عکس: Ceslovas Cesnakevicius
«هر روز صبح که برای ماهیگیری میروم- درست راس ساعت ۱۰- فیلیپ سوار بر قایق کاغذیش از مقابلم میگذرد. گاهی که خواب نیست، کلاه سیلندرش را به نشانه احترام برایم بر میدارد و سری تکان میدهد. گاهی هم مثل امروز خواب است و کلاهش را تا روی چشمهایش پایین آورده است. خانم گارنیر که وارد میشود، قلابم را جمع میکنم و میگذارم زیر تخت. صدایش آنقدر بلند و خشن است که فیلیپ چرتش پاره میشود و به سرعت همه قایقهای کاغذیاش را زیر پتو قایم میکند. فکر میکنم صدای خانم گارنیر ماهیها را هم فراری میدهد. فیلیپ بدون اینکه خانم گارنیر متوجه شود، آرام میگوید به زودی یک قایق کاغذی بزرگ خواهد ساخت که همه ما داخلش جا خواهیم گرفت، حتی لئو چاقه! و من میگویم که برای آن روز حتما̎ باید چند قزل آلای بزرگ صید کنم.
بعد هر دو از تصور تغییر چهره خانم گارنیر در آن صبح به خصوص، پس از اینکه در را باز کند و با آسایشگاه خالی روبرو شود، خندهمان میگیرد؛ اما سعی میکنیم خندهمان را قورت بدهیم. اینجا قورت دادن را خوب یاد گرفتهایم، اوایل فقط حرفهایمان را قورت میدادیم، بعد اشکها و بعد خندهها. میترسم یک روز بالاخره خودمان را هم قورت بدهیم! برای همین با فلیپ تصمیم گرفتیم تا قبل از آن روز از این آسایشگاه لعنتی با سقف کوتاهش خلاص شویم. ساعت ۱۰ است و من حتی یک ماهی هم صید نکردهام. تقصیر خانم گارنیر است که همه ماهیها را فراری داد. فلیپ با قایق کاغذیاش در حالی که کلاه سیلندرش را تا روی چشمانش پایین کشیده، از مقابلم میگذرد. فکر میکنم او هم هنوز قایق بزرگش را نساخته است. من باید تا آن روز چند قزل آلای بزرگ صید کنم…»
عکس نوشت: حمید سبحانی
لذت بخشی و خردگریزی از ویژگیهای جهان فانتزی است ویکی از راههای رسیدن به فانتزی، گریز از زمان و مکان و پرداختن به خواب و رویاست که بویژه در فانتزی کوتاه پاسخ گو خواهد بود. در «به خاطر چند قزل آلا!» راوی و دوستش در رویایی غرق شدهاند که هم خوانی بالایی با عکس دستکاری شده Ceslovas Cesnakevicius دارد؛ رویایی که درآن میشود در یک قایق کاغذی شناور در دریاچه به آسودگی خوابید. اما با اشاره راوی به خانم گارنیر و ترس از او، مخاطب متوجه میشود که فضای به تصویر کشیده شده، غیر واقعی است و به عبارتی تضاد منطق فضای دریاچه با تلخی واقعیت، به او تلنگر میزند.
از اختصاصات مشکلات روانی، فقدان واقعیت سنجی و قطع ارتباط با دنیای واقعی است که در این عکس نوشت به خوبی ارایه گردیده است. اگرچه راوی میتوانست مسیری را برگزیند که در آن دنیای فراتری پیش روی مخاطب قرار گیرد و علیرغم عدم انطباق با مختصات جهان واقع، عینیت داشته باشد؛ اما در این روایت فقط بر ذهنیت البته ناخوداگاه تاکید شده است. در فانتزی جانشین سازی یا جایگزینی به خوبی اتفاق میافتد که در عکس نوشت حمید سبحانی از جانشین سازی دنیای گزنده بیرون با دنیای آرام درونی راوی و فیلیپ بهره گرفته شده است.
شاید تاکید بر این نکته ضروری باشد که تا اوایل قرن بیستم و پیش از توسعه مکاتب روانشناسی، «تخیل» و حضور آن در هنر در اشکال مختلف و از جمله فانتزی، مضر شمرده میشد؛ حال آنکه پس از آن، روانشناسی آفرینش جهان فانتزی را یک راهکار برای مقابله با تکراری و کسل کننده بودن واقعیت دانست تا علیرغم پذیرفتن سلطه عقل، به نیاز روحی و روانی انسان تنهای معاصر هم پاسخی داده شود. در فانتزی به جای قوانین سخت و دست و پا گیر با قوانین سیال و منعطفی روبرو هستیم که در «به خاطر صید چند قزل آلا!» همین قوانین آرامشی از نوع آرامش پیش از طوفان را به راوی و البته مخاطب هدیه میدهند.
به طور کلی عکسهای فانتزی که عمدتا در دسته چیدمان- عکاسی، عکسهای دستکاری شده یا صحنهپردازی شده جا میگیرند، پتانسیل روایی بالایی دارند. برای نمونه میتوان به مجموعه «مردمان کوچک» اثر اسلینکاچو اشاره کرد. این مجموعه تلفیقی از چیدمان وعکاسی خیابانی است که در نقاط مختلف جهان از جمله پاریس، لندن و کپ تاون اجرا شده است. «مردمان کوچک» اگرچه در نگاه اول طنازانه به نظر میرسد، در ورای این وجه البته جذاب در فرآیندی خلاقانه، دیدگاههای فلسفی هنرمند را هم بیان میکند.
اسلینکاچو/ مجموعه مردمان کوچک
اسلینکاچو در مورد «مردمان کوچک» میگوید که برای او شبیه حیوانات یا کودکانی هستند که نوعی حس حمایتگری را در مخاطب ایجاد میکنند، اگرچه باید گفت که این حمایتگری همراه با نوعی همذات پنداری است که سبب میشود علیرغم لایه شاد سطحی با تراژدی سودا زدگی شهری، آسیب پذیری و تنهایی انسان امروز همراه شویم.
«آیا بزرگتر، بهتر است؟» را میتوان سوال کلیدی عکسهای این مجموعه دانست که بر توسعه جهان مدرن و تاثیرش بر انسان تاکید دارد. با این وجود در همراهی عکس و متن، میتوان نگاههای دیگری به «بزرگ شدن» یا «بزرگ بودن» داشت.
در خاتمه شایان ذکر است که نگاهی به آثار عکاسان داخلی با دیدی کمی نشان دهنده حضور کمرنگ انواع فانتزی است، حال آنکه فانتزی در اشکال کلاسیک و از جمله ادبیات کهن ایران و به عنوان مثال شاهنامه فردوسی و مثنوی ویس و رامین و بسیاری دیگر، تصاویری بینظیر همراه با روایتهای خاص را رقم زده است که در جهان بدون مرز هنرهای امروز برای آفرینشی خلاق، نگاهی دیگر را طلب میکند.
خیلی عالی و شیرین بود .
بویژه مقدمه لذت بخش به قلم آقای سبحانی عزیز.
(ممنون از آقا سید (مجتبی خاتمی ) عزیز بابت معرفی این مقاله .
تشکر از توجه شما
سپاس از شما خانم محبی گرامی، چون همیشه اموزنده
سپاس