هیچ توصیهای بهتر از این سخن واکر اونز، از بهترین عکاسان آمریکایی میانهی سدهی بیستم، به عکاسان خیابانی داده نشده است: “خیره شو. این راه تربیت چشم توست، حتی بیشتر؛ خیره شو، کنجکاوی کن، درک کرده و تیزبین باش. برای آموختن آماده مردن هم باش. خیلی اینجا نخواهی بود.”
دختری در خیابان فالتون، واکر اوانز، ۱۹۲۹
اونز هرگز مایل نبود خود را به عنوان یک “عکاس خیابانی” معرفی کند. در دهههای ۱۹۳۰ و ۴۰ میلادی که وی بیشترین فعالیت را داشت، این واژه هنوز برای توصیف کسی استفاده میشد که غالب اوقات در جاذبههای گردشگری و مقاصد تعطیلات، به خارجیها پیشنهاد گرفتن عکس پرترهشان را در قبال پرداخت دستمزد میداد. یک ژست مختصر، دودی از پودر فلاش و کار تمام بود. اونز نگاه وسیعتری نسبت به این اصطلاح داشت؛ از نظر او نه فقط خیابان، بلکه قطارهای زیرزمینی، ایوانها، پارکها و هر کجا که بتوان افراد عاری از تصنعی بودن را مشاهده کرد که مشغول زندگی روزانهشان هستند هم میتواند الهامبخش باشد. با این حال، آموزههای محرک و جذاب او، ماهیت آن چه که امروز به عنوان “عکاسی خیابانی” شناخته میشود را آشکار میکنند: انگیزهی گرفتن تصاویر بیهوا در جریان زندگی روزمره.
بدون عنوان، واکر اونز
عکاسی خیابانی یک سنت پابرجاست. بازگشتی است به خود اختراع عکاسی. عکاسی خیابانی به سبب قابلیتهای شاعرانهای که یک ذهن جستجوگر و یک دوربین میتوانند از زندگی روزمره بیرون بکشند، در موضع قدرت قرار دارد. مانند اونز، سایر عکاسان نیز بسیاری از بهترین عکسهایشان را در مراکز خرید، پارکها، بارها، موزهها، متروها یا تفرجگاههای ساحلی ثبت میکنند. عکاسان خیابانی در واکنش خودجوش و اغلب ناخودآگاه به رشد زندگی عمومی، اماکن معمولی و آشنا را به چیزی افسانهای و حتی حماسی ارتقا میدهند. آنها در حالی که خیابان را به مثابهی تئاتری از قابلیتهای بیپایان نگاه میکنند، چیزهای دور از انتظار را ممکن میکنند و تا زمانی که دکمهی شاتر فشرده نشده، لیست بازیگران این تئاتر نیز ثابت نمیشود. آنها خیره میشوند، کنجکاوی میکنند، درک کرده و میربایند، و به واسطهی فعالیت آنها، آینهای در مقابل جوامعی که در حال ساختنش هستیم گرفته میشود. در زمانهای که تعداد کمتر و کمتری از تصاویری که میبینیم بازنماییهای صادقانهای از زندگی واقعی هستند، کار آن ها حیاتیتر از همیشه است.
بدون عنوان، Street View، پاریس، مایکل ولف، ۲۰۰۹
این روزها همه عکاس هستیم
عکاسان خیابانیِ امروز در یک جامعهی دیجیتالی زندگی میکنند که ایدهها، تصاویر و پول با سیالیتی رو به رشد در سرتاسر مرزهای ملی و فرهنگی آن جریان دارد. سفر بین نقاط جغرافیایی پرت و دورافتاده با تجهیزات سبک و با کیفیت بالا، بارگذاری آنی و به اشتراکگذاری تصاویر با یک جامعهی جهانی در حال گسترش از طریق اینترنت، آسان است. میراث عکاسان چیرهدست گذشته و آرشیو رو به رشد عکاسی خیابانی میتواند به آسانی و به صورت آنلاین در دسترس باشد. اینها فرصتهای هیجانانگیزی هستند. چنان که ویلیام ای. اوینگ، کیوریتور فستیوال عکس نیویورک، تعبیر کرده است: “همه چیز در حال تغییر است. روشی که عکس میگیریم، ویرایش میکنیم، آنها را به اشتراک میگذاریم، ذخیره و نگهداری میکنیم – حتی ژستی که برای گرفتن عکسمان میگیریم. ابزارهایمان به سرعت در حال تغییرند که بدون شک تصاویری سریعتر، واضحتر، روشنتر و ارزانتر به دست خواهد آمد. همزمان، تلفنها دوربین شدهاند، چاپگرهای رومیزی تدریجا به لابراتوارهای کوچک چاپ تغییر شکل دادهاند، و نمایشگرهایی با کیفیت بسیار بالا (صفحه نمایشهای HD)، چاپهای فاخر عکاسانه را به بیرون راندن از دیوار گالریها تهدید کردهاند.” برای عکاس جانسخت خیابانی، حضور همه جانبه و مطلق دوربین در زندگی عمومی، مانعی زیباییشناسانه خلق میکند. گاس پاول، عکاس ساکن بروکلین، میگوید: “گرفتن یک عکس بدون حضور کسی که وی نیز مشغول گرفتن عکس است، سختتر و سختتر [از همیشه شده] است”. او می افزاید: “ما این روزها همه عکس میگیریم؛ این تنها کاری است که میکنیم.”
شاید پرکارترین عکاس خیابانی این روزها، سیستم Google Street View باشد که یک دوربین کنترل از راه دورِ نصب شده روی یک خودرو، جریان پیوستهای از تصاویر ثابت را در حالی که شهرهای جهان را میپیماید، ثبت میکند. مایکل ولف، عکاس آلمانی، در پاریس با کند و کاو در بانک اطلاعات Street View و به دنبال تک عکسهایی که لحظات بیهوای حضور انسان را نشان میدهند، مجموعهی جذاب و تأثیرگذاری را خلق کرده که بیشباهت به صحنههای ثبت شده توسط عکاسان خیابانیِ مرسوم نیست. کاوش این دادههای بصری توسط ولف، در یکی از فریمها به تصویری منجر شده که یادآور عکس خیابانیِ کلاسیکِ رابرت دوآنو- “بوسه جنب هتل دو ویل “- است. در زمانهای که اعتراضات حقوقی به عکاسی خیابانی، به ویژه در فرانسه، به شکل فزایندهای شایع شده است، پروژهی ولف سوالات تحریککنندهای را دربارهی رابطهی چنین اعتراضاتی در عصر دیجیتال مطرح کرده است.
بدون عنوان، دلهره، امانی ویلت، ۲۰۱۳
حتی در زمانهای که دوربینهای مداربسته (CCTV) در حال ثبت گسترهی وسیعی از زندگی روزمره است، عکاسان خیابانی هنوز صبورانه در گوشههای دلگیر خیابان و در حالی که جریان دود اتومبیلها، مسیر ریههایشان را مسدود میکند و چشمشان را میسوزاند، انتظار میکشند. عکاسان غالبا اظهار میکنند که در تلاش برای درک جهانی که در آن زندگی میکنیم عکاسی میکنند. امانی ویلت، متولد تانزانیا، میگوید: “دوربین مرا به یک سفر شخصی در میان ظرایف زندگی سوق داده است. عکاسی برای من به ابزاری جهت بررسی، اکتشاف، رودررویی و در نهایت به تصویر کشیدن جهان پیچیده و حیرتآور پیرامون تبدیل شده است.”
چه چیزی در یک عکس وجود دارد؟
یک عکس خیابانیِ عالی شاید تنها یک صدم ثانیه از زندگی واقعی را به ما نشان دهد – در واقع مجموعهی مجلدی از عکسهای بیهوای خیابانی شاید روی هم رفته، نتیجه دو یا سه ثانیه از زمان باشد – اما عکس خیابانی میتواند تنها در یک فریم، در حالی که امور روزمره را نشانمان میدهد، با چنان زیرکی یا صداقتی که در آن جای گرفته، میزان قابل توجهی از حقیقت را متراکم کند و دیگر بار، ما را شگفتزده کرده، سرخوش کند یا تکان دهد. نیک تورپین، عکاس بریتانیایی، میگوید: “این که غیرعادیترین تصاویر و عکسهای غیرواقعی [نیز] در مکانهای واقعیِ زندگی روزمره ثبت میشوند، برای من فریبندهترین جنبهی عکاسی خیابانی است. دوستانی را سر میز نهار ملاقات کردم که تازه از جنگ بوسنی بازگشته بودند. من هم با افتخار اعلام کردم که تازه از حراج خیابان آکسفورد برگشتهام.”
یک عکس خیابانی عالی باید بیننده را بیش از یک نگاه مختصر و به قصد بازشناسی تحریک کند. باید رمز و راز و حس برانگیزانندهای در عکس باشد، و آنچه برای نشان دادن دریغ شده، اغلب به اهمیت آن چیزی است که آشکار شده است. گروه Hardcore Street Photography در فلیکر که به خاطر رویکرد سختگیرانه در پذیرش کارهای ارسالی شناختهشده هستند، از عکاسان میخواهند که “به ما یک دلیل برای به یاد داشتن عکستان بدهید.” این همان سوال درستی است که باید پرسیده شود، اما پاسخ دادن به آن تقریبا غیرممکن است. چنان که رابرت دوآنو، عکاس خیابانی بزرگ فرانسوی، اظهار کرده: “اگر میدانستم چگونه میشود یک عکس خوب گرفت، همیشه آن کار را انجام میدادم.”
بدون عنوان، باغ وحش سنترال پارک، گری وینوگراند، ۱۹۶۷
مهارت فنی، ترکیببندی بدیع و محتوای جذاب همگی ضروری هستند، حتی اگر لزوما یک عکس خیابانی عالی را تضمین نکنند. از میان این سه، این سوال که محتوای جذاب را چه چیزی به وجود میآورد، شاید بحثبرانگیزترین سوال باشد. عکاسی خیابانی شکلی از عکاسی مستند است اما قطعا گزارش نیست و خیلی کم پیش میآید که به سادگی داستان بگوید. یک عکاس خیابانی گاهی اوقات چیزی حقیقتا غیرمعمول را ثبت میکند – یک چهرهی غیرعادی، یک تصادف، یا جنایتی در حال شکلگیری. اما بیشتر اوقات یک عکس خیابانی خوب، جالب توجه است چون یک امر بسیار عادی را به چیزی غیرمعمولی بدل میکند. گری وینوگراند از اینکه پیش از او رابرت فرانک توانست در سوژههایی همانند یک پمپ بنزین خالی در مقابل یک منظرهی بیابانیِ بدون جذابیت که به طور بالقوه جالب توجه نیست عکسی ماندگار ثبت کند، شگفتزده شد. این عکس که برای کتاب معروف “آمریکاییها” اثر رابرت فرانک گرفته شده است، برای وینوگراند به خاطر “عکسی از هیچ” با “هیچگونه قابلیت شگرفی در خود موضوع” تکاندهنده بوده است. آنچه وینوگراند را شگفتزده کرد این بود که حتی فرانک توانست “وجود عکس را در وهلهی نخست تصور کند … وقتی که آن عکس را گرفت، محال بود بداند – واقعا ممکن نبود بداند که آن عکس به درد میخورد.” قابلیت فرانک در تشخیص یک عکس بالقوهی عالی از عناصر بصری ظاهرا ناچیز، وینوگراند را تحت تاثیر قرار داد، کسی که همیشه میگفت “از چیزها عکاسی میکنم که ببینم در عکس چگونه دیده خواهند شد.”
پمپ بنزین، آمریکاییها، رابرت فرانک، ۱۹۵۸
عکاسی خیابانی میتواند به نحو فریبندهای ساده به نظر برسد، و بسیاری اوقات یک عکس فوقالعاده به شکل اتفاقی یا از روی شانس توسط یک عکاس آماتور ثبت میشود. چنان که دیوید گیبسون، عکاس بریتانیایی، اظهار میکند: “بمباران تصاویر، به ویژه در اینترنت، که به شکل حیرتانگیزی دموکراتیک بوده و با دقت غربال شده است، منبعی از الهامات غیرمنتظره است. برای مثال، من بیقرار و مسحور وبسایتی مانند فلیکر شدهام. آنجا گاهی عکسهایی از آماتورها دیدهام که با هر چیزی توسط عکاسانی که خیلی خبره نامیده میشوند رقابت میکنند. آنجا زیبایی، انگیزه، گرمی و تصورات نامحدودی وجود دارد که از دیدهی کیوریتورها به دور میماند.”
بدون عنوان، مت استوارت
عکاسانی که دائما عکسهای خیابانی جالب با ترکیببندیهای خوب ثبت میکنند، این کار را از روی شانس انجام نمیدهند. در مقابل هر عکس برجستهای که در لحظهی نادری از زمان ربوده شده است، وقتی که خدایان عکاسی لبخند میزنند و همهی عناصر ضروری وابسته به ترکیببندی گردهم آمدهاند، هزاران نقص وجود دارد؛ تصاویری که “لحظهی قطعی” را به خاطر قسمتی از ثانیه از دست دادهاند، به لحاظ فنی شکست خوردهاند یا خیلی ساده، به نظر میآمده چیزی را نشان میدهند که در نگاه دقیقتر خیلی شگفتآور نیست. قابلیت انتخاب کردن، در کنار صبر و پشتکار، آن چیزی است که بهترین عکاسان صاحب آن هستند.
بدون عنوان، مت استوارت
تصویری لذتبخش و غیرعادی را که توسط مت استوارت در پارک لندن گرفته شده است در نظر بگیرید. پانزده شات ناموفق چیزی از چیدمان زیرکانهی کودک، بالون و سگ به دست نداده است. پس از آن ناگهان خوش اقبالی چهرهی خود را نشان میدهد و در برشی از ثانیه، عناصر حاضر در عکس همگی نقش خود را بازی میکنند. حتی استوارت ممکن است در آن زمان متوجه عکس خوبی که گرفته است نشده باشد و قطعا نمیدانسته که میخواهد شخصیتها دقیقا چه کار کنند تا ترکیببندی به درد بخوری حاصل شود، اما بعدا زمانی که به کانتکت شیت نگاه میکرد، متوجه شد چطور قابی که در آن، همهی عناصر کنار هم گرد آمدهاند را تشخیص دهد.
آزادی یا مسئولیت
عکاسان خیابانی اوقات راحتی را سپری نمیکنند. برای آنان که مشکوک رفتار کرده یا شیوهی کارشان برپایهی درنگ و پرسهزنی است، خطرات شغلی وجود دارد. قوانین سخت مربوط به حریم خصوصی و ترس از تروریسم، محیطی به وجود آورده است که در آن خیره شدن، کنجکاوی کردن، درک کردن و تیزبینی، به شکل فزایندهای به ایجاد سوء ظن منجر میشود.
در سال ۲۰۰۸ یک کمپین پوستر توسط پلیس شهری لندن به راه افتاد که این تغییر در نگرش را اثبات کرد: “روزانه هزاران نفر از مردم عکس میگیرند. اگر یکی از آنها غیرعادی به نظر برسد چه کنیم؟” این سوال مطرح شد تا عموم مردم را تشویق کنند هر فردی را که با دوربین خیلی کنجکاو و غیرعادی به نظر میرسید گزارش دهند. برای عکاسان خیابانی این امر بسیار رایج شده که به شکل غیررسمی مواخذه شوند، فیلم یا کارت حافظهی دوربینشان توقیف شود، یا حتی نگه داشته و پرس و جو شوند. عدهای با ایجاد کمپینهای اینترنتی یا پشتیبانی از آن پاسخهایی به این رویکرد دادهاند؛ از جمله “من یک عکاس هستم، نه یک تروریست” و “عکاسی جنایت نیست”. یک پاسخ مستقیم به کمپین پلیس لندن متن همان آگهی را به این صورت استفاده کرد: “روزانه میلیونها نفر از مردم عکس میگیرند. برخی از آن ها قهوهای [رنگین پوست] هستند. لطفا به آنها شلیک نکنید.” بسیاری از عکاسان هم با ادامهی بیرون آمدن و عکاسی کردن در خیابان تصمیم به مبارزه با این رویکرد گرفتهاند.
بدون عنوان، پیادهرو، جف مرملستاین
عکاسان خیابانی همیشه با تهدیدات یا خشونتهایی از طرف کسانی که ابدا نمیخواهند عکسشان گرفته شود روبرو خواهند شد، اما غالب عکاسان این مسئله را به عنوان یک خطر بدیهی حرفهشان میپذیرند. در عصر شکایتهای حقوقی رو به رشد که وکلا چماقشان را از طرف هرکسی که احساس میکند شاید توسط یک عکاس مورد سوقصد، تعرض یا تجاوز واقع شده باشد، بالا میبرند، ما میتوانیم مبارزات قانونی بیشتری را برای احقاق عکاسی از غریبهها در محیطهای عمومی پیش بگیریم. عکاسان خیابانی استدلال میکنند که اگر مجبور شوند به قراردادهای انتشار مدل و پرترههای نمایشی تکیه کنند، تنها آیندهای صحنهسازی شده و صیقلخورده پیش رو خواهند داشت. جف مرملستاین، عکاس اهل نیویورک، در مصاحبهای با لینتون چیزویک اشاره میکند: “عکاسی خیابانی بخش مهمی از ثبت احوال روزگار ماست، برخی از تصاویر بسیار شاخص هر رسانهی هنریای در ۱۵۰ سال اخیر در خیابان تولید شده است، توسط افرادی چون هنری کارتیه-برسون، دایان آربوس و رابرت فرانک. اگر این جریان بیانگیزه شود، در طولانیمدت ضرری جبرانناپذیر خواهد بود.”
بدون عنوان، Street View، مجموعهای از اتفاقات ناخوشایند، مایکل ولف، ۲۰۰۹
عکاسان در یک حباب اخلاقی زندگی نمیکنند و آنان که طوری رفتار میکنند که انگار به نحوی در منشور آزادی یا در لوایح حقوقی، حقی نامحدود برای نشانه رفتن دوربین به سمت غریبهها وجود دارد هم کمکی به وضعیت حساس معاصر نمیکنند. حقیقت این است که عکاسی، به عنوان یک اختراع نسبتا متاخر، همیشه مجبور به جدال بر سر جایگاهش در مقابل اخلاقیات پیچیدهی اجتماعی بوده است. نگرانی در انگلیس عصر ویکتوریایی چنین بود، برای مثال، عفت زنان ممکن بود از سوی لنزهای مخفی در خطر باشد، در نتیجه عکاسان برای عکاسی در پارکها نیازمند مجوزهای رسمی بودند. شاید افسوس بخوریم که تعداد بسیار کمی از عکاسان خیابانی امروز سرزندگی و نترسی بچهها را در حال بازی در مکانهای عمومی مستند خواهند کرد، با این وجود، نگرانیهای معاصر پیرامون افراد خردسال اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
توضیح مترجم: این مطلب، نخستین مقاله از کتاب “عکاسی نوین خیابانی” که توسط انتشارات تیمز اند هادسون منتشر شده است. ترجمه دیگری از این مقاله پیش از این مهرماه ۹۴ در ویژهنامهی تخصصی ششمین جشنوارهی ملی عکس فیروزه تبریز به چاپ رسیده است.
منبع:
Howarth,Sophie and McLaren, Stephen.Street Photography Now. London: Thames & Hudson, 2012
بسیار ممنون از این مقاله خوب و کاربردی
سلام
به نظر من در حوزه عکاسی خیابانی مباحث جامع ،تاثیر گذار و حساب شده ای بیان شد که من به شخصه استفاده کردم و لذت بردم ممنون
مقاله مفیدی بود
پیروز باشید
مرسی امین جان از ترجمه ی خوبت