گفت و گوی اختصاصی با عباس حجت پناه عکاس پرتره در امریکا


آزاده عصاران

کارکنان قدیمی تلویزیون ” عباس حجت پناه ” را خوب می شناسند. فیلمساز ، فیلمبردار و عکاس قدیمی که در هر کدام از این عرصه ها توانسته با گرفتن جوایز متعدد داخلی و خارجی توانایی خود را اثبات کند. او با این که فارغ التحصیل رشته مجسمه سازی از دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران ( سال ۱۳۴۸) است ، اما بیشترین فعالیت در کارنامه هنری اش در زمینه عکاسی و فیلمسازی ثبت شده است.
او در گروه هنری ، ورزشی و علمی ۶۲ فیلم مختلف ساخته که توانسته در جوامع بین المللی مطرح شود : فیلم مستند” چوخه” و” فیلم پاله وانان” در سال ۱۹۸۴ در جشنواره تورینو ایتالیا و جشنواره کرانژ یوگسلاوی دیپلم افتخار گرفته و مستند هایش در مورد استاد حسین یگانه دوتارنواز قوچانی، کویر و شمال مورد توجه قرار گرفت.
فیلم ” قفل در ایران” در سال ۱۳۵۵ در مورد تاریخچه قفل در ایران با بازی پرویز تناولی توانست به عنوان بهترین فیْلم مستند در تاریخ فرهنگ و هنر ایران جایزه گلدن دابلین ایرلند را کسب کند و تا امروز یکی از منابع اصلی برای شناخت قفل ایرانی محسوب می شود.
اما این ها دلیل اصلی برای شناساندن و مصاحبه با عباس حجت پناه نبوده چون او در حال حاضر عکاسی است که در امریکا برای امریکایی ها و ایرانی ها بهترین آتلیه عکاسی را دارد . او در حال حاضر به شکل حرفه ای عکاسی استودیویی ، معماری و پرتره را دنبال می کند . بخش عمده کار فعلی او ثبت پرتره از هنرمندان و شخصیت های علمی و فرهنگی است و در کنار این کار به عکاسی از مراسم های مختلف می پردازد. عکس های او توانسته در نمایشگاه آگئو ژاپن جایزه گرفته و در Wedding
Photographer International مقام کسب کرده است.
عباس کتابی با عنوان ” اهالی هنر در این سو ” منتشر کرده که پرتره ۵۲ هنرمند ، موسیقی دان ، نویسنده و شاعر در سفرهایشان به امریکا است. جلد دوم آن با عکس های خاصی از شهرام ناظری و محمدرضا شجریان و بقیه هنرمندان ایرانی در دست چاپ است.
عباس اولین عکس ها را از سهراب سپهری پیش از مشهور شدنش گرفته که امروز بدون ذکر نام عکاس روی اکثر کتاب های شعر سهراب کار می شود ولی او می گوید به این کار عادت کرده است که عکس هایش را بدون نام همه جا ببیند.
وقتی به دنبال عباس عطار ( مگنوم ) و کارهای او درمنابع اینترنتی می گشتم ، با نام این عباس روبه رو شدم و با دیدن سوابق کاری و نمونه عکس هایش از او درخواست مصاحبه کردم و او با روی خوش پذیرفت. بخشی از اطلاعات و نمونه عکس هایش را هم از طریق خواهرش در ایران به دست آوردم .


عباس حجت پناه از ۱۴ سالگی عکاسی می کند، با دوربینی که برادرش هدیه داد . در واقع از ۱۰ سالگی به دلیل داشتن تاریکخانه برادر در خانه و کمک به او برای چاپ با عکاسی آشنا شده و وقتی اولین دوربین را به دست می گیرد ، دیگر آن را رها نمی کند.
او در مورد چگونگی تغییر ذائقه مردم در مورد عکس دیدن و زیبا دیدن می گوید : تغییر دید مردم کار بسیار سختی است. در مورد موسیقی هم همینطور است ؛ موسیقی در همه دنیا هنر پرمصرف و پرمخاطبی است ولی همیشه گرایش مردم به موسیقی بد و مبتذل بیشتر است . به همین دلیل وظیفه هنرمند در درجه اول آشنا کردن و عادت دادن مردم به هنر برتر است . این کار نیاز به همکاری دولت و مسوولان دارد تا شناخت هنر را برای مردم از طریق رسانه ها راحت و سنجیده کنند. این مساله دوجانبه است. گاهی هنرمند به مردم این خط را می دهد و گاهی مردم باعث پیدا کردن راه برای هنرمند می شوند. گروهی از مردم که عکاسی نمی دانند ولی از شعور و درک فرهنگی و تصویری بالایی برخوردارند به عکاس می فهمانند که مسیرش را انتخاب کند.
او آموزش بچه ها را برای افزایش درک تصویری الزامی می داند : انسان امروز بین این همه مشغله و سختی زندگی ، می تواند نگاه خود را با دیدن تصویر خوب بهبود بخشد. به همین منظور باید بچه هایمان را در این مسیر یاری دهیم. با بردن بچه ها به موزه ها و گالری ها ، چشم و ذهن آنها را برای دیدن و پذیرفتن تصویر خوب آماده می کنیم . باید آنها را به کنسرت های خوب و سازنده ببریم تا گوششان با موسیقی مناسب و درست آشنا شود . نباید فکر کنیم که نهایت آگاهی و شناخت در ما خلاصه شده ، نسل آینده نباید مثل ما باشد. معانی زیبایی برای نسل بد پخته تر و متفاوت تر خواهد بود.
او در مورد اهمیت عکاسی خبری و رعایت ترکیب بندی و مسایل زیبایی شناسی در مسابقات عکاسی ا معتقد است : معمولا عکس های اثرگذار خاصی در دسته بندی فتوژورنالیسم قرار می گیرد که اکثرا عکس های هنری نیستند و جنبه هنری در آنها به اندازه جنبه خبری اهمیت ندارد. بنابراین در داوری مسابقات این نوع دید وجود دارد و مباحث خبری و ثبت لحظه ای در یک فریم بسیار مهم تر است تا موارد مربوط به هنری بودن عکس .
در هر حرفه ای همه می خواهند حرفه ای باشند . به همین دلیل سعی می کنند همه مراحل آن حرفه را پشت سر بگذارند.ولی در بسیاری از مواقع همان آماتور باقی می مانند . حجت پناه در این مورد می گوید : حرفه ای بودن در امریکا و اروپا معنای متفاوتی دارد. در کشور ما چون همه فکر می کنند که همه چیز را در حرفه خود می دانند ، خیلی سخت و دیر پیشرفت می کنند . ولی در این سوی مرزها ، عکاس حرفه ای به آن معنا کمتر پیدا می شود که همه نوع عکاسی هم بکند. اگر از کسی که عکاس معماری است ، درخواست یک پرتره خیلی ساده بکنید ، به شما چند شماره تلفن می دهد که متخصص عکاسی پرتره هستند و اصلا به خودشان اجازه نمی دهند که کاری غیر از حرفه خود انجام دهند.
عکاسی دیجیتال باعث بی حوصلگی عکاسان شده و آنها کمترتحمل انتظار کشیدن را دارند . عباس در این مورد می گوید : به نظر من مساله بی حوصلگی و بی صبری نیست و بیشتر نگرانی عکاس مطرح است. عکاسان همیشه بعد از گرفتن یک عکس تا زمانی که نگاتیو ظاهر و چاپ شود ، شرایط سختی را می گذراند و مدام نگران نتیجه کار هستند. ولی با عکاسی دیجیتال فقط چند لحظه لازم است تا عکاس از اضطراب و نگرانی دور شود.
او عکاسی آنالوگ را ترجیح می دهد . می گوید: تا زمانی که چشمم می تواند تفاوت عکس چاپ شده از فیلم را با عکس دیجیتالی تشخیص دهد ، ، فیلم را ترجیح می دهم. این تعصب نیست ، تجربه است. زمانی که با ماشین دنده اتوماتیک رانندگی می کردم فکر می کردم که این نوع ماشین به درد کسی می خورد که رانندگی بلد نیست ولی حالا اگر ماشینی باشد که کاملا به جای من رانندگی کند ، حتما از آن استفاده می کنم. با همه اینها سعی می کنم همیشه خودم را به روز نگه دارم و از هیچ نمایشگاهی که تجهیزات روز عکاسی را ارایه می کند ، نمی گذرم.
او در جواب به این سوال که آیا همه زندگی اش از راه عکاسی می گذرد می گوید : فقط می توانم این را بگویم که اگر یک پزشک هم باشی ، باید در کنارش یک بساز و بفروش یا دلال باشی تا بتوانی گلیم خود را از آب بیرون بکشی.
بیشتر مشتری های او خارجی ها هستند که به آتلیه اش می روند و درخواست پرتره دارند : حتما نوع نگاه من را دوست دارند که مرا به دیگران معرفی می کنند. کاری که ایرانی های اینجا انجام نمی دهند. ما همه چیزهای خوب را فقط برای خود می خواهیم.
او می گوید : با اینکه نقاشی و کارهای گرافیکی می کنم ، سعی می کنم کمتر در عکس هایم دست ببرم ، مگر اینکه دلیل گرافیکی داشته باشد که دست به دامن فتوشاپ شوم. در غیر این صورت ترجیح می دهم عکس با همان چیزی که گرفته ام هیچ تفاوتی نداشته باشد. این شیوه من است.
او در انتها می گوید : دلم می خواهد عکاسی و فیلمبرداری از ایران با همه کویرها و جنگل ها و روستاهایش را بدون هیچ قید و بندی تجربه کنم. خودم باشم و دوربینم و یک دنیا آزادی برای عکاسی.

روزنامه شرق