115308.jpg

درباره دیان فیتزموریس برنده جایزه پولیتزر


آزاده عصاران



وقتى قدر کارتان را بدانند آنقدر انرژى مى گیرید که چند برابر سختى هاى قبل را تحمل خواهید کرد. این بار با دید انسانى تر و نگاه جدید.
تصور کنید چند سال یا چندین ماه وقت گذاشته اید و به سراغ پسرک آسیب دیده در جنگ رفته اید. همه از او قطع امید کرده اند ولى گزارش هاى تصویرى شما حاکى از این است که او با تلاش خود و پزشکان رو به بهبودى مى رود. مردم هم جذب این تصاویر مى شوند. به زودى پول و مخارج بهبودى پسرک از سوى مردم جمع مى شود. همه دست به دعا برمى دارند و عکس هاى دلسوزانه شما مردم را همسو مى کند تا براى بازگشت پسرک جنگ زده همه کار بکنند. شاید مزدتان را با همین دعا و تشویق همگانى و بهبودى کامل پسرک گرفته باشید ولى چه چیزى بهتر از اینکه جایزه پولیتزر را به خاطر یک سرى عکس هاى خلاقانه و منفعت طلبانه براى یک خانواده به دست آورید؟
دیان فیتزموریس (Deanne Fitzmaurice) زنى ۴۷ ساله است که ۱۶ سال براى «سانفرانسیسکو کرونیکل» عکاسى کرده. رشته عکاسى را در دانشگاه سانفرانسیسکو خوانده و عکس هایش در نشریات معروف آمریکایى مثل تایم، نیوزویک، یو اس نیوز، پیپل و… چاپ شده.


او همان کسى است که جایزه پولیتزر ۲۰۰۵ یعنى معتبرترین جایزه روزنامه نگارى آمریکایى را در بخش گزارش تصویرى از آن خود کرد.
او صالح خلف را پیدا کرد، مجروح ۹ ساله جنگ عراق که تا سرحد مرگ از او خون رفته بود. مردم با صالح با تیتر «جراحى قلب شیر» آشنا شدند. دیان فیتزموریس در ۵ نوبت، گزارش هاى مفصل تصویرى از پروسه جراحى تا سلامت کامل صالح را در روزنامه کرونیکل چاپ کرد. این گزارش ها از صحنه هاى دلخراش و جراحات عمیق به چشم و صورت صالح شروع شد و تا دویدن او در سالن بیمارستان و شادى اش در میان پرستاران ادامه یافت. در این میان سیل اى میل و نامه به سردبیر کرونیکل سرازیر شد و مردم خواستار قرارگرفتن در مورد جزئیات بیشتر این شیر کوچک عراقى شدند. مردم دیگر مى دانستند که صالح با پدرش رحیم در بیمارستان اوکلند روزها را مى گذراند و جراحى هاى بزرگ و کوچک روى او انجام مى شود. اعضاى دیگر خانواده صالح هم در این مدت به او پیوستند.
دیان مى گوید: «خیلى از مواقع من و مردیث (گزارشگر این ماجرا) با هم مى نشستیم و گریه مى کردیم. بعد دوربین را برمى داشتم و جلو مى رفتم. باید به این خانواده روحیه مى دادیم. صالح تنها کسى نبود که در این جنگ ظالمانه تا سرحد مرگ رفته بود. مجروحان زیادى از عراق به بیمارستان اوکلند منتقل شده بودند ولى چیزى در صالح کوچولو وجود داشت که از روز اول مرا جذب خود کرد. صالح به ما اجازه مى داد تا حتى در اوج دردکشیدن در کنارش باشیم. روح شاد و زیباى صالح بهترین وسیله براى آشنایى و پیوند ما بود. او فقط عربى مى دانست و من فقط انگلیسى. اما وظیفه انسانى عکاس است که در چنین شرایطى با سوژه ارتباط روحى برقرار کند. من از او عکس مى گرفتم و عکس ها را روى ال سى دى دوربین نشانش مى دادم. او آنقدر هیجان زده مى شد که مرا به وجد مى آورد. صالح و خانواده اش به من آنقدر اعتماد داشتند که روزهاى آخر واقعاً جزیى از فامیلشان شده بودم.»
دیان پسرکى را به تصویر کشید که یک چشم و یک دستش را در اثر انفجار بمب در نزدیکى خانه شان از دست داده بود. او برادرش را حین بازى در همان اطراف از دست داد. سردبیر کرونیکل به خاطر آشنایى با روحیه حساس عکاسش با سابقه ۱۶ ساله، او را رها گذاشت تا داستان غم انگیزش را از جنگ توصیف کند. فیتزموریس مى گوید: «از جنگ متنفرم. از هر نوع کشتارى بیزارم. توان اینکه به عراق بروم و از نزدیک حجم بالاى خونریزى و قتل عام را تماشا کنم، نداشتم. به دنبال شرایطى بودم که بتوان به جزئیات و مسائل حاشیه اى جنگ بپردازم تا اینکه صالح را پیدا کردم. ایده من قبول شد… براى نشان دادن تنفرم از جنگ و کشتن مردم بى گناه، خداوند بى گناه ترین موجود را سر راهم قرار داد. صالح بهترین دلیل براى نمایش مظلومیت مردم عراق بود.»
او این روش را سال ها پیاده کرده. به موضوعى علاقه مند مى شود و ایده اش را به صورت گزارش تصویرى از سوژه مورد نظر پى مى گیرد. فاحشه خانه هاى نوادا، یکى از سوژه هایى بود که او سال ها پیش انجام داد و با سروصداى زیادى مواجه شد. او به زندگى خصوصى زنان در تقابل با مدیر این مراکز رسوخ کرد و نشان داد که چطور با تجارت جسم و روح این زنان و دخترانشان، مدیران صاحب همه چیز مى شوند.
دیان با این روش مردم را متوقع کرده تا همیشه پیگیر موضوعات بکر و تازه از سوى روزنامه کرونیکل باشند. فیتزموریس در بیشتر مواقع گزارش عکس هایش را خودش مى نویسد. سوژه هایش گاه خطرناک تر از آن هستند که یک زن به میان آنها برود. او در میان قاچاقچیان و موتور سواران وحشى هم رفته و از ظریف ترین روابط و شرایط زندگى آنها عکاسى کرده.
همسرش هم عکاس روزنامه کرونیکل است. او در مورد دیان مى گوید: «کسى نمى تواند جلوى احساسات انسان دوستانه او را بگیرد. اگر احساس کند جایى وجود دارد که به عده اى از آدم ها ظلم مى شود، دوربینش را برمى دارد و با همه خداحافظى مى کند. ما با این روحیه عجیب دیان کنار آمده ایم و البته عادت کرده ایم که نتیجه انسانى عملش را هم ببینیم.
نیتش قبل از این که به حرفه اش فکر کند، حس همیارى و کمک به آدم ها است. همین حس از او عکاس ساخته. این چیزها را نمى توان در دانشگاه ها یاد گرفت!»
دیان فیتزموریس، جوایز زیادى را در زمینه عکاسى از آن خود کرده؛ تا به حال برگزیده انجمن روزنامه نگاران حرفه اى، اتحادیه ملى عکاسان مطبوعات، اتحادیه عکاسان مطبوعاتى کالیفرنیا شده و همچنین برنده عکس سال عکس هاى خبرى سال ،۲۰۰۲ هم شده است.
معتقد است، عکاسى فقط این نیست که همان چیزى را ثبت کنى که در حال وقوع است. عکاسى زمانى جوابگوى همه مسائل و مشکلات خواهد بود که به سراغ لایه هاى زیرین اجتماع رفته و موضوعاتى را عکاسى کنى که دیگران از دیدن و تحلیل کردنشان معذورند. او مى گوید: «من همه چیز را وقتى یاد گرفتم که فهمیدم نباید منتظر بمانم تا دانشگاهم تمام شود. تازه فهمیدم که خارج از دانشگاه موضوعات حقیقى موج مى زنند. سوژه و دردهاى جامعه را نمى توان در میان کاغذ و کتاب ها پیدا کرد. کارم را که در روزنامه هاى کوچک و بى اهمیت و انتشاراتى غیر معروف شروع کردم فهمیدم ایده آل هایم چیست. ایده آل من عکاسى تبلیغاتى، مد، ورزشى یا آتلیه اى نبود. دلم مى خواست دنبال چیزهایى بروم که بوى گند مى دهند! چیزهایى که همه از آنها فرار مى کنند. این کار یعنى نه! شنیدن. و من رفتم و عادت کردم. حالا دیگر پوستم براى تبدیل کردن «نه» به «بله» کلفت شده و این برایم لذتبخش است.»

روزنامه شرق، ۲۲ خرداد ۱۳۸۴، سال دوم، شماره ۴۹۷