ژانری لبریز از شوخ طبعی
بازیهای بصری عکاسان خیابانی با مانکنها جزئی از یک شاخهی مفهومی گسترده تری از این ژانر، عکاسی خیابانی، هستند که در لغزندگی میان خیال و واقعیت عمل میکند. در این دسته بندی ممکن است تمام عکسهایی که شامل علائم خیابانی، آگهی و نقاشیهای دیواری هستند را جای دهیم. برخی از اینها شوخیهای کنایهآمیز هستند؛ بقیه نقدهای پیچیدهای هستند از رابطهی سیال و رو به گسترش میان رؤیا، نشانهها و زندگی واقعی. پدرخواندههای این سبک عکاسی، واکر اِوَنز و لی فریلندر هستند، که هر دو شیفتهی عکاسی از بیلبوردها، علائم جادهای، پیشخوان فروشگاهها و دیگر تصاویر شهری یافت شده بودند، لذت بردن از تایپوگرافی و طرحهای صرفا گرافیکیِ علائم به همان اندازهی جناسهای بصری که از همنشینی این طرحها با عناصر واقعی در یک تصویر ممکن است ایجاد شود.
خیابان باند، لندن، مت استوارت، ۲۰۰۶
عکس مت استورات از یک طاووس در خیابان باند لندن به همین روش عمل میکند. این پرندهی زیبا بر دیوارهای موقتی نقش بسته است که نوسازی یک فروشگاه زیورآلات گرانقیمت را پنهان میکند. بیدرنگ در مقابل، یک زباله دانی قرار دارد که با پارچهی کرباس تقریباً همرنگ پرنده پوشیده شده است. استوارت این دو عنصر را پهلوی هم میگذارد به طوری که زباله دانی، بدن طاووس میشود و تعدادی مخروط ترافیکی در خیابان نقش پاهای پرنده را دارند، که جناس بصری را کامل میکنند.
پیکادلی، لندن، از مجموعهی هواپیمای گستاخ، نیک تورپن، ۲۰۰۵
خیابان ریجنت، لندن، از مجموعهی هواپیمای گستاخ، نیک تورپن، ۲۰۰۵
همچنین هواپیمای گستاخ نیک تورپن از تأثیر متقابل میان علائم و واقعیت بهره میبرد تا مجموعهای از عکسهای کنایه آمیز اما کمی مرعوب کننده خلق کند، که در آنها گویی مردم توسط هواپیماهای غیرواقعی تهدید شدهاند. به گفتهی تورپن، این مجموعه «یک پروژهی شخصی دربارهی ظاهر متفاوتی ست که دنیا بعد از حوادث یازده سپتامبر به خود گرفته است.» عواقب اقتصادی آن حملات به این عکسها اهمیت فزایندهای میبخشد؛ تا جایی که ما میدانیم دست کم یکی از فروشگاهها به خاطر کسب و کار بسته است، بقیه به یقین توسط ورشکستگی، بیشتر تهدید شدهاند تا توسط هواپیمای تغییر جهت داده.
عکاسی مدتها با مصرف گرایی رابطه داشته، اگرچه کمتر مورد بحث قرار گرفته اما ثبت اشیاء برای کاتالوگهای فروش یکی از پر کاربردترین موارد استفادهاش بوده است. بسیاری از عکاسان خیابانی، به خصوص، شیفتهی ویترین مغازهها، فروشگاهها و دیگر فضاهای خرید و فروش هستند. مستند نگاری آنها از ویترین فروشگاهها یک نوع ضدیت بازیگوش و آشکار با عکاسی از محصولات تجاری ایجاد میکند.
سوسیسها، نیویورک سیتی، مارتین پار، ۲۰۰۱
از فروشگاههای تلنبار از جنس آمریکایی تا مغازههای خلوت و خالی از جنس شرق اروپا، مارتین پار شیفتهی اجناس ویترینی در فروشگاههای کالای جنسی، خواربار فروشیها، فروشگاههای خیریه و غرفههای توریستی سراسر جهان است. در سال ۲۰۰۰ او شکوفههای گیلاس مصنوعی را که هر سال در فصل بهار برای آراستن همه چیز، از قوطی کنسرو تا ماشین حسابهای جیبی، در توکیو استفاده میشد ثبت کرد. وی در چندین عکس ثبت شده در آمریکا بعد از حادثهی یازده سپتامبر نشان میدهد که با مواد غذایی تزئین شده با پرچم آمریکا حس وطن پرستانهی مردم را تحریک کرده و آنها را وادار به خرید میکنند.
شکوفههای گیلاس، توکیو، مارتین پار، ۲۰۰۰
اگر ویترین مغازههای معمولی تمنای آرزوهای آدمی هستند، ویترین مغازههای خیریه تلاش میکنند تا اشیایی که میدانیم توسط گروهی از مردم طرد شدهاند برای گروه دیگری از مردم مفید به نظر برسند. عکس پار از پنجرهی یک فروشگاه خیریه در شهر ساحلی بریتانیایی مارگیت نمونهی غم انگیزی از چنین تلاشهایی ست. پنجرهی ویترین شامل منتخبی متنوع از کالاهاست – کتابی دربارهی دستورهای تهیهی پاستا، دو جفت کفش قدیمی، کمی تزئینات، تعدادی تاپ زنانه و یک کیف مخصوص تعطیلات آخر هفته با مجموعهای از عکسهای چاپی معمولی روی آن، شامل، دو دوربین که به شکل کنایه آمیزی به سمت لنز پار نشانه رفتهاند. برای سورئالیستها، این تنها نوعی انتخاب گوناگون عناصر یافت شده است که میتواند به ناگاه مصداق شعار «به زیباییِ همنشینی تصادفی یک چرخ خیاطی و یک چتر، روی تخت جراحی» باشد.
فروشگاه خیریه، مارگیت، انگلستان، مارتین پار، ۲۰۰۹
دو مانکن، کاشغر، چین، ماچیج داکوویچ، ۲۰۰۷
سورئالیستها با اشیای یافت شده یا ترمیم شدهی دست دوم فروشیها، سمساریها و پیاده روها، پیرامون زیبایی نامأنوسشان به عنوان نشانهی یک ذهن خود آگاه که نیازی ناخودآگاه را به رسمیت میشناسد به وجد میآمدند. آنها خصوصاً شیفتهی مانکنها بودند – بازیگوش، گاهی اوقات مضحک، بدلهایی برای بدن انسان، که به نظر میرسید میان دنیای مادی و رؤیا شناورند. هیچ جای تعجب نیست که آنها از آثار آتژه، با آن سبک خاص خودش، که حاوی عکسهای به یادماندنی بسیاری از مانکنهای فروشگاهی بود دفاع میکردند.
چیزی ذاتا جالب توجه راجع به مانکنها وجود دارد، که وقتی آنها فاقد دست و پا، یا دیگر اعضای بدن هستند برانگیخته میشود. سوررئالیستها شیفتهی چنین ناسازگاریهایی هستند: هانس بلمر و دوروتی تنینگ از کسانی بودند که آثار گستردهای با محوریت عروسکهای اغواکنندهی ناقص و نابه هنجار خلق کردند. ضمن اینکه، مانکنهای معیوب ممکن است گذارشان به خیابان هم بیافتد، یا به این دلیل که به کلی دور انداخته شدهاند یا اینکه به منظور نمایش کالاهای ارزان قیمت استفاده شدهاند. اینجاست که آنها هدیهای برای عکاسان خیابانی به حساب میآیند.
عکاسی خیابانی طبیعت بیجان به ما کمک میکند تا بتوانیم در ماجراجویی بصریِ حضورِ صِرف در ملاعام، لذت بیشتری ببریم. عکاسی خیابانی طبیعت بیجان ژانری است لبریز از شوخ طبعی: یک نقاشی کوهستانی در حال عبور از خیابانی در روتردام، صبحانهای غول آسا از تخم مرغ و چیپس که بر فراز ساحل ویموت پرواز میکند، و یک سالاد ساده که روی حصاری مفتولی در هنگ کنگ خشک میشود را ببینید.
خیابان کارل دورمن، روتردام، آتو اسنوک، ۲۰۰۷
ویموت، انگلستان، پل راسل، ۲۰۰۷
هنگ کنگ، مایکل ولف، ۲۰۰۳
بسیاری از این تصاویر مانند نشانههایی در جستجوی گنجینهای اسرارآمیز و جهانیاند. «توقف کن، نگاه کن، بخند»، به نظر میرسد که آنها چیزی بیشتر از عکسِ عکاس بریتانیاییگری الکساندر از یک عینک رها شده روی یک دستگاه عابر پیاده در لندن به ما تعلیم نمیدهند. به آرامی راه برو، صبر کن، به دقت نگاه کن و از چیزهای کوچک غیر منتظره لذت ببر: اینها همان درس است.
ایست دالچ، لندن،گری الکساندر، ۲۰۰۳
مقاله بسیار خوب و کاربردی. سپاس
بسیار عالی و خوب است