عکس: گوهر دشتی، مجموعه آتشفشان
«خیال» را شاید بتوان همزاد انسان دانست، از این رو کهن الگوها همواره از عناصر خیال انگیز بهره میبردهاند. مدرنیسم و پسامدرنیسم هم با رویکردهایی ساختارمند عناصر فانتاستیک را در قالبهای مختلف جا دادهاند. واژه فانتزی (Fantasy/Phantasy) به معنای نوآوری خیالی، تخیل و اندیشه خیالی، برگرفته از ناخودآگاهی است که به عقیده یونگ نیروی محرکهٔ آفرینش هنری است (تخیل اولیه) و به کمک سنجش دقیق- مطابق نظریه هابز(۱)- مهار شده، به تصویر کشیده میشود (تخیل ثانویه). فانتزیها اغلب آرمانهای انسان هستند و انسان تنهای معاصر در دل مدرنیته نیز برای دمی رهایی به فانتزی پناه میبرد؛ گرچه چنین رویکردی عمومیت ندارد. در یک نوع از فانتزی، روایت فانتاستیک در جهان ملموس میگذرد اما عناصر دنیای فانتاستیک با این جهان به گونهای اختصاصی پیوند میخورند.
در دنیای عکاسی نیز فانتزی در گونههای مختلف کاربرد دارد که از جمله میتوان به مجموعه صحنهپردازی شده «آتشفشان» اثر گوهر دشتی اشاره کرد؛ مجموعهای که در آن یک عنصر فانتاستیک – دم موجودی خیالی- با جهان ملموس پیوند میخورد، در انبار یک کارخانه، آزمایشگاه یک مدرسه دخترانه، رختکن ورزشی یک مدرسه، محیط خانوادگی، گالری و…
لینچ – براون (۲) و تاملیسون(۳) انواع فانتزی مدرن را مشتمل بر مواردی چون:
– قصههای قومی نو
– فانتزی حیوانات
– اسباب بازیها و اشیا انسان انگار
– شخصیتهای عجیب و موقعیتهای غریب
– دنیای آدم کوچولوها
– رخدادهای فوق طبیعی
دانستهاند.
گوهر دشتی در مجموعه آتشفشان، موقعیت غریب حضور به ظاهر معمولی یک موجود خیالی را به تصویر میکشد. تجربه همراهی داستان و عکسی از مجموعه آتشفشان در شماره نوروز داستان همشهری موجب شد که بر کارکرد عناصر فانتزی در ایجاد عکس روایی (از نوع صحنه سازی شده) و پتانسیل چنین آثاری در همراهی با متن، تاکید بیشتری شود.
سروش صحت در «پیک نیک با گاوان و خران باربردار»، راوی را در جایگاه الاغی قرار میدهد که در وسط عکس ایستاده است. الاغی که هم با انسانها و هم با الاغهای واقعی حرف میزند و راوی چندان راستگویی هم نیست! فانتزی آیرونیک سروش صحت در این داستان بسیار خواندنی است.
اما ایمان صفایی در «مرد گوشه عکس» شخصیت عجیبی را خارج از قاب خلق میکند که تاثیرش را در نهایت در عکس گوهر دشتی میتوان دید؛ ناظم دبیرستانی که جملاتش کار خودش را میکند و وقتی به راوی میگوید «دم د رآوردی»، نتیجهاش حضور دم غریب در ماشین یا الاغی است که از هم مدرسهایهای راوی بوده است!
خوانش دوباره این داستانها میتواند چند نکته را نیز روشن سازد:
– در همراهی متن و عکس لازم نیست نگاه عکاس و نویسنده همسو باشد، چرا که نوشتن برای عکس (در قالب عکس نوشت، داستان عکس و…) زیرمجموعه نوشتن خلاقانه است که در آن نویسنده از عکس به عنوان نقطه آغاز بهره میگیرد. بنابراین گرچه به نظر میرسد در مجموعه آشفشان گوهر دشتی شاهد عنصری فانتاستیک هستیم که گویا قرار است تصنع لبخندهای ساختگی در جهان واقعی را به رخ بکشد و بر اساس مقدمه مهران مهاجر بر این مجموعه، حضور دم غریبتر از این لبخندها نیست و شاید این دم شاهدی باشد بر آنچه خواهد آمد و آتشفشانی که فوران خواهد کرد، در روایتهای سروش صحت و ایمان صفایی چنین نگاه اجتماعی وجود ندارد.
– لازم به ذکر است که سروش صحت و ایمان صفایی گرچه در وادیهای مختلف مینویسند، تخصص اصلیشان فیلم نامه نویسی است؛ گونهای از ادبیات که ارتباط «متن» و «تصویر» رکن اساسی آنرا تشکیل میدهد. گرچه در نگاه نخست تصویر، پس از فیلم نامه میآید، مطابق آنچه جان آگوست(۴) بر آن تاکید دارد بخش اعظم فیلم نامه نویسی در ذهن نویسنده و با چشمان بسته و پیش از دست بردن به قلم اتفاق میافتد.
در یادداشت آتی به دیگر عناصر فانتاستیک در عکاسی و کارکردها در روایت عکسها اشاره خواهیم کرد.
پی نوشت:
۱- Hobbes
2- Lynch-Brown
3- Tomlinson
4- John August
منابع:
۱- پورخالقی، م. و جلالی، م. ۱۳۸۹. فانتزی و شیوههای فانتزی سازی شاهنامه در ادبیات کودک و نوجوان. مجله علمی مطالعات ادبیات کودک. شماره اول. بهار و تابستان ۱۳۸۹.
۲- قدمیاری، ک. و دل افروز، ز. ۱۳۸۹. کارکرد عناصر فانتزی در مثنوی ویس و رامین. بهارستان سخن (فصلنامه علمی- پژوهشی ادبیات فارسی). سال هفتم. شماره ۱۸. پاییز و زمستان ۱۳۹۰.
۳- موسوی، م. و جمالی، ع. ۱۳۸۸. فانتزی، چیستی و تاریخچه آن در ادبیات ایران و جهان. مجله ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران. پاییز و زمستان ۱۳۸۸.
۴- جعفری، م. ۱۳۸۲ تخیل. نشر مرکز. چاپ چهارم (ترجمه کتاب Fancy and Imagination، نوشته آر. ال. برت).
با سپاس دوباره از شما برای این سلسله یادداشتها در این وادی تقریبا مجال نیافته برای نوضیح و توصیف
سلام
سپاس از آنچه در معرفـی ِ داستان یک عکس از نوع خیال گونه اش گفتی …
“در همراهی متن و عکس لازم نیست نگاه عکاس و نویسنده همسو باشد، چرا که نوشتن برای عکس (در قالب عکس نوشت، داستان عکس و…)”
متوجه این قسمت نشدم…یعنی اگر بخواهیم عکس نوشت و داستان یک عکس را تفکیک کنیم این لزوم و عدم لزوم به نظرم خیلی مورد ِ بحث هست و این چنین کنار هم گذاشتنشان برایم سوال برانگیز شد
با سپاس
سلام
ممنون از دقت و توجه شما
قطعا همان طور که می دانی تفکیک این دو نوع بر مبنای لزوم و عدم لزوم نیست. داستان ساختار خود را دارد و عکس نوشت ساختار خود را ( گرچه تعیین مرز قطعی اندکی دشوار است و سعی بر این است که در یادداشت های آتی بدان پرداخته شود). منظور از عدم لزوم بیشتر در مورد نگاه عکاس و نویسنده بود. به عنوان مثال وقتی از کارهای آرشیوی استفاده می شود که مربوط به دهه های پیشین است و نمونه هایش را دیده و خوانده ای و بحث هم کرده ایم در موردش.
پیروز باشی