابه قابل استفاده برای دیگران شود (اجازهنامههای share alike).
تنها در مورد ویرایش صفر CC0 این اجازهنامهها است که استفاده تجاری و به منظور خلق اثر اقتباسی اجازه داده شده اما حتی در این ویرایش هم ذکر نام پدیدآورنده در صورت استفاده از اثر او ضروری است (که در پرونده حاضر متاسفانه رعایت نشده).
نتیجه آنکه حتی اگر اثری تحت یک اجازهنامه مشترکات خلاقانه cc قابلاستفاده باشد، موظف هستید به مفاد اجازهنامه مراجعه کنید، مطالعه کنید و مطمئن شوید که آیا استفاده مورد نظر شما را شامل میشود یا خیر. اگر شامل نمیشد یا در صورت هرگونه شک و شبهه، موظف هستید با پدیدآورنده تماس گرفته و کسب تکلیف کنید. توصیه من هم آنست که این کسب تکلیف تا جای ممکن به صورت کتبی (و قابل استناد در آینده) باشد.
۷. ناقض حقوق کیست؟ چه کسی را باید تعقیب کرد؟
در پرونده تصویرسازی از عکس پرتره خانم سیمین بهبهانی، دو شخص قابل پیگرد قانونیاند:
۱- طراح تصویرساز که به هنگام خلق اثر اقتباسی از عکاس اجازه نگرفته و استفاده او از عکس مصداق نقض حقوق است.
۲- روزنامه شرق به عنوان یک شخصیت حقوقی به هنگام استفاده از عکس برای انتشار در صفحه اول موظف بود جوانب احتیاط ناشی از کار حرفهای را رعایت میکرد و پرسوجو میکرد که آیا عکاس هم آ. جعفرنژاد بوده یا خیر، و اگر نبوده عکاس چه کسی است و آیا او به: ۱. استفاده از اثرش برای خلق تصویرسازی، و ۲. انتشار آن تصویرسازی در روزنامه شرق، رضایت دارد یا خیر. شرق با عدم پرسوجو در این خصوص مرتکب تقصیر حرفهای شده است. (معنی حقوقی تقصیر مد نظر است: انجام ندادن کاری که موظف بوده انجام دهد و عدم انجام آن ایجاد ضمان کرده است.)
۸. ناقض حقوق در دادگاه به چه چیز محکوم میشود؟
دعوای حقوقی: دعاوی کپیرایت معمولاً برای مطالبه ضرر وزیان اقامه میشوند که نوعی دعوای حقوقی است. مبلغ ضرر و زیان بسته به میزان مورد درخواست خواهان (دارنده حقوق- مدعی) در هر حال با نظر دادگاه تعیین خواهد شد. در پرونده حاضر از آنجا که هر دو خوانده بالقوه (تصویرساز و روزنامه) مرتکب هر دو نوع نقض حقوق (نقض حقوق مادی و معنوی) شدهاند و بسته به اینکه آیا مساله خواهان تنها آنست که ذکر نام او نشده (نقض حق انتساب) یا اصولاً از دستمایه قرارگرفتن عکسش برای خلق اثر تصویرسازی ناراحت است (نقض حق انسجام و عدم تحریف و تغییر اثر) یا اینکه علاوه بر آن، ضرر و زیان مادی ناشی از عدم پرداخت حق پدیدآورندگی (royalty) به او را هم متحمل میداند، متغیر خواهد بود.
شدت ناراحتی عکاس از «کپیکاری» و «از رو انداختن» چنانست که به نظر میرسد نقض حقوق اخلاقی او درست به اندازه نقض حقوق مادیاش- یا شاید حتی بیشتر- ناراحتش کرده. کامنت یکی از خوانندگان وبلاگ عکاس هم در این مورد خواندنی است: «حیف از عکس نبود که به این روز بندازندش؟ شاید خواستند که… اجازه نگیرند و بگویند این [از اول] نقاشی بوده. دیگر الآن چه فایده دارد؟… حیف از عکس که به این روز افتاده»
این کامنت و ناراحتی عکاس نشان از آن دارد که رعایت حقوق معنوی (اخلاقی) تنها به این آسانی که منّتی بر سر پدیدآورنده بگذارند و نام او را در ارتباط با اثر ذکر کنند (که همین هم رخ نداده!) نیست. هنرمندان آثار خود را مانند فرزندانشان دوست دارند. آیا میتوانید دختربچهای را بدون اجازه پدر و مادرش ببرید کچل کنید، لباس پسرانه به او بپوشانید و انتظار ناراحتی و واکنش پدر و مادرش را نداشته باشید؟ صد البته قیاسمعالفارق است، اما تمثیل برای نشان دادن شدت تعلق خاطری که هنرمند به اثرش دارد (همچون پدر و مادر به فرزند) لازم آمد. این تعلق خاطر را باید محترم شمرد و جدی گرفت.
دعوای کیفری: علاوه بر دعوای حقوقی، مطابق با قانون حمایت از هنرمندان (۱۳۴۸)، نقض حقوق مادی و معنوی قابلیت شکایت در دادگاه کیفری را نیز دارد. در صورت تصمیم در پیش گرفتن این راه مواد ۲۳، ۲۵، ۲۷ و ۲۸ در این پرونده میتوانند مستند قرار گیرند.
ماده ۲۳ نشر تمام یا قسمتی از اثر دیگری به نام خود یا به نام پدیدآورنده ولی بدون اجازه او را موجب محکومیت به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال مقرر داشته (نقض حقوق مادی). ماده ۲۵ نیز متخلفین از مواد… ۱۹… این قانون را قابل مجازات با حبس از ۳ ماه تا ۱ سال دانسته است (نقض حقوق معنوی).
به موجب ماده ۲۷ «شاکی خصوصی میتواند از دادگاه… درخواست کند که مفاد حکم در یکی از روزنامهها به انتخاب و هزینه او آگهی شود.» و ماده ۲۸ در مورد اشخاص حقوقی است که مقرر میدارد: «هر گاه متخلف از این قانون شخص حقوقی باشد، علاوه بر تعقیب جزایی شخص حقیقی مسوول که جرم ناشی از تصمیم او باشد، خسارات شاکی خصوصی از اموال شخص حقوقی جبران خواهد شد….»
۹. پیشنهاد نگارنده برای حل مساله
متن حاضر برای شناسایی جوانب مهم و مطرح در پرونده حاضر نوشته شد به منظور پاسخ از سوی کسی که در موضوع، مطالعه تخصصی داشته است. هدف اصلی آن بود که زشتی کار و تعدد حقوق زیرپاگذاشتهشده نشان داده شود با لحاظ اینکه جهل بر قانون منافی مسوولیت نیست، به خصوص که در محافل هنرمندان و مطبوعاتی جامعه امروز ایران درکی- هرچند ناقص و کلی- از لزوم رعایت حقوق و رعایت جوانب احتیاطِ حرفهای وجود دارد و حتی اینکه رخدادی سهوی و غیرعامدانه بوده هم به باور نگارنده چندان نمیتواند خطای هنرمندان و روزنامهنگاران ندارد و خدشه را در هر صورت بر مقبولیت آنان وارد میکند.
بنابر این، هدف از نگارش نه دادن مشاوره تخصصی حقوقی بلکه پاسخ به سوالات رایج و تلاش برای افکندن نور بر جوانب کمترْ بحثشده حقوق کپیرایت در میان هنرمندان ایران بود.
از طرف مقابل، پیشنهاد نگارنده آنست که در چنین مسائلی قبل از طرح دعوا در دادگاه و همزمان با رسانهای کردن مساله (مانند نگارش در وبلاگ شخصی که در پرونده حاضر هم رخ داده)، مکاتبه با ناقضان حقوق صورت گیرد و توافق شود در جلسهای حضوری که اگر طرفین با وکلای خود به آن بیایند حتی بهتر است، مساله به طریقی دوستانه حل شده، معذرتخواهی رسمی- در پرونده حاضر با درج در روزنامه- صورت گرفته و مبلغی جهت جبران ضرر و زیان با توافق طرفین تعیین و پرداخت شود.»
پینوشت:
– متن قانون حمایت از هنرمندان مصوب ۱۳۴۸ (قانون فعلی کپیرایت ایران) را اینجا میتوانید مطالعه کنید.
– این مقاله پیش از «سایت عکاسی» اینجا هم منتشر شده بود.
– سوره صادقی متولد ۱۳۶۱ و دانشآموختهٔ کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۳ و کارشناسی ارشد در رشتهٔ «حقوق مالکیت فکری و فنآوری اطلاعات» در سال ۲۰۰۷ از دانشگاه ایستانگلیای بریتانیا است.
بسیاری از عکاسان هم همانطور از نقاشی ها به عنوان سوژه استفاده میکنن از جمله نقاشی های دیواری . هنرمندان از آثار هنری همدیگر تاثیر میگیرن و یا از آفریده های همدیگر اقتباس میکنن وبا افزودن خلاقیت و تکنیکهای هنری یک بیان شخصی دست پیدا میکنن که جدا از اثر اقتباس شده است اگر صحبت از حق کپی رایت میکنین پس در این صورت آقای عکاس هم قبل از زدن شاتر باید رضایت پدیدآورنده نقاشی هایی رو که سوژه قرار داده بدست آورد ! و یا مثلا موقعی که از فضای معماری عکس میگیرند باید قبلش از طرف طراح معماری اجازه استفاده از ایده اش را در پروژه عکاسی کسب نمایند.
این که بسیاری از عکاسان خیلی از کارها رو انجام میدهند دلیل بر این نیست که همه عکاسان این کار رو انجام بدهند .
آقای عاشوری نیا از نقاشی و معماری که عکس نگرفته از شخص و با رضایت خود شخص عکاسی کرده و عکس رو در وب سایت شخصی خودش قرار داده است
حال شخصی این عکس رو برداشته و از روی اون اقتباس کرده اگر کار درستی کرده که هیچی و اگر کار نادرستی انجام داده با یک معذرت خواهی حل میشه .
گرچه عذرخواهی نکردن ایشون باعث شده که این بحث در جامعه عکاسی باز بشه و به این داستان پرداخته بشه جای بسی خوشحالی هست که عکاسان و طراحان به حقوق خودشون آشنا میشوند
بله درست است. در نوشتهای که لینک آن در مطلب بالا هست (مساله کپیرایت در آثار اقتباسی) به طور مفصل این آثار تعریف و بحث شدند و گفته شد که در همه نمونههای آثار اقتباسی، پدیدآورنده باید از دارنده حقوقِ اثر اصلی (یعنی اثری که از آن در خلق اثر خود استفاده میکند) اجازه بگیرد و در غیراینصورت نقض حقوق رخ داده. خلق تصویر از عکس، گرفتن عکس از نقاشی، نوشتن فیلمنامه بر اساس رمان، ساختن فیلم بر اساس داستان گرفته شدن یک عکس/کشیده شدن یک نقاشی و…، همه و همه مثالهایی از آثار اقتباسی هستند در همه آنها باید اجازه گرفته شود.
در مورد مثال شما (عکس از اثر معماری) باید گفت که این نوع عکاسی و اینکه آیا آزاد است یا عکاس باید از دارنده حقوق اثر معماری اجازه بگیرد، قانون کشور به کشور فرق دارد. مثلاً در کانادا اگر اثر معماری در فضای باز باشد و عموم به آن دسترسی داشته باشند، عکاسی بدون اجازه ممکن است. در برخی کشورهای دیگر باید اجازه گرفت. البته هر بنای معماری را اشتباه نگیرید: بناهای میراث فرهنگی که معمولاً قدیمیاند احتمال زیاد کپیرایت آنها منقضی شده و وارد در سیطره همگان شدهاند. بحث اجازه در مورد بناهایی است که کپیرایت آنها هنوز معتبر است. در این مورد بنده مقالهای نوشتهام که در وبلاگ اثر اصیل دستیابی به چکیده آن ممکن است (کپیرایت در آثار معماری). در این مقاله بحث میشود که طبق قانون فعلی ایران تنها نقشههای معماری هستند که از کپیرایت برخوردارند و نمیتوان قانون سال ۴۸ را به نحوی تفسیر کرد که شمول کپیرایت بر خود بنا و ساختمان فیزیکی هم برداشت شود- متاسفانه- و این یعنی بنا کپیرایت ندارد و پس عکاسی از آن نیاز به اجازه ندارد. البته در این مورد باز مسائل حریم شخصی میتواند مطرح شود و مالک بنا میتواند از این راه معترض به عکاسی شود. (همه اینها بحثهای تئوریک است و لطفاً برداشت به جهتگیری اینجانب نکنید!) قابل ذکر است که در پیشنویس لایحه قانون جدید کپیرایت- که هنوز به مجلس نرفته- بناها و ساختمانها هم بهرهمند از حمایت کپیرایت شناخته شدهاند.
همچنین اینکه عکاسی از موضوعات غیرکپیرایت مخصوصاً افراد، باید با اجازه از آنها باشد هم صحیح است ولی این بیشتر به مسائل حریم شخصی مربوط میشود و نه کپیرایت و به نظر میرسد در هر حال در عکس پرتره خانم بهبهانی رعایت شده (عکاس از او اجازه داشته) و این در هیچکجا مورد تردید قرار نگرفته.
مقاله ( مورد پژوه ) ارائه شده سودمند ، مهم و مستند بوده و انتشار و یادآوری آن ضروریست ولیکن بیان چند نکته نیز حائز اهمیت می نماید :
۱- «شما خیلی اشتباه کردی که فکر کردی هر چی تو اینترنت پیدا میکنی مال شماست!»… گرچه نگارنده مورد پژوه با هدف طرح یک موضوع حقوقی ، به نظر یکی دیگر از خوانندگان وبلاگ عکاس اشاره و استناد نموده است ولیکن عبارت مورد استفاده ، نوعی رویارویی فیزیکی را در خواننده القا می کند ! و بهتر بود در این مقاله مهم حقوقی استفاده نمی شد زیرا اعتقاد دارم آنچه جامعه هنری را صاحب حقوق واقعی می کند همین بررسی ها ی مستند و پیگیری های مداوم است و نه اظهار نظر های احساسی که همواره نتیجه معکوس داشته است !
۲- نقص حقوق مولف روی داد است و عکاس نیز بر حق طبیعی و قانونی خود تاکید نموده است . ولیکن قصد و نیت (در اینجا تلاش شرق برای برای پوشش مناسب خبری درگذشت سیمین بهبهانی شاعر گرانقدر کشورمان با توجه به محدودیت های انتشار تصاویر بانوان و محدودیت زمانی ) نیز در دعاوی حقوقی حائز اهمیت است
۳- در بخشی از یادداشت امروز “«طرح» یا «عکس»؛ مساله این است” روزنامه شرق آمده است :
در نهایت جعفرنژاد نوشت: «موضوع را از زاویه دیگری دیدم که اگر طرح من با هر نوع تغییری چه اورجینال و چه نرمافزاری در جایی چاپ شود و اسمم کنار اثر دیده نشود چه حسی خواهم داشت، حق رو به آرش عاشورینیا دادم… با اینکه واقعا عکس را اتفاقی پیدا کردم و از اسم ایشون مطلع نبودم ولی با این همه حس ایشون رو درک میکنم و بهشان حق میدم.» به دنبال این نظر، عاشورنیا نیز در متن کوتاهی از جعفرنژاد ضمن تاکید بر پایبندی خود به انتقاد اولیهاش، بابت تندی مطلب اولیه خود و برخی کلمات تند دیگران عذرخواهی کرد. اما این بحث همچنان پابرجاست که خالق واقعی تصاویری اینگونه، طراح است یا عکاس، یا باید آن را اثری مشارکتی دانست که عکاس و طراح، هر دو در حقوق مادی و معنوی آن سهیم هستند؟ … این موضوع می توانست در متن مورد پژوهی لحاظ گردد .
۴- نقص حقوق مولف به شکل گسترده و قانونی ( ؟! ) را می توان در مسابقات کم هزینه ای که سازمان ها و سایت های مختلف برگزار می کنند و با تهیه بانک عکس ، استفاده بدون محدودیت و به دلخواه از عکس های ارائه شده را برای خود مجاز می دانند ، مشاهد کرد . این موضوع می تواند حائز ” مورد پژوهی ” نیز باشد .
چند نکته را در نظر داشته باشید:
۱- تلاش شرق برای پوشش خبری صد البته قابل درک هست ولی منافاتی با گرفتن اجازه از پدیدآورنده اثر اصلی ندارد. با یک تماس تلفنی یا ایمیل قابل انجام بود. عدم پیگیری این موارد در ایران سبب شده که عدم رعایت حقوق آسان شود در واقع به آن حساسیتی نداشته باشند. روزنامههای ایران- به خصوص روزنامههای اصلاحطلب که انصافاً معمولاً بیشتر تحت فشار هستند- خیلی زیاد مواظب خیلی نکات دیگر هستند که باعث دردسرشان نشود، چرا مسائل کپیرایت را هم به یکی از این دغدغهها نباید تبدیل کنند؟
۲- شرق خود یکی از دو ناقض حقوق در این پرونده است. در حالیکه مطلبی را که چاپ کرده به نظر بنده بیشتر به «ماستمالی» قضیه شباهت دارد که در آن به نحوی زیرکانه- که به نظر من بیانصافی در حق طراح تصویرساز است- عملاً تلاش کرده مسوولیت را بیندازد گردن آقای جعفرنژاد در حالی که انتشار تصویر را ایشان انجام نداده بلکه شرق انجام داده و مسوولیت جستجو درباره وضعیت کپیرایت تصویر برای انتشار کاملاً بر عهده روزنامه بوده و نه تصویرساز.
نتیجه اینکه خود شرق هم باید معذرتخواهی و به عدم رعایت اخلاق حرفهایاش اذعان میکرد که این کار را نکرده و حتی اگر دقت کنید میبینید که تصویر انتخابی برای آن مطلب هم اثر تصویرسازی بوده و باز هم عکس را چاپ نکردهاند؛ انگار به نحوی غیرمستقیم بر اینکه شرق و تصویرسازش در هر آنچه کردهاند حق داشتهاند و عکاس این وسط حقی ندارد، هنوز لجوجانه اصرار دارند. کل نوشته شرق خیلی حالت این را دارد که منتی بر سر عکاس دارند میگذارند که به نظر من اصلاً رفتاری حرفهای نیست.
شک نیست که آقای جعفرنژاد با چنان عذرخواهی و اینکه خود را جای عکاس گذاشته و درکش کرده، کار مهمی کرده و درک حرفهایاش از موقعیت را نه تنها برای عکاس بلکه برای تمام مخاطبان روشن ساخته است. البته در متن هم تاکید کردم که منظور مشاوره حقوقی نبوده و وکیل کسی هم نیستم و تنها در مقام بررسی، موارد نقض حقوق و آنچه قابل مطالبه است را مطرح کردم. حال اینکه عذرخواهی آ. جعفرنژاد، عکاس را راضی کرده و زیرکی شرق در کنار کشیدن خود از کل داستان به چشم ایشان نیامده و در پی جبران ضرر و زیان مادی نیستند، با عکاس است. تنها میتوانم بگویم که مشابه این موارد در کشورهای اروپایی و آمریکایی اگر نظر عکاس تامین نشود (هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معذرتخواهی)، حتماً به دادگاه کشیده میشود.
مساله مورد بررسی در این نوشته: موارد نقض حقوق، مواد قانونی قابل استناد (با توجه به اینکه خیلیها میگویند «ایران قانون کپیرایت ندارد» و مشابه این حرفها و در متن تلاش شده که نشان داده شود که اتفاقا تکتک این بحثها به صورت قضایی قابل پیگیری است) و سوالات و ابهامات قانونی درباره آثار اقتباسی است. اینکه مساله با ردوبدل کردن معذرتخواهی حل شود تاثیری بر بار حقوقی کل ماجرا ندارد. دقیقاً به همین خاطر است که عنوان نوشته را «مورد پژوهی» گذاشتهم (که ترجمه فارسی case study است که- در مقام نگارندهای که تلاش بر استفاده از واژگان فارسی دارد- متوجه نشدم چرا نسبت به آن انگار حساسیت دارید؟!): کیس استادی یعنی فرض کنیم این مورد به دادگاه برده شده، در اینصورت چه اتفاقی میافتد. و عنایت داشته باشید که در چنین فرضی اگر آ. جعفرنژاد بگوید من معذرت میخواهم قاضی حتماً تحتتاثیر قرار میگیرد اما هیچوقت نخواهد گفت: اوه باشه پس مساله نقض حقوق منتفی است!
به همین دلیل نوشته دیروز شرق را مرتبط ندانستم. و صد البته همچنین به این دلیل که در زمان نگارش متن (جمعه و شنبه) نوشته شرق هنوز منتشر نشده بود!
۳. اینکه حقوق آثار دیگری هر روزه نقض میشوند، شکی در آن نیست. امید هست که موردپژوهی از این دست ایدهای به دیگر هنرمندان که در موقعیتهای مشابه قرار میگیرند دهد تا بتوانند تصوری از معنای نقض حقوق و راههای پیگیری و مطالبه حق داشته باشند. اگر این مورد انتخاب شد به دلیل اطلاع یافتن نگارنده از این مورد و البته ظرائف ماجرای رخ داده (اینکه عکس در صفحه اول چاپ شده مثلاً، یا اینکه عکس طبق اجازهنامه مشترکات خلاقانه در دسترس بوده و… که همه آنها ماجرا را از دید حقوقی بسیار جالب کرده است).
البته اگر منظورتان آنست که حال که حقوق دیگران نقض میشود پس در این مورد هم عکاس زبان در کام کشد و اعتراضی نکند، هیچ موافق نیستم. به باور بنده اصلاح جامعه باید بالاخره از جایی شروع شود و اینکه همه حقوقشان نقض میشود (و همه هم خود گاهی حقوق دیگران را نقض میکنند!) اصلاً توجیه نمیشود برای اینکه چشم بپوشیم و در همین وضعیت ادامه دهیم.
۱- همانگونه که در مقدمه و متن نظرم نوشته ام ، مورد پژوه ارائه شده بسیار سودمند ، استنادی و ضروری بوده و جای قدردانی دارد . و البته پذیرش نقد و نظر های وارده نیز می توان برای هر نوشته ای ضروری و سودمند فرض شود .
۲- پژوهش و تحقیق نیز همانند ” حقوق مولف ” از واژه های مظلوم و مهجور در جامعه ماست . پژوهش و تحقیق طرح سوال و ارائه دلیل برای یک جواب و نتیجه گیری از پیش آماده نیست . پژوهش و تحقیق عاری از هر گونه قضاوت و پیش داروی بوده و … و تفاوت های بنیادینی نیز بین این دو وازه وجود دارد که غالبا جابجا استفاده می شود … case report ، case study ، case analysis و نیز ، Research ، search و برخی معادل هایی همانند اقدام پژوهی و مورد پژوهی و … از همین نوع تشابهاتی است که آدمی را در استفاده از آنها به قول شما دچار ” حساسیت ” می نماید .
۳- بنده هم همانند شما موافق نیستم که ” حال که حقوق دیگران نقض میشود پس در این مورد هم عکاس زبان در کام کشد و اعتراضی نکند ” ( و جایی در نظر قبلی من نیز چنین عبارتی وجود نداشته و چنین نیز استنباد نمی شود ! ). احقاق و عدم احقاق حق آثار فردی و اجتماعی دارد و البته گذشت نیز از حقوق بدیهی و مسلم هر فرد می باشد .
۴- سایر توضیحات ارائه شده جنابعالی را در جهت تکمیل ” مورد پژوه ” ارزشمند ارائه شده می دانم و مجددا به دلیل توجه و صرف وقت در جهت روشنگری و اطلاع رسانی مستند و علمی قدردانی می نمایم .
مقاله ی بسیار خوبی بود. متاسفانه کامنت هایی که در صفحه ی فیس بوک تصویرساز گذاشته شده بسیار توهین آمیز و زننده هستند.
خانم صادقی
سلام
می خواستم ببینم این مسئله درباره استفاده از عکس در فوتوکلاژ هم صدق می کنه؟
چون وقتی از یک عکس در فوتو کالاژ استفاده میشه بعضا قسمتی از فریم عکس اصلی استفاده میشه یا حتی امکان داره المانهای عکس پاک شه یا جابجا شه. در نهایت می خوام بدونم اگه عکس مذکور بصورت کامل و با همان ترکیب ابتدایی استفاده نشه، آیا باز هم برای استفاده از ان نیاز به کسب اجازه از عکاس هست؟ و ایا عکاس میتونه ادعای کپی رایت و اعتراض جهت استفاده از عکس بکنه؟
مثلا اگه یک نفر همین عکس اقای عاشورنیا رو کراپ میکرد و از چشم و دماغ عکس (مثلا) در یک کار فوتوکلاژ استفاده میکرد، ایا حق اعتراض برای ایشون محفوظ بود؟
بلکه کلاژ یکی از مصادیق بارز آثار اقتباسی هست و کسب اجازه لازم است.
البته در مثال شما این ممکن هست که تکه کراپشده چنان کوچک باشد که نتوان متوجه شد اصل اثر مورد استفاده اصولاً چه هست و پدیدآورنده آن کیست؛ ولی به نظرم این سبب میشود که «اثبات» اینکه تکهها از اثرِ که بوده سخت شود نه اینکه اصل لزوم کسب اجازه را معطل بکند.
میتوان هم این را مطرح کرد که اگر تکه استفادهشده کوچک در حد غیرقابل تشخیص باشد، این از مصادیق استفاده منصفانه باشد (استثنای کپیرایت: یعنی بدون کسب اجازه ممکن است)؛ ولی استفاده منصفانه معمولاً موارد با اهداف آموزشی یا انتقادی یا مصارف شخصی و غیرتجاری را شامل میشود که خلق یک کلاژ به نظر من این اهداف را ندارد پس سخت است که شامل استفاده منصفانه دانست.
کسب اجازه در مثال شما تنها در صورتی غیرلازم است که اثری که تکههای کار کلاژ را از آن میبُرید، مربوط به اثری باشد که دوره کپیرایت آن منقضی شده و وارد سیطره همگان (پابلیک دومین) شده باشد. مثل آثار عکاسی یا نقاشی خیلی قدیمی (مربوط به بیش از ۵۰ سال پیش حداقل).