مطلبی را که در زیر میخوانید «حرف اول» است برای شروع فعالیت بخش جدید «عکس نوشت» در سایت عکاسی به مسئولیت و سردبیری «محبت محبی»
با سپاس و تشکر از ایشان و امید به تدوام و استمرار این بخش و همراهی مخاطبان سایت عکاسی
در این صفحات دنیای مجاز قرار است از همراهی «عکس» و «متن» بگویم و بگوییم. همراهی که اشکال مختلفی دارد و گرچه در ایران هنوز طفلی نوپا محسوب میشود، چشم انداز بیانتهایی را میتوان برایش متصور شد. شاید تکرار این عبارت بسیار شنیده شده چندان خالی از لطف نباشد که عکاسی خود نوشتن با نور است و یکی از قدیمیترین عکسهای ثبت شده، عکسی است که تالبوت از کتابخانه خود گرفته است! که میتواند شاهدی باشد بر هم نشینی دیرین عکاسی و ادبیات.
از این رو بر آن شدیم تا از «نوشتن برای عکس» بگوییم و در نخستین گام شاید ارایه تعریفی از «روایت (۱)» ضروری باشد. روایت را میتوان اصطلاحی فراگیر دانست که برای ارجاع به انواع گستردهای از نوشتهها، گفتهها و جز آن به کار میرود. آیا یک فتورمان، نوعی روایت نیست؟ پس کمی ساده انگارانه خواهد بود اگر روایت را به داستان در اشکال مختلف از قبیل رمان، داستان کوتاه و… تقلیل دهیم. با این وجود گونههای مختلف ادبی (و به عنوان مثال فیلم نامه، اگر با اندکی اغماض به عنوان یک گونه ادبی محسوب شود) روایتهای خاص خود را دارند.
در مورد روایت نظریات متعددی وجود دارد. یکی از شناختهترین این نظریهها را رولان بارت (۲) بیان میکند که آغاز روایت را به ابتدای تاریخ بشر مربوط دانسته، آنرا بین المللی، فراتاریخی و فرافرهنگی بر میشمارد. وبستر نیز روایت را زیربنا یا ساختار دهنده نوشتن و تفکر میداند. تودوروف، زبانشناسی روسی، روایت را از دید نحوی بررسی کرده، معتقد است که روایت سه نقش عمده مشتمل بر فاعل یا مفعول، فعل و صفت وجود دارد. طبق نظر بارت، به همان میزان که افسانه، حکایت، تراژدی و… روایت هستند، فیلمها و برنامههای خبری نیز روایت هستند. به تعبیری میتوان عنوان نمود که روایت در مرز ساختارگرایی و ساختار شکنی قرار دارد و با درجات تعلق متفاوتی میتواند به هر یک از این حوزهها، نسبت داده شود که به مواجهه ذهنی راوی و مخاطب با روایت تاکید دارد. در بیانی دیگر، محتوای فلسفی اثر با شکل روایی آن در آمیخته میشود؛ به عنوان مثال حضور سویههایی از عدم قطعیت دریک اثر، ناگزیر باید به شکل روایی آن نیز منتقل گردد، گرچه این انتقال کاملا به راوی و سبک شخصی او متکی است. لوییس فیک (۳) روایت را یکی از راههای درک جریان میداند که پیش فرضی برای صدور حکم و استدلال است و پل ریکور (۴) روایت را تقلیدی فعال از زندگی بر میشمارد.
با در نظر گرفتن، گستردگی طیف تعریف «روایت» میتوان به دامنه وسیع روایتگری عکسها نیز پی برد که در نوشتههای بعد، به طبقه بندی انواع روایت عکس اشاره خواهیم کرد. نکته قابل ذکر اینکه همان گونه که در ایران آثار بسیار معدودی در این زمینه منتشر شده است و بنابراین رسیدن به تعاریف مشخصی که از دل آثار برآید، بسیار دشوار است؛ در جهان نیز علیرغم پیشینه قریب به ۶۰ سال، این ژانر همچنان جدید محسوب شده، تنها در چند سال اخیر منابع اندکی بر این ژانر خاص متمرکز شدهاند که در این یادداشتها از آنها نیز بهره خواهم گرفت.
محققان دهه ۱۹۸۰ را آغاز روند دموکراتیک در شیوههای روایت دانسته، بخشی از این روند را به تلاشهای هنرمندان پست مدرن نسبت میدهند. کریستین سالمون (۵)، روایت نوین را نوعی مدیریت میداند و در چنین مدیریتی است که میتوان از همراهی عکس و متن نیز برای روایتگری استفاده کرد.
در خاتمه نخستین یادداشت، به معرفی یکی از رمان نویسهای نامی آمریکا، رایت موریس (۶) میپردازم که جایگاه خاصی در نوشتن «عکس – نوشت (۷)» دارد و یکی از بنیانگذاران این ژانر محسوب میشود. رایت موریس پس از نوشتن دو رمان «My uncle Dudley» در ۱۹۴۲ و «The man who was there» در ۱۹۴۵ نخستین کتاب عکس نوشت خود را با عنوان «The inhatitans» در ۱۹۴۶ منتشر میکند. لازم به ذکر است که موریس علاوه بر رمان نویس، عکاس نیز بوده، از عکسهای خود در این مجموعه استفاده کرده است.
با توجه به فعالیت رایت موریس به عنوان یک رمان نویس، آثار او را میتوان رمانهایی دانست که با عکسهایی از خود نویسنده، تکمیل شده است و شاید عنوان عکس- نوشت در مورد آن، به طور دقیق مصداق پیدا نکند، با این وجود به جهت نقش تاریخی رایت موریس در این همراهی عکس و متن، در این نخستین یادداشت به آثار و جایگاه وی اشاره میشود.
«The home place» سال ۱۹۴۸، دیگر اثر وی در این ژانر است. آخرین کتاب عکس نوشت او با عنوان «God`s country and my people» در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. علاقه او به فرهنگ و فضای نبرسکا (۸) به گونهای بود که آنرا شاعرانه میدید و شاعرانه به تصویر میکشید و شاعرانه روایت میکرد. در کتاب «The home place» خواننده در مییابد که عکسها داستان نمیگویند بلکه فقط به درک بهتر زمان و مکان روایت کمک میکنند. این کتاب در واقع انعکاس مصایب در سالهای یاس وسرخوردگی در آمریکا است. البته روایت موریس، روایتی مجرد و تصویری است تا روایتی فلسفی با رویکردی سیاسی.
«The home place» روایت یک خانواده نیویورکی است که پس از بیخانمان شدن، در تلاش برای یافتن مکانی برای زندگی هستند. پدر خانواده فکر میکند که همسر و فرزندانش در مزرعه خانوادگیشان در نبرسکا، زندگی بهتری خواهند داشت. شخصیتها، سه نسل از این خانواده هستند و هر نسل، دانش، آرمان و ادراک مخصوص خود را دارد. برخورد این شخصیتها در بستری از زمان و مکان است که روایت را میسازد.
عکس ذیل از مجموعه عکسهای کتاب «The home place» است.
رایت موریس – The home place – ۱۹۴۸
۱- Narrative
۲- Roland Barthes
۳- Louis Mink
۴- Paul Ricœur
۵- Christian salmon
۶- Wright Morris
۷- Photo-text
۸- Nebraska
منابع:
۱-افخمی، ع. و علوی، س. ف. ۱۳۸۲. زبانشناسی روایت. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، بهار ۱۳۸۲، ۷۲-۵۵.
2- لزگی، س.ح.ا. و خزیمه، م. ۱۳۸۵. درآمدی بر درک فهم روایت. نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی کرمان، ۱۵۱-۱۲۹.
3- Barthes, R. and Duisit, L. 1975. An introduction to structural analysis of narrative. New Literary History 6(2): 237-272.
4- Mick Gigdley (Ed).2010. Writing with light; words and photographs in American texts (American Studies: Culture, society and the arts), Peterlang AG, International academia publishers, Switzerland.
5- www.wrightmorris.com
قطعاً این حرکت را باید به فال نیک گرفت . خوشحالم که عکاسی ما در حال حرکت رو به جلوست و خوشحالم که فعل صامت بودن را از دفترچه تعصبات عکاسیمان داریم خط می زنیم …
من نیز خرسندم و سپاس
ضمن عرض تبریک و تشکر از قبول پست جدید در سایت عکاسی
امیدوارم همیشه موفق باشین
به امید خوندن عکس نوشت های مفیدتون در آینده ای نه چندان دور
امیر کمیلی
یا حق
بسیار سپاس دوست گران قدر و به امید همراهی شما نیز
سایت عکاسی همیشه در مسیر پیشرفت عکاسان ایرانی همراه با عکاسان بوده است
باور من نیز چنین است.
سپاس بسیار از سایت عکاسی برای توجه به این مقوله کمتر شناخته شده در وادی عکاسی و تقدیر و تشکر از دوست با دانش و گرانقدر سرکار خانم محبی
ممنون از شما و همراهی تان
با سپاس فراوان از گشودن این مبحث.
در باب نوشتار و همنشینی آن با تصاویر همان گونه که فرمودید نظریات متفاوت و گاه متناقض فراوان است.خیلی ها بر این عقیده اند که خط دهی به مخاطب باعث کاهش اثر بصری کار می شود و این امر را نکوهش می کنند.مثلا اخیرا کتاب درباره نگاه به عکسها نوشته بیل جی و دیوید هورن با ترجمه محسن بایرام نژاد را می خواندم .در فصل دوم این کتاب تحت عنوان معنا، و دلیل بی ثبات بودن آن در ابتدای فصل این نقل قول انسل آدامز را می خوانیم که :همه ی ما بسیار می نویسیم،زیاد سخن می گوییم و بسیار پند می دهیم.بهتر است که در عکاسی فقط حرفی را که باید ،بزنیم. در کل ما عکاس هستیم؛اگر اثر ما «آنچه را که باید» داشته باشد، دیگر نیازی برای استفاده از کلمات برای جاودانه ساختن آن نیست…معتقدم که نیازی برای ارائه دلیل یا توضیح برای تجربیات عکاسی مان نداریم. شاید از چیزی می ترسیم.شاید ترس من از این باشد که برخی از بیننده ها آثارم را نفهمند؛ بنابراین، با نوشتن جمله ای برای دفاع از عکس ها، واقعاً آن را غیر قابل فهم تر می کنیم.
این امر را البته به طور متقابل نیز می توان در نظر گرفت ،بدین صورت که به همان میزان که نوشتار ممکن است بیکرانگی عکس را محدود کند و ذهنیات بیننده را به آنچه عکاس و تصویرگر خواسته کاهش دهد متقابلا تصویر نیز ممکن است تاثیر نوشتار را در ذهن خواننده کم کرده یا جهت دهی کند به عبارت دیگر وقتی ما متنی را می خوانیم به تعداد خواننده متن،تصویر در ذهن مخاطب ایجاد می شود ولی وقتی کنارش تصویر می گذاریم تصویری جایگزین آن همه تصویر می شود که ما همراه متن آورده ایم.
کوتاه سخن آنکه برای فرد نو آموزی مثل من، هر چند میل شخصی ام بر آن است که عکس هایم را با نوشتار همراه کنم و یا تصاویر را همراه با نوشتار ببینم اما وقتی با تجربیات و نظریات اینچنینی رو برو می شوم به طور منطقی می پذیرم که تصویر خود به صورت درونی بایستی روایت داشته باشد تا آنکه ما روایتی را همراه آن کنیم.
در همراهی با نظر آقای علی صارمی…
… همهی قابلیت و کاربریِ از عکاسی، خواستهی ارائهی تصویری باز، گویا و تفسیرپذیر نیست. گاهی خواستهی خالق اثر از عکاسی، دقیقاً همین محدودکردن و جهتدهی به ذهنِ بیننده است. در این صورت، «نوشته» بهترین ابزار قابلاستفاده برای این «نیاز» است.
نهایتِ امر اینکه، اثر و خواستهی خالقاثر از آن، مشخص میکند که “نیازی برای استفاده از کلمات” هست یا نه؟ این «نوشته»ی مدنظر من با مشخصاتی که گفتم، در صورت همراهی با عکس، یک اثر جدید نیست و بخشی از اثر خواهد بود. یعنی اگر عکس به نوشته نیاز داشته باشد، عکس و نوشته هر دو یک اثر را ساختهاند. بماند که عکسنوشت (با همهی معانیاش) میتواند خود به یک اثر جدید هم تبدیل شود. بهگمانم در اینجا، با حضور خانم محبت محبی (با سابقهی تخصصیشان در این باب)، چنین آثاری را خواهیم دید.
سپاس از شما و ارایه نظرات ارزشمندی که ریشه در دانش شما در این وادی دارد و شخصا از ان بهره برده و می برم. امیدوارم بتوانم طی یادداشت های آتی به اختصاصات شیوه های مختلف همراهی عکس و متن در جهان و ایران بپردازم. تجربه کوچک شخصی هم شاید اندکی به کار آید. باز هم از اینکه در این صفحه همراه ما هستید، سپاسگزارم.
سپاس از شما و خوانش دقیق و نظرات ارزشمندتان. جناب آقای بایرام نژاد بزرگوار پاسخ مبسوطی بر این نظر داشته اند که من نیز استفاده کردم اما در پاسخ فقط به چند کلید واژه؛ دموکراسی و عدم قطعیت اشاره می کنم. امیدوارم در یادداشت های آتی پاسخ مبسوطی را در مورد نظرات شما داشته باشم. شاد و سرشار باشید.
حرکت خیلی خوبیه امیدوارم همیشه پر بار و مفید باشه مثل سایر قسمت ها.
(در پرانتز عرض شود که ، کاش برای بخش های مختلف سایت قسمت عضویت در مطلب اضافه بشه که مثلاً من که تمایل دارم همیشه مطالب عکس نوشت رو دنبال کنم، از بروز رسانی این بخش مطلع بشم. )
امید که چنین باشد و البته پیشنهاد شما هم قابل تامل است. سپاس
بسیار بسیار سپاس از تک تک عزیزانی که در این راستا به فعالیت خواهند پرداخت…چه برای گشوده شدن این پنجره تلاش داشته اند و چه در ادامه راه بودن هاشان سپاس را واجب خواهد ساخت.
باشد که عکس نوشت ،این محجور دوست داشتنی ،به عنوان همراهی دیگر،در پویایی هرچه بیشتر این هنر در این مرز و بوم شکوفا شود!
امیدوارم که با یاری پروردگار و همت سرکار خانم محبی بزرگوار این بخش هم بدرخشد و هرچه بیشتر بدانیم و بشنویم و بخوانیم و ببینیم…
سپاس فراوان.
محجور دوست داشتنی را امید است که همراهان بیشتری باشد در این میانه. سپاس از همراهی شما نیز.